< فهرست دروس

درس خارج فقه سیدمحمد حسینی‌قزوینی

88/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه مقارَن/ نكاح موقت/ متعه

 

بحث ما در رابطه با متعه از ديدگاه اهل بیت (عليهم السلام) بود که در مشروعيت آن رواياتي بيان شد و نيز استناد أئمه (عليهم السلام) به آيات قرآني و رسيديم به موضوع سيره نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و أئمه (عليهم السلام) درباره متعه که در اين زمينه روايتي را نقل کرديم که آن حضرت نيز متعه داشته‌اند و آيات اول سوره تحريم مربوط به همين قضاياست.

حديث بيست و سوم

أمر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بالمتعة «قَالَ رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي خَالِدٍ عَنْ قَيْسِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: كُنَّا نَغْزُو مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لَيْسَ مَعَنَا نِسَاءٌ، فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَ لَا نَسْتَحْصِنُ هُنَا بِأَجْرٍ؟ فَأَمَرَنَا أَنْ نَنْكِحَ الْمَرْأَةَ بِالثَّوْبِ : ما همراه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مي‌جنگيديم و هيچ زني همراه ما نبود و شهوت به ما فشار مي‌آورد. به حضرت گفتيم: آيا مي‌توانيم با أجرتي كه به برخي زنان مي‌دهيم، آنها را به عقد خود درآوريم [عقد موقت]؟ حضرت هم دستور داد زنان را نكاح كنيم با قرار دادن لباس به عنوان مهريه».[1]

اين روايت هم مرسل است و تكليف اسماعيل بن أبي خالد روشن نيست و سايرين ثقه هستند.

يك قاعده كلي هست كه روايات ضعيف كه ضعف‌شان به ارسال راوي يا مجهول بودن يا اهمال بودن راوي است، در كنار هم، به يكديگر كمك مي‌كنند و ضعف‌شان برطرف مي‌شود و يا در کنار روايات صحاح، مفيد فايده قرار مي‌گيرند.

نكته

ميان متقدمين و متأخرين، بين راوي «مجهول و مهمل» فرق است:

از ديدگاه متأخرين ـ يعني از علامه حلي (ره) به اين طرف ـ : «راوي مجهول» به كسي مي‌گويند که نامش در کتب رجالي آمده باشد، اما مدح و ذمي درباره او ذکر نشده باشد و «رواي مهمل» به كسي مي‌گويند كه با وجود اين‌که نام او در سلسله روايات آمده، اما اسمي هم از او در کتب رجالي ذکر نشده باشد.

اما از ديدگاه متقدمين ـ يعني از علامه حلي (ره) و يا ابن داوود (ره) به قبل ـ : «رواي مهمل» کسي است که اسمش در کتاب‌هاي رجالي آمده، ولي مدح و ذمي درباره او نيامده است و «رواي مجهول» كسي است كه جزء رجال ضعيف است و کلمه مجهول از الفاظ دال بر ذم است.

