< فهرست دروس

درس خارج اصول احمد فرخ‌فال

99/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الفاظ/المشتق /جمع بندی مقدمات مرحوم آخوند خراسانی

 

خلاصه جلسه گذشته :

در باب مشتق و اینکه آیا مشتق حقیقت است در متلبس به مبدا و یا حقیقت است در اعم متلبس و منقضی ، مباحثی را از مرحوم آخوند نقل کردیم ، همانطور که استحضار دارید مرحوم آخوند فرمود مقدماتی را در این بحث مشتق باید بگویم تا بعد نظر نهایی را مطرح کنیم و ادله نظرات را به تفصیل متذکر شویم ، نکاتی که ایشان مطرح کردند به اجمال برای یاد آوری عرض می کنیم :

فرق بین جاری از ذات و صادر از ذات نکته اول : فرمود منظور ما از مشتق آن چیزهایی است که از این مشتقات جاری بر ذات می شود مثل اینکه می گویی زید ضارب ، زید حسن و اسم فاعل ، لذا ما مشتقی را بحث میکنیم که جاری بر ذات باشد نه صادره از ذات باشد .

نکته دوم : نکته ای دومی را که ایشان مطرح کردند این است که فرمودند مشتقاتی را که جاری بر ذات است را وجهی ندارد که فرقی بین آن بگذاریم و همه اینها مورد بحث ما است و مشتق یعنی مشتقاتی که جاری بر ذات است و فرق نمیکند اسم زمان یا مکان یا اسم فاعل و یا مفعول باشد .

نکته سوم : ثلاثی مجرد و ثلاثی مزید با هم فرق نمی کنند چون افعال صادر از ذات هستند چه مجرد و مزید و مصادر اینها مشتق اصوای نیستند .

نکته چهارم : مشتقات که ما می گوییم انحائی دارد بعضی از آن صدوری است بعضی انحلالی است بعضی انتزاعی است بعضی حرفه است و اینها هیچ کدام تاثیر در شمول مشتق اصولی ندارد آن مشتقی که جاری بر ذات باشد مشتق اصولی است چه حرفه باشد چه ثناعت باشد و چه غیر این .

نکته پنجم : وقتی متکلم مشتق را بر ذات جاری می کند باید ببینیم که آیا این تلبس در این حال بوده است یا نبوده است ، ایشان می گویند منظور ما حال نطق نیست بلکه حال تلبس است یعنی جری نسبت بین محمول و موضوع باید در حال تلبس باشد تا حقیقت بشود .

نکته ششم : آیا اصل لفظی هم داریم در موضوع مشتق و تلبس که بگوییم اصل عدم تلبس است ، ایشان می گویند همچنین چیزی نداریم ، اصل لفظی نداریم اما اصول عملیه را نمی توانیم بگوییم اصاله البرائه چه بسا گاهی استصحاب باشد .

وأما الأصل العملي فيختلف في الموارد ، فأصالة البراءة في مثل ( أَكرم كلّ عالم ) تقتضي عدم وجوب إكرام ما انقضى عنه المبدأ قبل الإِيجاب ، كما أن قضية الاستصحاب وجوبه لو كان الإِيجاب قبل الانقضاء.[1]

یعنی قبل از اینکه این بیهوش بشود گفته بود این فرزند عالم من را اکرام کن ، اینجا وجوب اکرام با استصحاب ثابت می شود ، اما قبل از ایجاب منقضی شده بود یعنی قبل از اینکه بگویید اکرم ولدی العالم تصادف کرد و بیهوش شد و هوش خودش را از دست داد اینجا باید اصاله البرائه جاری کرد .

نتیجه : بنابراین ایشان اصل لفظی و اصاله عدم لزوم تلبس قبول ندارد و اصاله البرائه را به صورت مطلق قائل نیست بلکه موردی قائل است . امکان دارد کسی بگوید آیا ممکن است ما اصل نداشته باشیم اما بگوییم اشتراک معنوی دارد یعنی مشتق اشتراک معنوی دارد یعنی هم شامل متلبس می شود و هم شامل منقضی می شود ، ایشان می گویند این حرف را هم نمی توانیم بگوییم و مشترک معنوی هم نیست . دقت کن مشتق اصولی مشتقی است که نه اصل لفظی دارد کما اینکه مشترک معنوی هم نیست و نمی توانی بگویی در هنگام شک برائت جاری کنیم.

این مقدماتی بود که مرحوم آخوند مطرح کرده بودند . الان بحث این است که مرحوم آخوند می فرمایند مشتق حقیقت است در صورتی که جری نسبت با حال تلبس تطبیق کند مثل زید کان ضاربا امس ، جری نسبت کان زید ضاربا است و تلبس هم امس است ، پس زید را که ذات است ضارب را به او حمل کردید نسبت آن هم برای دیروز بود و تلبس ضرب هم گفتید ضارب امس ، پس هم جری نسبت دیروز بود گفتید کان و هم تلبس برای دیروز بود و این می شود حقیقت ، مشتق حقیقت است در جایی که جری نسبت و حال تلبس با هم یکسان باشد ولو الان منقضی باشد . ( در پایان جلسه استاد فرخ فال مثال هایی زدند که توصیه می شود به فایل صوتی مراجعه کنند )


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo