درس خارج فقه سیدمحمد حسینیقزوینی
88/08/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه مقارَن/ نكاح موقت/ متعه
بحث ما در رابطه با احادیث نسخ متعه بود و ديروز، مواردي را از كتب اهل سنت و صحیحين عرض كرديم كه اگر در بعضي از موارد، روایاتي در نسخ شده، در بعضي از روایات هم صراحت شده كه نسخ نشده است و بعد از رحلت نبی مکرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، صحابه متعه را انجام ميدادند. پس نتيجه ميگيريم: «روایاتي كه مربوط به نسخ است، تعارض و تساقط ميكنند و حكم اوّلي، إبقاء حلّيت را حكم ميكند».
تعارض در روایات دال بر تحريم متعه
نكتهاي كه خيلي جالب است، تعارضي است كه در رابطه با تحريم متعه دارند كه در چه زماني اين تحريم صورت گرفته است.
الف ) تحريم متعه در جنگ خيبر
يكدسته از روایات، تحريم متعه را در جنگ خيبر ميدانند:
«أخرج مالك و عبد الرزاق و إبن أبي شيبة و البخاري و مسلم و الترمذي و النسائي و إبن ماجة عن علي بن أبي طالب: أنّ رسول اللّه نهى عن متعة النساء يوم خيبر و عن أكل لحوم الحمر الإنسية»
الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص141
معروف است كه آدم دروغگو، كمحافظه است. گاهي ميخواهند ابرو را درست كنند، چشم را كور ميكنند.
ب ) تحريم متعه در زمين اوطاس (ديار هوازن)
«حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ مُحَمَّد، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ زِيَاد، حَدَّثَنَا أَبُو عُمَيْس، عَنْ إِيَاسِ بْنِ سَلَمَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: رَخَّصَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم عَامَ أَوْطَاس فِي الْمُتْعَةِ ثَلاَثًا ثُمَّ نَهَى عَنْهَا»
صحيح مسلم، ج4، ص131، ح3308، كتاب النكاح، باب نِكَاحِ الْمُتْعَةِ وَ بَيَانِ أَنَّهُ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ ثُمَّ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ وَ اسْتَقَرَّ تَحْرِيمُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
اين نكته را داشته باشيد كه بعدا به آن نياز خواهيم داشت: نبی مکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از فتح مكه در سال 8 هجري، حدود 20 روز در مكه ماندند. ماه رمضان تمام شد و چند روز هم از شوال گذشته بود كه به طرف طائف حركت كردند.
ج ) تحريم متعه در مكه
«روي مسلم عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَبْرَةَ: أَنَّ أَبَاهُ غَزَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم فَتْحَ مَكَّةَ، قَالَ: فَأَقَمْنَا بِهَا خَمْسَ عَشْرَةَ ـ ثَلاَثِينَ بَيْنَ لَيْلَة وَ يَوْم ـ فَأَذِنَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم فِي مُتْعَةِ النِّسَاءِ، فَخَرَجْتُ أَنَا وَ رَجُلٌ مِنْ قَوْمِي وَ لِي عَلَيْهِ فَضْلٌ فِي الْجَمَالِ وَ هُوَ قَرِيبٌ مِنَ الدَّمَامَةِ، مَعَ كُلِّ وَاحِد مِنَّا بُرْدٌ، فَبُرْدِي خَلَقٌ وَ أَمَّا بُرْدُ ابْنِ عَمِّي فَبُرْدٌ جَدِيدٌ غَضٌّ، حَتَّى إِذَا كُنَّا بِأَسْفَلِ مَكَّةَ أَوْ بِأَعْلاَهَا، فَتَلَقَّتْنَا فَتَاةٌ مِثْلُ الْبَكْرَةِ الْعَنَطْنَطَةِ. فَقُلْنَا: هَلْ لَكِ أَنْ يَسْتَمْتِعَ مِنْكِ أَحَدُنَا؟ قَالَتْ: وَ مَاذَا تَبْذُلاَنِ؟ فَنَشَرَ كُلُّ وَاحِد مِنَّا بُرْدَهُ. فَجَعَلَتْ تَنْظُرُ إِلَى الرَّجُلَيْنِ وَ يَرَاهَا صَاحِبِي تَنْظُرُ إِلَى عِطْفِهَا (جانبها) فَقَالَ: إِنَّ بُرْدَ هَذَا خَلَقٌ وَ بُرْدِي جَدِيدٌ غَضٌّ. فَتَقُولُ: بُرْدُ هَذَا لاَ بَأْسَ بِهِ. ثَلاَثَ مِرَار أَوْ مَرَّتَيْنِ، ثُمَّ اسْتَمْتَعْتُ مِنْهَا، فَلَمْ أَخْرُجْ حَتَّى حَرَّمَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم : ربيع بن سبره از قول پدرش میگوید: 15 روز با رسول الله (صلی الله علیه و سلم) در فتح مكه بودم و رسول الله (صلی الله علیه و سلم) اجازه متعه كردن زنان را به ما داد. من و مردي از قوم خودم كه من از نظر زيبائي، برتر از او بودم، رفتيم براي متعه كردن. همراه هر كدام از ما، لباسي بود كه لباس من، كهنه بود و لباس دوستم، تازه بود. ما در مكه بوديم. زن جوان و زيبائي را ديديم و به او گفتيم: آيا با يكي از ما متعه ميشوي؟ گفت: چه چيزي داريد كه در عوض متعه به من بدهيد؟ ما هم لباسهايي را كه داشتيم، به او نشان داديم. آن زن هم به ما و لباسمان نگاهي انداخت. دوست من گفت: لباس او (من) كهنه و لباس من جديد است. آن زن هم، چون من زيبا بودم، لباس مرا براي متعه پذيرفت. من هم با او متعه كردم. از مكه خارج نشده بوديم كه رسول الله (صلی الله علیه و سلم) متعه را حرام كرد»
صحيح مسلم، ج4، ص132، ح3310 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140
«و في رواية أُخرى حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، أَخْبَرَنَا يَحْيَى بْنُ آدَمَ، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْد، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَبْرَةَ الْجُهَنِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم بِالْمُتْعَةِ عَامَ الْفَتْحِ حِينَ دَخَلْنَا مَكَّةَ، ثُمَّ لَمْ نَخْرُجْ مِنْهَا حَتَّى نَهَانَا عَنْهَا»
صحيح مسلم، ج4، ص133، ح3314، باب نكاح المتعة
در دو روايت قبلي، قائل به تحريم متعه در خيبر و هوازن بودند و در اين دو روايت، در مكه.
«فأين التحريم في غزوة خيبر التي وقعت في أوائل السنة السابعة من الهجرة، من التحريم في أرض أوطاس في الغزوة التي وقعت في العشر الثاني من شهر شوال من العام الثامن، أو من التحريم في أرض مكة التي دخلها رسول اللّه في الثامن عشر من شهر رمضان و خرج منها بعد مضي قرابة عشرين يوماً. فلا يمكن الركون إلى هذه الروايات المتعارضة : تحريم متعه در كداميك اتفاق افتاد؟ در جنگ خيبر كه در سال 7 هجري اتفاق افتاد؟ يا در جنگ أوطاس در دهه دوم شوال سال 8 هجري؟ يا در فتح مكه كه رسول الله (صلی الله علیه و سلم) در 18 ماه رمضان داخل مكه شد و بعد از 20 روز از مكه خارج شد؟ پس نميشود به اين روايات متعارض اعتماد كرد»
برخي علماء اهل سنت، براي اينكه كار عمر را توجيه كنند، شريعت را بازيچه قرار دادهاند. پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) يك روزي متعه را حلال كرد و روز بعد حرام كرد و يك روز حلال كرد و روز ديگر حرام كرد. حتي بعضيها 4 يا 5 بار تحليل و تحريم براي متعه قائل شدهاند. اين روایات اصلا قابل توجيه نيست، جز اينكه قائل به چند بار تحليل و تحريم شوند. واقعا آدم گيج میشود كه اين آقایان با اينهمه دقت در مسائل فقهي، اين كارشان فقط براي اين است كه كار خليفه را توجيه كنند و هيچ انگيزهاي از جعل اين روایات نيست، جز توجيه كار خليفه.
از کتابهای روائي خارج شويم و وارد کتابهای تاريخي شويم. وقتي وارد جنگ خيبر و هوازن فتح مكه ميشويم، هيچ خبري از تحليل و تحريم متعه نيست. يعني واقعا همچنین مسئلهاي صورت گرفته باشد و در سيره ابن هشام ـ كه قديميترين سيره اهل سنت است و ملاك قضاوت همهشان است ـ اثري از اين قضيه نباشد!
اثري از متعه در سخنان پیامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در خيبر و هوازن و فتح مكه و حجة الوداع نيست
الف ) در خطبه خيبر، اثري از موضوع متعه نيست
«قال ابن اسحاق وحدثني عبدالله بن أبي نجيح عن مكحول: أن رسول الله نهاهم يومئذ عن أربع: 1. عن إتيان الحبالى من السبايا و 2. عن أكل الحمار الأهلي و 3. عن أكل كل ذي ناب من السباع و 4. عن بيع المغانم حتى تقسم»
السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج3، ص794
اگر موضوع متعه هم در كار بود، بايد اشارهاي به آن ميشد.
«قال ابن اسحاق و حدثني سلام بن كِرْكِرَة عن عمرو بن دينار عن جابر بن عبد الله الأنصاري و لم يشهد جابر خيير أن رسول الله حين نهى الناس عن أكل لحوم الحمر أذن لهم في أكل لحوم الخيل»
السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج3، ص794
ب ) در خطبه حنين (هوازن)، اثري از موضوع متعه نيست
«قال ابن اسحاق وحدثني يزيد بن أبي حبيب مَرْزُوقٍ مَوْلَى تُجِيبَ عَنْ حَنَشٍ الصَّنْعَانِيِّ قَالَ: فَتَحْنَا مَدِينَةً بِالْمَغْرِبِ يُقَالُ لَهَا جَرْبَةُ فَقَامَ فِينَا رُوَيْفِعُ بْنُ ثَابِتٍ الأَنْصَارِيُّ فَقَالَ: لاَ أَقُولُ لَكُمْ إِلاَ مَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم يَقُولُ يَوْمَ حُنَيْنٍ: مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ فَلاَ يَطَأْ جَارِيَةً مِنَ السَّبْيِ حَتَّى يَسْتَبْرِئَهَا بِحَيْضَةٍ وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ فَلاَ يَبِعْ نَصِيبَهُ مِنَ الْمَغْنَمِ حَتَّى يَقْبِضَهُ وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ فَلاَ يَرْكَبْ دَابَّةً فِي فَيْءِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى إِذَا أَعْجَفَهَا رَدَّهَا فِيهِ وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ فَلاَ يَلْبَسْ ثَوْبًا مِنْ فَيْءِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى إِذَا أَخْلَقَهُ رَدَّهُ فِيهِ»
پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در جنگ اوطاس هم اين مسائل را مطرح كرده است و اگر متعهاي در كار بود، قطعا اهميت تحريم متعه، بالاتر از اين مسائلي بود كه بيان شده و مشخص است بر اينكه روایات تحريم متعه، بعدها ساخته شده است. ابن هشام، متوفاي 213 هجري است و قبل از ابن سعد متوفاي 230 هجري و قبل از محمد بن اسماعيل بخاري متوفاي 256 هجري و قبل از مسلم بن حجاج نيشابوري متوفاي 261 هجري است. ابن هشام اين خطبه را نقل ميكند و ميبينيم كه هيچ اثري از تحريم متعه نيست. چطور شد آقای مسلم بن حجاج نيشابوري، 40 سال بعد از آقای ابن هشام آمده و اين قضيه را نقل كرده است؟ از كجا آورده است؟ از جيب چه كسي در آورده است؟ در تاريخ، خطبه نبی مکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) را نقل كردهاند، ولي هيچ اثري تحريم متعه نيست. در كتاب سنن سعيد بن منصور كه متوفاي 227 هجري است، هيچ اثري و اشارهاي از تحريم متعه در خطبه نبی مکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نميبينيم.
السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج3، ص794
كلام ابن قيّم در مورد قضيه خبير
ابن قيّم جوزيه كه شاگر إبنتيميه و تنها ناشر افكار اوست و متوفاي 71 هجري است، میگوید:
«و قصة خيبر لم يكن الصحابة يتمتعون باليهوديات و لا استأذنوا في ذلك رسول اللّه صلَّى الله عليه و آله و سلَّم و لا نقله أحد قط في هذه الغزوة و لا كان للمتعة فيها ذكر ألبتة لا فعلاً و لا تحريماً، فإنّ خيبر لم يكن فيها مسلمات و إنّما كنّ يهوديّات و إباحة نساء أهل الكتاب لم يكن ثبت بعدُ و إنّما أبَحْن بعدُ : در خيبر، صحابه با زنان يهودي متعه نكردند و زنان مسلمان را هم با خودشان زن نبرده بودند و براي متعه از رسول الله صلي الله عليه و سلم هم كسب اجازه نكردند و هيچ احدي قضيه متعه را در اين غزوه نقل نكرده است و هيچ اثري از متعه در قضيه خيبر نبود، نه فعلا و نه تحريما. در خيبر، زنان مسلمان نبودند و زنان يهودي بودند و تا آن زمان، ازدواج با زنان يهودي مباح نبود و بعدها مباح شد»
زاد المعاد لإبن قيّم، ج2، ص158 و 204
«... و لا كان للمتعة فيها ذكر البتة لا فعلا و لا تحريما بخلاف غزاة الفتح فإن قصة المتعة كانت فيها فعلا و تحريما مشهورة و هذه الطريقة أصح الطريقين»
زاد المعاد لإبن قيّم، ج3، ص344
«و الصحيح أن المتعة إنما حرمت عام الفتح لأنه قد ثبت في صحيح مسلم أنهم إستمتعوا عام الفتح مع النبي صلى الله عليه و سلم بإذنه و لو كان التحريم زمن خيبر لزم النسخ مرتين و هذا لا عهد بمثله في الشريعة البتة و لا يقع مثله فيها و أيضا، فإن خيبر لم يكن فيها مسلمات و إنما كن يهوديات و إباحة نساء أهل الكتاب لم تكن ثبتت بعد إنما أبحن بعد ذلك في سورة المائدة بقوله: «اليوم أحل لكم الطيبات وطعام الذين أوتوا الكتاب حل لكم وطعامكم حل لهم والمحصنات من المؤمنات والمحصنات من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم (سوره مائده/آيه5)» : در صحیح مسلم آمده است كه صحابه در فتح مكه به اذن رسول الله (صلى الله عليه و سلم) ، متعه ميكردند و اگر متعه در جنگ خيبر حرام شده باشد، موجب میشود كه متعه دو بار نسخ شده باشد و در شريعت سابقه ندارد كه يك موضوع، دو مرتبه نسخ شود و اين امكان ندارد و زنان مسلمان در خيبر نبودند و زنان يهودي بودند و حكم مباح بودن ازدواج با زنان يهودي هم تا آن زمان نيامده بود»
زاد المعاد لإبن قيّم، ج3، ص460
ج ) در خطبه فتح مكه، اثري از موضوع متعه نيست
«و أمّا فتح مكة فقد ذكر أهل السير خطبة النبي و أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قام على باب الكعبة فقال: لا إله إلا الله وحده لا شريك له، صدق وعده و نصر عبده و هزم الأحزاب وحده، ألا كل مأثرة أو دم أو مال يدعى فهو تحت قدمي هاتين، إلا سدانة البيت و سقاية الحاج، ألا و قتيل الخطأ شبه العمد بالسوط و العصا، ففيه الدية مغلظة: مئة من الإبل، أربعون منها في بطونها أولادها. يا معشر قريش! إن الله قد أذهب عنكم نخوة الجاهلية و تعظمها بالآباء، الناس من آدم و آدم من تراب، ثم تلا هذه الآية: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ـ (سوره حجرات/آيه13)» ... الآية كلها. ثم قال: يا معشر قريش! ما ترون أنى فاعل فيكم؟ قالوا: خيرا، أخ كريم و ابن أخ كريم، قال: اذهبوا فأنتم الطلقاء»
السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج4، ص870
نبی مکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در اين خطبه هم نه اشارهاي و نه كنايهاي به تحليل يا تحريم متعه ندارد.
د ) در خطبه حجة الوداع، اثري از موضوع متعه نيست
شايد مفصلترين جايي كه رسول اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، حقوق زن را مطرح كرده است، در خطبه حجة الوداع است.
«أما بعد، أيها الناس! فإن لكم على نسائكم حقا و لهن عليكم حقا، لكم عليهن أن لا يوطئن فرشكم أحدا تكرهونه و عليهن أن لا يأتين بفاحشة مبينة، فإن فعلن فإن الله قد أذن لكم أن تهجروهن في المضاجع و تضربوهن ضربا غير مبرح، فإن انتهين فلهن رزقهن و كسوتهن بالمعروف و استوصوا بالنساء خيرا، فإنهن عندكم عوان لا يملكن لأنفسهن شيئا و إنكم إنما أخذتموهن بأمانة الله و استحللتم فروجهن بكلمات الله، فاعقلوا أيها الناس قولي، فإني قد بلغت»
السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج4، ص1023
نكته
آقایان اهل سنت، براي اينكه بگويند آيه اكمال، براي غدير نيست، صحیح بخاری و صحیح مسلم از خلیفه دوم نقل ميكنند: «يك يهودي گفت: اگر اين آيه در تورات آمده بود، ما اين روز را عيد ميگرفتيم. عمر هم گفت: بله، ما يادمان است كه در عرف بوديم و روز جمعه بوديم كه اين آيه نازل شد». اگر جمعه بود، بايد اثري از آن باقي ميماند كه پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در آن روز، نماز جمعه و خطبه نماز جمعه خوانده است. اگر نماز جمعه نخوانده، بايد روايتي باشد كه پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) گفته باشد: « اگر در سفر بوديد، نبايد نماز جمعه بخوانيد». هيچ اثري، نه نفيا و نه اثباتا، نسبت به نماز جمعه پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مطرح نشده است.
اين آقایان ميگويند پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) روز 13 يا صبح 14 ذي الحجه به طرف مدينه حركت كرد. بعد از 4 يا 5 روز كه روز پنجشنبه و 18 ذي الحجه باشد، به جحفه رسيدند و قضيه حدیث غدير را مطرح كردند.
خب، اگر حساب كنيم كه روز عرفه 9 ذي الحجه، جمعه باشد، روز 18 ذي الحجه، روز يكشنبه میشود. ولي اين آقایان ميگويند 18 ذي الحجه، روز پنجشنبه بوده است. اگر روز جمعه، روز عرفه بوده است و آيه اكمال دين آمده است، چطور ميتواند روز 18 ذي الحجه و عيد غدير، پنجشنبه باشد؟! اينها إلي ما شاء الله در اين مورد چرنديات بافتهاند. وقتي انسان تمام اينها را كنار هم ميگذارد، ثابت میشود كه دروغكو، كمحافظه است.