ميان متقدمين و متأخرين اختلاف شديد است در اين‌که: «اگر درباره کسي مدح و يا ذم نيامد، آيا مي‌توانيم به روايات او عمل کنيم يا نه؟» متقدمين مي‌گفتند: ملاک براي ضعف راوي، ورود مذمت است و اگر چنين چيزي نيامده باشد، مي‌توانيم به روايات او عمل کنيم و دليلي بر عدم اعتبار اين راوي نداريم. به ما گفته‌اند از راوي ضعيف، أخذ روايت نکنيم و آنچه در آيه نبأ آمده، مبني بر اين که درباره فاسق تحقيق کنيد، کلمه فاسق در اين آيه، موضوعيت دارد. اگر کسي فاسق بودنش ثابت شد، در اين صورت نبايد روايت و خبر او را قبول کرد. اما کسي که فاسق بودنش ثابت نشد، أعم از اين‌که وثاقتش ثابت شود يا نه، مي‌توان به روايت او عمل کرد. در اين‌جا مرحوم حضرت آیت الله العظمی خويي (ره) بحث إصاله العدالة را مطرح کرده که بحث مفصلي دارد و ما هم در کتاب المدخل في علم الرجال مفصل آورده‌ايم كه متقدمين قائلند بر اين‌كه وقتي يک راوي به تکليف مي‌رسد، چون او شخصي مسلمان است، بين خود و خداي خود عهد و پيمان مي‌بندد که به تکاليفش عمل کند و ما بعد از مدتي شک مي‌کنيم که آيا او به آن عهد و پيماني که بسته بود، همچنان پاي‌بند است يا نه؟ إستصحاب يقين سابق جاري مي‌کنيم. تنها کسي که متعرض به إصالة العدالة شده، مرحوم سيد مجاهد (ره) در مفاتيح الأصول است که کتاب بسيار مفيد و ارزشمندي است و متأسفانه کم‌ياب و يا ناياب است. او اين بحث را در بخش حجية خبر واحد آورده است. چنان‌که مرحوم ميرزاي قمي (ره) در قوانين الأصول در بخش حجية خبر واحد نزديک به 40 صفحه وارد کليات علم رجال شده است.

اما اشکال بر اين تفکر اين است که ما عدالت را أمري وجودي مي‌دانيم، نه امر عدمي و آيا با تکرار اين تکاليف، چنين ملکه‌اي براي مكلف ايجاد شده يا نه؟‌ آنچه که ما بر آن يقين داريم اين است که در زمان تکليف براي اين مکلف چنين ملکه‌اي حاصل نشده بود و آيا بعد از گذشت 10 سال، چنين ملکه‌اي براي او حاصل شده يا نه؟ كه بايد همان يقين سابق را که عدم حصول چنين ملکه‌اي بود، استصحاب کنيم. پس فرق در وجودي بودن و عدمي بودن امر عدالت است. متقدمين، يقين سابق را عمل به تکاليف مي‌دانند، اما متأخرين، عدالت را ملکه‌اي مي‌دانند که امري وجودي است و نياز به تحصيل دارد. استصحاب در مسائل وجودي است، نه در يك أمر عدمي. بايد بررسي شود كه آيا عدم فسق در يك راوي، كفايت مي‌كند يا نه؟ آنچه كه از أئمه (عليهم السلام) در روايات آمده از توثيق روات، ثابت مي‌كند كه بحث وثاقت، امر وجودي است و آنجا كه شارع مقدس، قول راوي را حجت قرار داده، به شرط اثبات وثاقت است، نه به شرط عدم ثبوت فسق.

نكته

ما حدود 13 هزار راوي داريم که مرحوم حضرت آیت الله العظمی خويي (ره) به 16 هزار راوي رسانده است و حدود 7 هزار راويِ آن در کتب أربعه آمده و در مانند أمالي و خصال و علل الشرايع شيخ صدوق (ره) و غيره مي‌توان گفت حدود 5 هزار راوي هم در آنها آمده است. از اين تعداد، تكليف كمتر از 2 هزار راوي مشخص است كه ثقه هستند يا نه. مثلاً مرحوم نجاشي (ره) ـ تمام سعي و تلاش و تمام عمر خود را صرف رجال كرده و حرف اول و آخر را در علم رجال شيعه او مي‌زند ـ فقط تكليف حدود هزار و دويست نفر را روشن كرده است. شيخ طوسي (ره) هم در الفهرست همين کار را کرده و تكليف حدود 2 هزار راوي را مشخص كرده كه ثقه هستند يا نه و حدود 11 هزار راوي بلا تكليف مانده‌اند كه يا مجهول‌اند يا مهمل. با اين وضعيت، چه کار مي‌توان کرد؟ آيا روايات آنها را عمل نکنيم و روايات‌شان را به دريا بريزيم؟ يا برويم سراغ قرائن ديگر و به هر قرينه‌اي كه شده، تکليف آنها را نيز مشخص کنيم؟ غير از اين، راه ديگري نداريم و بايد تكليف اينها را باشد مشخص كنيم.

اما اهل‌سنت اين گرفتاري را ندارند. ذهبي در سير أعلام النبلاء، 18 هزار راوي را آورده و تکليف آنها را مشخص کرده و نام 40 هزار راوي را در تاريخ اسلام آورده و درباره آنها نظر قطعي داده كه ثقه هستند يا نه. چرا؟ چون حکومت با آنها همراه بوده و آنها را حمايت مي‌کرده‌اند و امكانات هم در اختيار آنها بود. شيعه هم در فشار و ظلم و كتابخانه‌هاي شيعه هم در معرض آتش‌سوزي بوده است جتي كار به جايي رسيد كه به جاي هيزم، از کتاب‌هاي شيعه براي گرم کردن اجاق‌هاي خود استفاده مي‌کرده‌اند. كتابخانه شيخ طوسي (ره) که نزديک 24 هزار جلد کتاب ـ آن هم در قرن دوم، سوم که شوخي‌بردار نيست ـ به آتش کشيده شده است. مرحوم صاحب وسائل (ره) در جلد 30 وسائل الشيعة مي‌گويد: «آنچه براي ما محرز است، اين است که در زمان معصومين (عليهم السلام) بيش از 6600 کتاب توسط صحابه معصومين (عليهم السلام) تأليف شده است». آيا شما مي‌توانيد 50 كتاب از كتاب‌هاي زمان معصومين (عليهم السلام) را نام ببريد؟ اينها يا تبديل به خاكستر يا سرقت شدند يا به نحوي ديگر از بين رفته‌اند.

مرحوم نجاشي (ره) و شيخ طوسي (ره) تلاش کرده‌اند تمام کتاب‌هايي که توسط بزرگان تا قرن 5 هجري نوشته شده است را نام ببرند. در حقيقت رجال مرحوم نجاشي (ره) و الفهرست شيخ طوسي (ره) منحصرا از آن‌دسته از راويان نام برده‌اند که صاحب کتاب بوده‌اند. به عنوان مثال نام حسين بن سعيد اهوازي را مي‌آورد ترجمه مي‌كند و شرح حال او را نيز مي‌آورد و مي‌گويد: «له كتاب» و 33 کتاب داشته است. در برخي از راويان كه از صحابه امام رضا (عليه السلام) بودند، تا 70 کتاب آورده است. ما هم آمديم و تمام اين کتاب‌ها را جمع زديم كه مجموع آنها به 1700 كتاب نرسيد. در حالي‌که صاحب وسائل (ره) مي‌نويسد: «6600 کتاب توسط صحابهٔ معصومين (عليهم السلام) نوشته شده است». اينها مسئله را مشكل مي‌كند. برخي در مورد اين جمله كه: «شيخ طوسي (ره) در مورد صفوان و بزنطي مي‌گويد: «لا يروون و لا يرسلون إلا عن ثقة»» و آن را در كتاب خودش نقل مي‌کند، مي‌گويند: «يا بايد شيخ طوسي (ره) اين را از خودش گفته باشد يا بايد در كتاب خود بزنطي و صفوان پيدا شود» و حضرت آیت الله العظمی خويي (ره) مي‌فرمايد: «ما در هيچ‌جا نيافتيم كه صفوان گفته باشد: «أنا لا أروي و لا أرسل إلا عن ثقة» ». از محضر حضرت آیت الله العظمی خويي (ره) سوال مي‌كنيم كه آيا تمام آثار صفوان به دست شما رسيده است كه مي‌فرماييد این‌چنین حرفي را نزده است؟! با اين‌كه كتاب معجم رجال الحديث از نظر رجالي، آبروي شيعه است و با اين كتاب در مناظرات و شبهات وهابیت و اهل‌سنت، پيروز هستيم و ويژگي‌هاي اين كتاب در هيچ‌يك از كتاب‌هاي رجالي اهل‌سنت نيست، ولي با اين حال، ما اشكالات مبنايي زيادي در رجال با ايشان داريم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo