درس خارج فقه سیدمحمد حسینیقزوینی
88/08/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه مقارَن/ نكاح موقت/ متعه
بحث ما در رابطه با متعه بود. تمام روایاتي را كه مربوط به ائمه (علیهم السلام) در اصل متعه و إباحه و حرمت متعه و سيره نبی مکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) در متعه بود، خوانديم.
دو نكته فرعي كه در حقيقت نكته اساسي بود، بررسي كرديم: 1. ازدواج موقت با فاجرات و فاحشات 2. ازدواج موقت با اهل كتاب. با توضيحاتي كه عرض شد، ظاهر قضيه اين است كه نظر ائمه (علیهم السلام) اين است: «با زنان فاجره معروفه غير پرچمدار و با زنان اهل كتاب، متعه كردن اشكالي ندارد».
نكته مهمي كه برخورديم، اين بود كه كسي كه زن حره دارد، آيا ميتواند با زنان اهل كتاب متعه كند يا خير؟ بعضي از فقهاء مانند حضرت آیت الله العظمی سيستاني و مرحوم حضرت آیت الله العظمی تبريزي (ره) و برخي از قدماء معتقد بودند كه اين كار اشكال شرعي دارد. عرض كرديم كه اگر روایات محمد بن سنان را حجت بدانيم، حمل بر كراهت میشود و اگر حجت ندانيم، فرمايش حضرت آیت الله العظمی سيستاني تثبيت ميشود.
امروز ميخواهيم وارد اصل بحث شويم در رابطه با شبهات وهابیت در رابطه با متعه. با توجه به آنچه كه تا به حال ديديم، وهابیت در رابطه با متعه، مطالبي را دارند كه اين موارد را از ليدرها و نظريهپردازان وهابیت ميخوانيم و با توجه به منابع شيعه و اهل سنت نقد ميكنيم. وهابیت، حدود 62 شبهه در رابطه با متعه دارند.
الف ) قرآن و سنت
1. محمد بن عبد الوهاب
«ليس في الآية لفظ صريح يحلها فإنه قال: «وَ أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ(سوره نساء/آيه24)» الآية، فقوله: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ (سوره نساء/آيه24)» يتناول كل مدخول بها تعطى جميع الصداق، بخلاف المطلقة قبل الدخول و ليس لتخصيص الآية بالموقت معنى، بل في المؤبد أولى، فلا بد من دلالتها عليه إما بالتخصيص و إما بالعموم، يدل عليه ذكره بعد نكاح الإماء، فدل على أنه في كل نكاح الحرائر مطلقا : در اين آيه«وَ أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ» لفظ صريحي نداريم كه نشانگر حلال بودن متعه باشد و اين آيه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» نشان ميدهد كه بايد مهريه زنان مدخول بها، پرداخت شود؛ برخلاف زني كه قبل از دخول، طلاق داده ميشود. اگر اين آيه را تخصيص بدهيم به متعه، معنايي ندارد. بلكه نسبت دادنش به عقد دائم، أولي است و ضروري است دلالت اين آيه بر عقد دائم؛ يا با تخصيص و يا با عموم آيه. دليل آن هم اين است كه بعد از نكاح أمه ـ كنيز ـ آمده است و دلالت ميكند كه اين آيه در رابطه با نكاح زنان آزاد و حرّه است، بدون قيد»
مجموع مؤلفات محمد بن عبد الوهاب، ج11، ص173 ـ منهاج السنة لإبنتيمية، ج4، ص186
خلاصه حرف اين دو نفر اين است: «در قرآن، آيهاي كه دلالت كند بر متعه، نداريم».
در روایات متعدد از اهل سنت آمده است كه منظور از اين آيه، متعه است. در صحیح مسلم (ج4، ص131) از جابر نقل شده است: «كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام على عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم و أبى بكر حتى نهى عنه عمر» و بسياري از علماء وهابی هم تصريح كردهاند: «متعه، در صدر اسلام حلال بود و سپس نبی مکرم (صلى الله عليه و سلم) آن را حرام كرد». صحیح بخاری (ج6، ص230) هم صراحت دارد: «نهى رسول الله صلى الله عليه و سلم عن المتعة عام خيبر».
2. عبد العلي فاروقي
«في الحقيقة أنّ المتعة لم تجوّز في الاسلام مطلقا و قوله تعالى: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ...» نزلت به مسائل المهر : به هيچوجه در اسلام، متعه جائز نبوده است و اين آيه، در مورد مهريه نازل شده است»
تعارف مذهب شيعة لعبد العلي الفاروقي، ص145ـ147
3. دهلوي
«إنّ إستدلالهم بقوله تعالى: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ...» و إنها نزلت في المتعة غلط محض و الروايات الواردة عن إبن مسعود و سائر الصحابة مفتراة و إن نقلت في بعض التفاسير الغير المعتبرة من اهل السنة، لأنّ هذا يخالف نظم القرآن و لا يقبل أيّ تفسير يخالف نظم القرآن و إن ورد عن الصحابي : استدلال شيعه به اين آيه كه در مورد متعه نازل شده است، غلط محض است و روایات وارد شده از إبن مسعود و ساير صحابه، إفتراء و دروغ است؛ اگر چه در بعضي از تفاسير غير معتبر اهل سنت نقل شده است. زيرا اگر اين آيه در مورد متعه باشد، نظم و سياق قرآن را به هم ميزند و هر تفسيري كه نظم و سياق قرآن را به هم بزند، قبول نيست، حتي اگر از صحابه وارد شده باشند»
پس خود اينها هم ثابت ميكنند كه در کتابهای خود، به صحابه دروغ بستهاند و «حكم الأمثال في ما يجوز و في ما لا يجوز سيّال». اينكه میگوید «تفاسير غير معتبر»، ما اين تفاسير را ميآوريم تا ببينيم معتبر است يا غير معتبر. در مورد صحابه هم خودشان حرفهاي جالبي ميزنند و گاهي ميخواهند ابرو را درست كنند، ميزنند چشم را هم خراب ميكنند.
«فاللّه تعالى بيّن أولاً المحرمات فقال: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ (سوره نساء/آيه23)» ثم قال: «وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ (سوره نساء/آيه24)» أي يحلّ لكم سوى هذه المحرمات لكن بشرط «أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ» أي تصرفوا الأموال للمهر و النفقة، فبطل بهذا الشرط تحليل الفروج و إعارتها، ثم قال: «مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ» أي إحفظوا النساء و لا تجعلوها لعبة لقضاء الشهوة، فبطلت المتعة لإنّ المرأة لا تحتفظ فيها للرجل، فإنّها تدور على الرجال في الأزمان المختلفة. ثم يقول: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ ...» أي لو قرّرتم المهر ثم استمتعتم بالدخول يجب عليكم تمام المهر و إلاّ نصفه : خداوند محرمات را بيان كرده است: ... سپس فرمود: «وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ» يعني حلال شد براي شما غير از اين محرمات، به شرط اينكه «أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ» يعني مهريه و نفقه آنها را بدهيد و با اين شرط، باطل شد حلال كردن و عاريهدادن فروج و سپس فرمود: «مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ» يعني از زنان محافظت كنيد و آنها را بازيچه شهوت قرار ندهيد. پس متعه باطل شد، چون در متعه، زنان قابل حفاظت و ايمن براي مردان نيستند و در هر زماني، نزد مردان متفاوتي هستند. سپس فرمود: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ ...» يعني اگر مهريه قرار داديد و به او دخول كرديد، پرداخت تمام مهريه به گردن شما واجب ميشود و اگر دخول نكرديد، نصف مهريه»
يكي از شبهاتي كه به شيعه دارند، اين است كه میگویند: «شیعیان جائز ميدانند عاريه دادن فروج را و فروج را بر مردان حلال كردند. اگر مهمان آمد، شما ميتوانيد زنانتان را در اختيار مهمان قرار بدهيد». روايتي را هم از تهذيب الأحكام نقل كردهاند بر اينكه: «مؤمن میتواند كنيز خودش را براي برادر دينياش تحليل كند». البته اين قضيه، اختصاص به شيعه ندارد و اين حكم اسلامي است و كسي كه كنيز دارد، ميتواند آن را ببخشد و در اختيار هر كسي قرار بدهد يا بفروشد و در اين صورت، هر گونه تصرفي براي مالك اول حرام و براي مالك دوم، اشكالي ندارد و از اين كار، تعبير به تحليل فروج يا عاريه دادن نميكنند. اگر اینگونه باشد، در فتاواي فقهاي اهل سنت خوانديم كه ابوحنیفه گفت: «صاحبخانه میتواند دختر خود را در اختيار مهمان خود قرار بدهد».
يكي بايد از ايشان سوال كند كه پرداخت تمام مهريه يا نصف مهريه را از كجا آورده است. اگر واقعا در نكاح دائم باشد، در اين آيه، دادن مهريه، مشروط به استمتاع است، شما هم استمتاع را به دخول تعبير كرديد. يعني هر زني كه به او دخول شد، پرداخت تمام مهريهاش واجب ميشود و نتيجهاش اين میشود: «كل إمرأة غير مدخول بها ليس فيها مهر». پس اينكه ميگوييد، نصف میشود، از خودتان گفتهايد و بر قرآن تحميل كردهايد.
«فإقتطاع هذه الآية عن الايات السابقة و حملها على كلام جديد باطل في اللغة، لأنّ الفاء تمنع القطع و الإبتداء بكلام جديد، بل تربط ما بعد الكلام بما قبله : حرف فاء در «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ» يك نوع تفريع بعد از فاء است به قبل از فاء. فاء، ممانعت ميكند از اينكه كلام، مستقل باشد، در حاليكه اين فاء، مرتبط ميكند قبلش را به بعدش»
تحفة إثنا عشرية للدهلوي، ص517