< فهرست دروس

درس خارج اصول احمد فرخ‌فال

99/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الفاظ/المشتق / حقیقت در متلبس یا اعم از متلبس عنه القضا

 

خلاصه جلسه گذشته :

بحث در این بود که آیا مشتق مصداقا به چه چیزهایی گفته می شود وآیا اینکه می گویید مشتق آیا حقیقت در متلبس است و یا اعم از متلبس من قضا عنه المبدا است منظورتان چیست ، باب مشتق واضح است آنچه اینجا بحث می کنند این است که آیا حقیت متلبس است و یا مشتق اعم از متلبس من قضا عنه المبدا این چه متشتقی است . رحوم آخوند فرمودند مشتق به نظر من این است ذاتی متصف به یک صفتی بشود و فرقی نمی کند این ذات متصف به عرض شده و عرض آن است که خارجیت دارد و این هم یک مشتق است و گاهی ذات متصف به عرضی می شود مثل صفتی که وجود خارجی ندارد مثل اینکه بگوییم زوجیت عرضی است .

ثم إنّه لا يبعد أن يراد بالمشتق في محلّ النزاع ، مطلق ما كان مفهومه ومعناه جارياً على الذات ومنتزعاً عنها ، بملاحظة اتصافها بعرض أو عرضي ولو كان جامدا ، كالزوج والزوجة والرق والحّر.[1]

مرحوم آخوند خراسانی مشتق را ذاتی می داند که متصف به یک صفت عرضی یا عرض شود و اینکه ما اینجا داریم بحث می کنیم حقیقت است این مشتق در متلبس یا اعم از متلبس و من قضا عنه المبدا ، منظور این است که این زوجی که تو می گویی اگر قبلا زوج بوده و الان همسرش فوت کرده آیا باز هم اطلاق زوج می ود به او کرد یا نه ؟ ایشان می گویند همه اینها داخل بحث است .

نظر استاد : در بحث مشتق سه زمان را قابل تصور می دانیم یکی زمان نسبت این وصف به این ذات ، یعنی تلبس به این مبدا کی بوده است و زمان نسبت هم کی بوده است و زمان تکلم هم کی بوده است .

نکته : مثالهای زده شده مثل ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا﴾[2] آیا این سارق شامل کسی که 10سال پیش سارق بوده و توبه کرده و او را الان دستگیر کنید آیا می شود قطعیت کرد و یا الان باید متصف به سارقیت بشود در صورتی که الان عابد و زاهد شده است ، این مشتق حقیقت در چی است؟ و یا اینکه سارق نیست ، این مثال آسانی است .

مثال فخر المحققین : اما فخر المحققین در ایضاه که شرح بر قواعد علامه است ، فخرالمحققین یک مسئله ای را طرح کرده که در این مسئله اشاره دارد به نظر والد خود یعنی مرحوم علامه و آن مسئله این است که شما سه زن دارید دو تا بزرگ هستند و یکی بچه شیری ، دو همسری که بچه شیر ده دارند و از پرورشگاه بچه شیرخوار دخترمیاوری و صیغه می کنی و می شود سه همسر ، این دو همسر بزرگ که شیر دارند و این بچه را هم شیر می دهند در اینجا سه همسر که سومی بچه شیری است و شیر این دو همسر اول را می خورد و این وقتی شیر خورد می شود مادر رضائی او ، آیا وقتی شیر دادند اگر مدخول بها باشند این کبیرتان آیا با شیر دادن اینها به این دختر بچه چه اتفاقی می افتد وقتی اون همسری که اول شروع کرده به شیر دادن به این دختر بچه می شوند مادر و دختر و در این صورت مادر و دختر نمی شود با آنها ازدواج کرد و این نفر اولی که شیر داده است این حرمت می آورد و آیا این زوجیت که با این شیر دادن از بین رفت چطور می شود بگویی این زوج او است ، مرحوم فخرالمحققین می گوید والد من مرحوم علامه صاحب کتاب قواعد می گوید مشتق حقیقت است حتی در من قضا ، یعنی الان که این شیر داد و دیگر زوجه نیست ما باز هم اطلاق زوجه می دانیم و اطلاق زوجه را حقیقت می دانیم یعنی نمی تواند این مادر و دختر زوجه این فرد باشند . و مرحوم علامه و ابن ادریس می گویند همسر کبیره دوم هم همسر صغیره تو را شیر داده لذا این هم ام الزوجه می شود و این هم می تواند حرام باشد

وإن أبيت إلّا عن اختصاص النزاع المعروف بالمشتق ، كما هو قضية الجمود على ظاهر لفظه ، فهذا القسم من الجوامد أيضاً محلّ النزاع.كما يشهد به ما عن الأيضاًح في باب الرضاع ، في مسألة من كانت له زوجتان كبيرتان ، أرضعتا زوجته الصغيرة ، ما هذا لفظه : « تحرم المرضعة الأولى والصغيرة مع الدخول ب [ إحدى ] الكبيرتين [ بالإِجماع ] وأما المرضعة الأخرى ففي تحريمها خلاف ، فاختار والدي المصنّف رحمه‌الله وابن ادريس تحريمها لأن هذه يصدق عليها [ إنّها ] اُم زوجته ، لإنّه لا يشترط في [ صدق ] المشتق بقاء [ المعنى ] المشتق منه فكذا هنا وما عن المسالك في هذه المسألة ، من ابتناء الحكم فيها على الخلاف في مسألة المشتق. [3]

لذا در این صورت هر سه از همسری این شخص خارج می شوند و بر او حرام می شوند چون مرحوم علامه بقاء مشتق را بر مبدا شرط نمی داند یعنی مشتق را حقیقت میداند هم در متلبس و هم در منقضی عن المبدا .

فعليه كلّ ما كان مفهومه منتزعاً من الذات ، بملاحظة اتصافها بالصفات الخارجة عن الذاتيات ـ كانت عرضاً أو عرضيا ـ كالزوجية والرّقيّة والحرية وغيرها من الاعتبارات والإضافات ، كان محلّ النزاع وأنّ كان جامداً ، وهذا بخلاف ما كان مفهومه منتزعاً عن مقام الذات والذاتيات ، فإنّه لا نزاع في كونه حقيقة في خصوص ما إذا كانت الذات باقية بذاتياتها.[4]

مرحوم آخوند گفت مشتق ذاتی است که متصف به عرض یا عرضی بشود ولو جامد بشود مثل زوج و زوجه ، صحاب مسالک حرف من را قبول کرده است .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo