درس خارج اصول احمد فرخ‌فال

1400/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مبحث پنجم - آیا در صیغة امر وجوب تعبدی است یا توصلّی ؟

 

استاد : یکی از مواردی که در اوامر و نواهی مورد بحث قرار گرفته این است که : اگر در مواجهه با عبادات نتوان تشخیص داد که تعبدی است یا توصّلی چه باید کرد؟

در اصل دلالت صیغة امر بر اتیان مأمورٌبه مع قصد التّقرب ، بحث و اختلافی بین اصولیین وجود دارد . مرحوم آخوند خراسانی هم از کسانی است که می‌فرماید قصد و نیّت تقرب در اتیان مأموربه ، به دلالت صیغة امر نیست . درست عکس آن‌چه که در وجوب فرمودند ؛ ایشان فرمود صیغة امر به دلالت لفظ دال بر وجوب است . دلیل بر این دلالت حقیقی را هم تبادر دانست . عکس آن‌جا که لفظ صیغه را دال بر وجوب می‌دانستند در این‌جا لفظ صیغه را دال بر تقرّب در تعبّدیات نمی‌داند و لذا چون صیغة امر را دال بر لزوم نیّت تقرّب و قصد تقرّب نمی‌داند عندَ الشَّک في أنَّ المَأموربه تَعَبُّديٌّ أو تَوَصُّليٌّ ، تمسک به اطلاق صیغة امر را جایز نمی‌داند . یعنی به عبارت بهتر : ایشان می‌فرماید جائی که شما شک دارید آیا مأموربه از تعبّدیات است و قصد تقرّب می‌خواهد یا از توصّلیات است و قصد تقرب نمی‌خواهد ، نمی‌توانید به اطلاق تمسک کنید و بگوئید با توجه به اطلاق صیغة امر قصد تقرّب نیاز نیست . مثال : مولا بطور مطلق فرموده : « آتواالزَّکاة » ، در مقام بیان هم هست ، قید تقرّب را هم در این‌جا نیاورده ، پس از این اطلاق می‌فهمیم که این مأموربه مقیّد به قصد تقرّب نیست بنابراین حمل بر توصّلی می‌شود .

مرحوم آخوند میفرماید : اجازة چنین کاری را ندارید .

استاد : این یک طرح بحثی است که فقها و اصولیین بحث مستوفایی را دربارة آن انجام داده‌اند. مرحوم آخوند می‌فرماید برای این‌که من حرف اول و آخر خود را در این بحث بزنم ، باید مقدّماتی را بیان کنم .

نکته‌ای را که ایشان مطرح می‌کند این است که می‌گوید : اصل تعبّدی و توصّلی بودن را ببینید . تعبّدی یعنی آن‌چه که مولا اتیان آن را خواسته است و اتیان را با قصد تقرّب خواسته است حال یا شرطاً و یا شطراً . مثلاً مولا به عبد می‌فرماید : من از تو صلاه را می‌خواهم مع قصد التقرب ، اما یک وقت مولا می‌گوید که صلاه را می‌خواهم به شرط تقرب .

در صلاه وضو جزء صلاه نیست ، شرط صلاه است . اما قرائت در صلاه بصورت شطراً است یا همان جزء صلاه است .

مرحوم آخوند خراسانی میفرماید این تعبّدی یا توصلی بودن یعنی این‌که مأموربه شرطاً یا شطراً با قصد تقرب خواسته شده است . و توصلی آن است که قصد تقرب ندارد . این یک نکته .

نکتة دیگر این است که ایشان می‌فرماید : ما باید ببینیم تقرّب جزء مأموربه است یا جزء مأموربه نمی‌باشد .

دیگر این‌که باید دید دالِّ بر تقرّب در تعبدیات از ادلة آن مأموربه است یا خارج از ادلة مأموربه است .

استاد : یادآور می‌شوم که در بحث وجوب مرحوم امام ، آیت الله خویی ، مرحوم نائینی فرمودند وجوب مدلول لفظ و صیغه نیست بلکه آن‌چه که دال بر وجوب است ، اقتضائات مولویت عبد و عبودیت است که عقلا حکم می‌کنند بنابر آن اقتضائات مولویت ، عبد واجب است که اتیان کند و اگر امتناع نمود مستحق توبیخ است .

مرحوم آخوند میفرماید : در این‌جا باید ببینیم که دال بر قصد تقرب لفظ است یا چیز دیگر و ایشان نظرش این است که آن‌چه که دلالت بر قصد تقرب دارد لفظ نیست بلکه چیز دیگری است .

چرا لفظ نیست؟ ایشان می‌فرماید اگر بگوئید لفظ صیغه دلالت بر تقرب دارد چه شرطاً و چه شطراً ، این دور و مشابه دور خواهد شد . برای این‌که مثلاً وقتی مولا می‌گوید « وَ آتوا الزَّکوة » یا « أقیموا الصَّلاة » آیا در این‌جا منظور از صلاه ، صلاه مع التقرب است یا غیر؟ در جواب می‌گویند صلاه مع التقرب چون صلاه ، تعبدی است .

سئوال می‌شود چه چیزی دلالت بر تقرب دارد؟ در پاسخ می‌گویند : امر .

سئوال میشود : امر به چه چیزی تعلق گرفته؟ در جواب گفته می‌شود به صلاه مع التقرب . سئوال می‌شود که : واقعاً موضوع‌له این مأموربه ، صلاه است یا صلاه مع التقرب ؟ اگر گفته شود صلاه مع التقرب ، تصریح شده که صلاه مجرد از تقرب موضوع‌له نیست چون مرکب شد ؛ اگر مأموربه مرکب شود، دیگر جزء آن به تنهائی نمی‌تواند مدلول قرار بگیرد .

اگر گفته شود تقرب را معنا کنید . در جواب گفتند : تقرب یعنی إتیانُ المأمورُبه بِدَاعِي الأمر ، آن وقت باید توضیح داده شود که مأموربه چیست و بداعی الأمر به چه معناست؟ در پاسخ می‌گویند: بداعی الأمر یعنی تقرب و مأموربه هم یعنی صلاه .

مستشکل می‌گوید این همان صلاه مجرد است؟ لذا مرحوم آخوند می‌فرماید : این‌که می‌گویم به دلالت لفظ نیست به این خاطر است که أخذُ الشَّيءِ في موضوعِ الشَّيء از ناحیة امر ، تولید دور می‌کند ؛ زیرا در این حالت گفته می‌شود اتیان مأموربه بداعی الأمر .

سئوال می‌شود مأموربه چیست؟ می‌گویند : صلاه .

سئوال میشود : بِداعِي الأمر یعنی چه ؟ می‌گویند یعنی انجام بخاطر امر آمر .

سئوال میشود : آن‌چه که انجام می‌شود چیست؟ در جواب می‌گویند : صلاهِ مع التقرب یا می-گوید صلاه مجرد .

اگر صلاه مجرد شد که قصد تقرب در آن نیست و اگر صلاه مع قصد التقرب باشد ، در واقع می‌گویند اتیان صلاه مع التقرب بداعی الأمر است . بداعی الأمر هم که تقرب بود ، آن وقت این می‌شود تحصیل حاصل و تحصیل حاصل که محال است ، دور محال است . به این معنا که چیزی را که فقط از ناحیة امر می‌آید در موضوع امر اخذ کرده‌اید یعنی تقرب در موضوع ﴿أقیمواالصَّلاة﴾ اخذ شده که این تقرب فقط از ناحیة امر می‌آید ، آن وقت در این‌صورت اخذ شی‌ای که مدلول امر است ، در موضوع امر شده و اخذ شی‌ای که از ناحیة امر است در موضوع امر ، تحصیل حاصل است و این دور است و محال .

لذا مرحوم آخوند خراسانی میفرماید به نظر من : بداعی الامر و تقرب از ناحیة امر نیست بلکه از ناحیة اطاعت است .

استاد : البته ما درآینده به مرحوم آخوند همین حرف را خواهیم زد که : شما چطور در صیغة امر وجوب را از ناحیة لفظ می‌دانید اما در این‌جا می‌گوئید تقرب از ناحیة لفظ نیست؟! پس اگر این‌جا از ناحیة لفظ نیست در صیغة امر هم از ناحیة لفظ نمی‌باشد کما این‌که دیگر علما مثل مرحوم نائینی و خوئی همین را فرمودند.

مرحوم آخوند میفرماید برای این‌که دچار این دور و تحصیل حاصل نشویم و از آن خارج شویم به این موضوع پناه می‌بریم که ما تقرب را از صیغة امر برداشت نمی‌کنیم ، صیغه مطلق است .

نکتة استاد : دلیل این که بنده کلام مرحوم آخوند را در بحث گذشته و این‌جا مطرح می‌کنم این است که ارتباط بین مباحث حفظ شود و همچنین اشکال مرحوم آخوند هم روشن شود که تعارض کلام ایشان با مبنای خودش از کجا سرچشمه می‌گیرد .

اشکال استاد به مرحوم آخوند : جناب آخوند در دلالت صیغة امر فرمودند به دلالت تبادر . آیا این‌جا تبادر وجود ندارد ؟ شما فرمودید وقتی مولا می‌گوید « صَلِّ » تبادر به ذهن إتیان و انجام درخواست مولاست . آیا این‌جا وقتی مولا می‌گوید « صَلِّ » تبادر به ذهن این نیست که بخاطر تقرب به مولا انجام شود ؟ ایشان می‌فرماید چون واجب توصلی هم داریم که نیاز به تقرب ندارد. می‌گوئیم : همان حرفی که خودتان زدید ، تبادر دارد که مع التقرب و بداعی الأمر باید امر مولا را انجام داد إلا مَا خَرَجَ بِالدَّلیل ، که ما گفتیم نیاز نیست . بنابراین در این‌جا هم باید همین حرف را بیان کرد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo