درس خارج اصول احمد فرخفال
1400/12/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نظر مختار استاد
استاد :در جائی که مأموربه برای ما مشکوک است که آیا تعبدی است یا توصلی؟
مرحوم آیت الله خوئی و مرحوم آخوند فرمودند گرچه برائت شرعیه را در أقل و اکثر جاری بدانیم اما در اینجا بعضی در جائی که شک است که آیا قصد تقرب لازم است یا نیست ، برائت شرعیه را نمیتوان جاری کرد .
در یک کلام مرحوم آخوند و آیت الله خوئی فرمودند گرچه در أقل و أکثر برائت شرعی جاری شود اما در اینجا که شک در تعبّدی و توصلی است نسبت به قصد تقرب برائت شرعی جاری نمیشود بلکه اصل اشتغال جاری میگردد .
نسبت به برائت عقلیه که قبح عقاب بلا بیان است ، هم مرحوم آخوند و هم مرحوم نائینی فرمودند برائت عقلی در اقل و اکثر جاری نیست و این هم جاری نمیگردد .
اما مرحوم آیت الله خوئی و مرحوم شیخ انصاری نسبت به جریان برائت عقلیه فرمودند هم در قصد تقرب و هم در اقل و اکثر ، برائت عقلیه جاری است .
مرحوم امام (ره) فرمودند که : تمسک به اطلاق لفظی اشکالی ندارد و در جائی که شک است باید گفت اگر لازم بود شارع مقدس خواستة خود که همان قصد تقرب باشد را مطرح میکرد پس چون مطرح ننموده در نتیجه ما قصد تقرب را لازم نمیدانیم .
ایشان نکتهای را هم بیان میکنند و آن این است که :
این دوری را که مرحوم شیخ انصاری برای جریان برائت مطرح کردند یا برای تمسک به اطلاق بیان کردند ، دور متصل نیست .
توضیح استاد : دورباید بین مبدأ و مقصد متصل باشد مثلاً میگویند زید کیست؟ پدر عمرو . حال عمرو کیست؟ پدر زید ؛ ببینید اینجا دور متصل است یعنی شناخت عمرو بستگی به زید دارد . از سوی دیگر شناخت عمرو به چیست به زید ، به این میگویند دور مصرّح .
البته گاهی دور مضمر است یعنی این وسط یک واسطه است ، به اینصورت که : اکبر کیست؟ میگویند کسی که دیشب اورا معرفی کرد .
حال چه در دور مصرّح و چه در دور مضمر ، بین اطراف آن انقطاعی وجود ندارد یعنی شناخت یکی منوط به شناخت طرف دیگر است ، هر چند بین آنها واسطه بخورد ولی اطراف آن به هم متصل است .
مرحوم امام (ره) میفرمایند در اینجا اصلاً دور بوجود نمیآید و دور منقطع است ؛ برای اینکه شما میگوئید: قصد امتثال نسبت به این مأمور است . حال سئوال این است که این قصد امتثال از ناحیة امر است یا مأموربه؟
مرحوم امام (ره) میفرمایند : نه ، این قصد امتثال از ناحیة آن مبادی است که این مبادی برای انسان حاصل شده است . پس اینها که یک سری مبادی در وجود مکلف است که هیچ ربطی به امر ندارد پس دور نیست . و لذا مرحوم امام مبنای دور مرحوم آخوند و شیخ انصاری را از بُن رد میکند و نهایتاً میفرمایند تمسک به اطلاق در اینجا معنی ندارد .
استاد : سئوال در اینجا این است که بالاخره چه باید کرد؟!
بنده چند نکته را بیان میکنم و بعد از آن نظر مختار خود را بیان میکنم :
آیا معنای تقرب و شرط قصد امتثال از ناحیة صیغة امر است؟ یا از ناحیة اطاعت؟
نظر ما این است که نه از ناحیة صیغة امر است و نه از ناحیة اطاعت . از ناحیة صیغه نیست زیرا اگر بنا بود صیغة امر ، قصد امتثال باشد ، بایستی تمام مأموربههای شما با قصد امتثال باشد وَهذَا خُلفُ الفَرض .
همة فقها میگویند بعضی از مأموربه تعبدی است و نیاز به قصد تقرب دارد و بعضی توصلی است و نیاز به قصد تقرب ندارد . پس معلوم میشود که قصد قربت از ناحیة صیغه و لفظ امر، نیست .
از شئون اطاعت هم نیست ( رد نظر مرحوم آخوند ) : آن هم به همین استدلال ، یعنی اگر از ناحیة اطاعت باشد در همة موارد بایستی قصد امتثال ( قصد قربت داشت ) در حالی که اینگونه نیست . قصد امتثال از سنخ مطلق اطاعت نیست بلکه از نوع و بعضی از اقسام اطاعت است که قصد امتثال لازمة آن است ، پس صرف طاعت و اطاعت نیست . از جانب صیغه هم نیست بلکه از خصوصیات بعضی از موارد اطاعت است و آنها نیاز به دلیل دارد .
بنابراین اگر ما در بررسی ادله به دلیل مقتضی رسیدیم که این نوع طاعت با قصد امتثال را تأیید میکند ، آنجا با علم میگوئیم قصد تقرب و امتثال شرط است . اما اگر در بررسی ادلة مأموربه نتوانستیم اثبات کنیم که قصد تقرب شرط است ، باید بگوئیم که این واجب توصلی است .
فَتَلَخَّص که نوبت به برائت و اصول عمیله در این بحث نمیرسد زیرا نه صیغة امر دلالت بر قصد امتثال دارد و نه طاعتی که مرحوم آخوند فرمودند ؛ هیچ کدام .
بنابراین نه از لفظ صیغة امر و نه از طاعت ، قصد تقرب قابل استخراج نیست بلکه نوع مأموربه را باید دید در ادله چگونه بیان شده است . آنها که قرینه دارد و مشخص شده و مکلف را به علم میرساند که قصد تقرب لازم است ، بایستی از روی قصد تقرب انجام شود و الا بقیة امور، حاصل این است که قصد تقرب نیاز نیست ( منظور از اصل هم در اینجا اصل عدم ازلی است ) .
لذا مبنا وقتی چنین شد در قصد وجه امتثال آن نیز ما با همین مبنا پیش خواهیم رفت . بنابراین در بحث شک بین تعبدی و توصلی :
ما میگوئیم در هنگام شک نه اصل بر این است که واجب تعبدی است و نه توصلی ، زیرا دلیلی بر چنین اصلی نداریم . چرا اینگونه میگوئیم؟ برای اینکه نه طاعت نشان دهندة تقرب و غیر تقرب است و نه صیغه و لفظ ؛ هیچ کدام دلالت بر تقرب ندارد .
بحث دور هم به هیچ وجه پیش نخواهد آمد .
این هم که مرحوم آخوند فرمود اینجا شک در تکلیف نیست بلکه شک در خروج از تکلیف است ، این حرف مرحوم آخوند اصلاً قابل پذیرش نیست . از کجا این را میفرمایند؟ ما شکّمان در تکلیف است . ما نمیدانیم إتیان زکاتی که خواسته شده با قصد تقرب خواسته شده یا بدون قصد ، این شک در تکلیف است . کجای این شک در خروج از تکلیف است؟ چطور ایشان در برائت ، مسأله را شک در تکلیف دانستند اما در اینجا شک را در تکلیف نمیدانند ؟ یک بام و دو هوا که نمیشود .
پس بنابراین ، این حرف که شک در تکلیف نداریم بلکه شک در خروج از تکلیف داریم را به هیچ عنوان نمیپذیریم و گذشته از تمسک به اطلاق اگر قرار باشد تمسک به اصول عملیه شود، اینجا مجرای اصالهالبرائه است نه اصاله الإشتغال ؛ هم برائت شرعی و هم برائت عقلی.