< فهرست دروس

درس خارج اصول احمد فرخ‌فال

99/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الفاظ/المشتق /بیان نظرات و پاسخ به آنها

 

خلاصه جلسه گذشته :

مرحوم آخوند خراسانی ره فرمودند حقیقت در مشتق آنجایی است که تلبس و جری نسبت در زمان واحد اتفاق افتاده باشد یعنی وقتی می گویید زید ضارب این تلبس ضارب و این زید به ضرب همان موقعی باشد که شما نسبت را شما دادید و اگر جری نسبت و وقت تلبس در یک زمان بود این می شود حقیقت ، حال تلبس مهم است نه حال نطق و زمان نطق ، این بحث مرحوم آخوند خراسانی ره بود .

استدلال یک و جواب آن : بعضی گفتند شما حرفی را زدید که ما ادله ای بر خلافش داریم و ما شرط تلبس را در حقیقت قائل نیستیم ، شما گفتید معنای حقیقی مشتق این است که باید در متلبس استعمال شده باشد یعنی شرط معنای حقیقی را تلبس به مبدا گرفته اید و ما این شرط را لازم نمی دانیم و ادله ای را بیان کردند و یکی از ادله آنها تبادر است و مرحوم آخوند می گوید تبادر عکس حرف شما را میگوید و تبادر به ذهن این است که وقتی می توانید زید ضارب که این ضارب باشد یعنی همان جری نسبت و حال تلبس ، پس تبادر که شما گفتید دلیل اعمی ها است ما این حرف را قبول نداریم .

استدلال دوم و جواب آن : استدلال دیگر اعمی ها این است که می گویند شما که تلبس را شرط دانستید کسی که مقتول و مضروب است هیچ وقت نمی توانید بگویید لیس بمضروب و لیس بمقتول در اینها نمی توانید سلب کنی چون عدم صحت سلب در اینها هست ، مرحوم آخوند خراسانی ره می فرمایند این اطلاق که می گویند اعم از حقیقت و مجاز است و بحث ما در معنای حقیقی است و این معنای حقیقی نیست و شما چطور استدلال می کنید به این بلکه معنای مجازی است .

نتیجه : بنابراین مرحوم آخوند خراسانی می فرایند نه تبادر درست بود و دلیل درستی نبود بر صحن اعمی بود و نه مثال شما درست بود (در این قسمت استاد توضیحاتی دادند که لازم است به فایل صوتی مراجعه شود) .

استدلال سوم و جواب آن : استدلال کرده امام علیه السلام به قول پیامبر که فرمود : ﴿قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[1] بعضی گفتند این آیه و منظور پیامبر یعنی نمی توانند کسانی که عهد و خلافت من رسول خدا را محقق سازند اگر ظالم بودند ، این استدلال امام به قول پیامبر به اینکه ضالمین کسانی است که قبل از بیعت با پیغمبر بت پرست بودند ولو الان مسلمان هستند و متلبس به بت پرستی نیستند باز هم اطلاق ظالم به آنها می شود ، چطور پیغمبر به آنها الان می گوید ظالم ولو قبلا ظالم بوده پس تلبس شرط حقیقت نیست و اطلاق لفظ مشتق در غیر متلبس حقیقتا جایز است ، مرحوم آخوند خراسانی ره این استدلال را هم قبول ندارند و دست نمی دانند چون این را دلیل اعمیت مشتق نمی دانند ،

نظر مرحوم صاحب فصول ره : بعضی هم قائل به تفصیل شدند یکی مرحوم صاحب فصول ره است و بعضی هم قائل به تفصیل شدند البته نه به شکل مرحوم صاحب فصول ره ، تفصیل صاحب فصول این است که ما باید ببینیم مشتق ما لازم است یا متعدی ، اگر مشتق ما لازم است یعنی فعل از فاعل تجاوز نکرده به مفعول برسد این مشتق فقط حقیقت در حال است اما اگر این مشتق متعدی شد و فعل از فاعل تجاوز کرد و به مفعول رسید شامل گذشته هم می شود . مرحوم آخوند این را هم رد می کنند که فعل لازم و متعدی فرقش این است که فعل لازم فعل از فاعل تجاوز می کند و به مفعول می رسد اما در فعل متعدی در فعل لازم فعل از فاعل تجاوز نمی کند و به مفعول برسد و این چه ربطی دارد به تلبس و غیر تلبس .

توضیح محکوم علیه و محکوم به : بعضی هم تفصیل دیگیری را قائل هستند که مشتق اگر محکوم علیه باشد یا محکوم به ، اگر محکوم علیه شد مثل آیه حد سارق : ﴿والسَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما﴾[2] اینجا مشتق محکوم علیه شده است ، اما اگر محکوم به شد مثل زید ضارب اینجا شرط تلبس است ، مرحوم آخوند این را هم قبول نمی کنند و نمی پذیرند آنچه که من مرحوم آخوند می توانم بگوییم این است که اگر مشتق جری نسبت و حال تلبس او با هم همزمان بود حقیقت است و اگر نبود مجاز است و تمام این مواردی که شما می گویید اگر جری نسبت و حال تلبس اینها همزمان است من قبول دارم و الا نمی پذیرم .

مشتق اصولی آنجایی است که بر اساس جریان مبدا بر ذات اطلاقی کنید مثل زید ضارب جریان ضرب بر زید ضارب را درست کرد و جریان زوجیت بر زید زوج را درست کرد و جریان زوجیت بر هند زوجه را درست کرد این معنای مشتق اصولی است جدای از اینکه جامد باشد یا مشتق ، اما اینکه بقیه مشتقات مثل افعال ثلاثی مجرد یا مزید اینها را بگویی مشتق اینها جری مبدا بر ذات نیست اینها صدور مبدا از ذات است مثل ضرب و نصر و وضع .

بنابراین شما در حمل مبدا بر ذات صدور مبدا از ذات در مثل افعال ثلاثی مجرد و مزید مرحوم آخوند می فرمایند مشتق اصولی نیستند .

ثم إنّه لا يبعد أن يراد بالمشتق في محلّ النزاع ، مطلق ما كان مفهومه ومعناه جارياً على الذات ومنتزعاً عنها ، بملاحظة اتصافها بعرض أو عرضي ولو كان جامدا ، كالزوج والزوجة والرق والحّر.[3]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo