< فهرست دروس

درس خارج اصول احمد فرخ‌فال

99/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الفاظ/المشتق /نظر مرحوم آیت الله خوئی ره

 

آنچه که گفتمان مرحوم آخوند خراسانی ره بود در باب مشتق و اینکه مشتق اصولی چیست و مراد از مشتق اصولی چیست و حقیقت در متلبس به مبدا است یا حقیقت در اعم از متلبس و منقضی است ، نظرات مرحوم نائینی ره و مرحوم امام خمینی قدس سره گفته شد البته به تفصیل مباحث مرحوم نائینی ره و مرحوم امام خمینی ره نشدیم بعلت اینکه مباحث اساسی و اختلافات اساسی بین این دو بزرگوار وجود دارد ، مرحوم امام خمینی ره در باب مشتق اصولی مباحث را لغوی می دانند و مرحوم نائینی ره مباحث عقلی می دانند که در انتهای جلسه گذشته عبارت را آوردیم .

همین موضوع را در ارتباط با مبنای مرحوم آیت الله خوئی ره بیان می کنیم و بعد هم مبنای یکی از فقهای معاصر را عرض می کنیم و در انتها جمع بندی می کنیم .

مرحوم آیت الله خوئی هم در اجود التقریرات در پاورقی ها مشاهده کنید در صفحات 50 تا 54 نظرات خود را بیان نمودند و می توانید در کتاب الهدایه فی الاصول که تقریرات بحث آیت الله خوئی ره است به قلم مرحوم آیت الله صافی اصفهانی ره است .

در جلد اول صفحه 126 بحث خارج اصول آیت الله خوئی ره این طور آمده است :

الأمر الثاني عشر: في المشتقّ‌ وقع الخلاف في كون المشتقّ حقيقة في خصوص المتلبّس بالمبدإ أو الأعمّ منه ومن المنقضي عنه المبدأ بعد الاتّفاق-عدا ما حكي عن السكّاكي-على أنّه مجاز فيما لم يتلبّس به بعد ولكنّه يتلبّس به في الاستقبال إذا كان الحمل بعلاقة الأول لا باعتبار حال التلبّس، كـ«زيد ضارب غدا»فإنّه حقيقة بلا إشكال ولا كلام و قبل الورود في البحث نقول: المحمولات على أقسام خمسة: منها: ما يكون محمولا على الذات باعتبار أنّ مبدأه مقوّم للذات، الّذي يسمّى بذاتيّ باب إيساغوجي، كقولنا: زيد إنسان أو حيوان أو ناطق.[1]

توضیح استاد : مرحوم آیت الله خوئی ره در امر دوازدهم بحث مشتق را در اینکه حقیقت در خصوص متلبس به مبدا است و یا اعم از متلبس به مبدا و منقضی عنه آنجا مطرح می کنند و می فرمایند که محمولات تقسیم می شود به پنج نوع ، که در نوع تقسیم فرق هایی دارند اما نتیجه همه این نظرات فقهای مذکور یکی است .

یک نوع این است که محمول شما به اعتبار اینکه مبدا آن مقوم ذات است حمل می شود مثل زید انسان که مبدا این انسان که انسانیت است مقوم ذات زید است یعنی انسانیت مقوم ذات زید است و یا حیوانیت یا ناطقیت چون جنس و فصل از ذاتیات شیء هستند به خلاف عرض عام و عرض خاص که از ذاتیات شیء نیستند ، اگر ذاتی شی را حمل بر موضوعی کردید این یک نوع حمل است .

و منها: ما يكون من قبيل خارج المحمول، الّذي يحمل على الذات باعتبار أنّ مبدأه منتزع عن مقام الذات، ويكون من الذاتيّ في باب البرهان، الّذي يكفي وضع الذات فقط لانتزاعه، وهذا كقولنا: الإنسان ممكن، أو اجتماع النقيضين ممتنع، أو هذه علّة، فإنّ الإمكان والامتناع والعلّيّة كلّ منها خارج عن الذات ومحمول على الذات باعتبار انتزاعه عن نفس الذات، وبهذا الاعتبار يسمّى‌ بخارج المحمول.[2]

توضیح استاد : بعضی مواقع محمول خارج محمول است ، نقشی که ذات دارد شما چیزی را انتزاع می کنی و به او حمل می کنید ، از انسان امکان انسان را که واجب نیست ممکن است را انتزاع می کنید ، از مقام ذات انسان و ماهیت انسان ، ممکن الوجود را انتزاع می کنید ، مثل اجتماع النقیضین ممتنع ، امتناع را در بیرون نشان بدید ، به اینها می گویند خارج محمول ، یعنی محمولاتی که هر چه هست در ذهن است و در خارج وجود ندارد و امور انتزاعی است که از ماهیت الله و ماهیت انسان استخراج کردید و در خارج وجود ندارد .

علیت که محمول است در خارج وجود ندارد ، خود مرحوم آیت الله خوئی ره می فرمایند : در امکان مثل الانسان ممکن ، و در امتناع مثل اجتماع النقیضین ممتنع ، و در علیت مثل جایی که گفتید النار علت لحراره ، اینها همه خارج است از ذات و محمول در ذات است به اعتبار انتزاع از نفس ذات و به این اعتبار که نفس ذات نیست و در خارج وجود ندارد و انتزاع از ذات شده است اینها را می گویند خارج محمول و این قسم دوم بود.

و منها: ما يكون من قبيل المحمولات بالضميمة، التي تحمل على الذات باعتبار انضمام ضميمة إليها، أي إلى الذات. و هذا القسم الثالث على أقسام ثلاثة، فإنّ الضميمة تارة تكون نفسها من المقولات الخارجية، كالبياض والسواد، فباعتبار ضميمة البياض إلى جسم يقال له: أبيض و أخرى لا تكون نفسها من المقولات، لكنّها منتزعة عنها، وهذا مثل الفوقية والتحتية والأصغريّة والأكبريّة وأمثال ذلك، فإنّ قولنا: هذا فوق ذاك، لا باعتبار نفس الذات فقط، بل باعتبار انضمام الفوقية إلى الذات، التي ليس لها ما بحذاء في الخارج، وإنّما تنتزع عن مقولة خارجية، وهي مقولة الأين، التي هي عرض قائم بالذات، وهذا الأمر الانتزاعي ينتزع عن قيام عرض من الأعراض التسعة بموضوعه، ويكون أمرا إضافيّا بمعنى أن لو سأل أحد عن شي‌ء«إنّه فوق أو لا»لا جواب له إلاّ بعد السؤال أنّه بالإضافة إلى أيّ شي‌ء؟ وثالثة تكون الضميمة من الأمور الاعتبارية، التي قوامها باعتبار المعتبر كالزوجية والرقّيّة والملكية وغير ذلك ممّا هو متعلّق للاعتبارات الشرعية والعرفية، فيقال: هذا ملك لزيد باعتبار اتّصاف الذات بأمر اعتباري وهو ملكيته لأحد.[3]

توضیح استاد : قسم سوم محمولات بالضمیمه است یعنی عکس صورت دوم است مثل زید ابیض و زید ضارب ، مرحوم آیت الله خوئی ره این قسم سوم را به سه قسمت تقسیم کردند : گاهی از مقولات خارجیه می شود مثل بیاض و سواد و گاهی از مقولات خارجیه نمی باشد ولی انتراع از آنها است مثل فوقیت و تحتیت و اصغریت و اکبریت و... و گاهی از امور اعتباریه است مثل زوجیت و رقیت و ملکیت .

این تقسیم بندی که مرحوم آیت الله خوئی ره کردند .

في المراد من المشتقّ المبحوث عنه‌ و لا إشكال في خروج القسم الأوّل من محلّ النزاع، فإنّه‌ لا يتصوّر فيه زوال وصف وبقاء ذات حتى‌[يتكلّم‌]في عموم وضعه لما زال عنه الوصف وعدم عمومه، فإنّ شيئيّة الإنسان مثلا بصورته لا بمادّته، إذ لا يصحّ إطلاق لفظ الإنسان على التراب باعتبار كونه إنسانا في زمان، ولا إطلاق لفظ التراب على الإنسان باعتبار صيرورته بعد ذلك كذلك، ويعدّ هذا الإطلاق من الأغلاط، فاستعماله مجازا غير صحيح فضلا عنه حقيقة.[4]

توضیح استاد : همه گفتند آنجایی که محمول مقوم ذات باشد مشتق اصولی نیست مثل زید انسان و زید حیوان و زید ناطق نیست . و ادامه بحث را ان شاءالله در جلسه بعد بیان خواهیم کرد .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo