< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

98/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات ورود به تفسیر/۱) اعجاز قرآن /ابعاد اعجاز قرآن-فصاحت و بلاغت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه دوم: ۲-۷-۹۸

0.0.1- هدف معجزه: اثبات وحیانیت کتاب نه وحدانیت خدا

به عرض شما رسید که معجزه برای اثبات وحدانیت نیست بلکه برای اثبات وحیانیت کتاب است. خود معجزه بیانگر نبوت نیست چون از کجا معلوم صاحب آن حتما پیامبر است زیرا امام و ولی خدا هم معجزه دارند زیرا معجزه وحیانیت را اثبات می کند و سپس خود آن معجزه گواه بر نبوت است (﴿و یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب﴾) فی الواقع خداوند شهادت به نبوت می دهد. این آیاتی که پیامبر را با اسم معرفی می کند : مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ – ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليما – وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‌ أَعْقابِكُمْ – یا أیها النبی إنا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا

پس خود معجزه و وحی است که از زبان خدای متعال شهادت به نبوت نبی میدهد. سائر معجزات و انبیاء هم از این قبیل بوده است چرا که پیامبران برای ادای کلام آمده اند یا لوح و کتاب داشته اند و یا کلماتی را می خواستند اداء کنند و همه در صدد اثبات وحیانیت آنها بوده اند اما این مسأله در قرآن کریم خیلی روشن است.

گفتیم که تاریخ را که نگاه می کنیم عمدتا در ظرف بعثت انبیاء مشکل اصل توحید نبوده که معجزه برای اثبات خدا بیاید مردم خدا و اقسام توحید راقبول داشتند فقط توحید عبادی را قبول نداشتند و لذا اصل توحید اصلا با معجزه ثابت نمی شود زیرا دور لازم می آید تا من قبول نکنم خدایی وجود دارد اصلا تحریک نمی شوم که بررسی کنم این معجزه است یا خیر

و لذا این آیه : إن الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک، اطلاق دارد چه معجزه بیاید و نیاید و پیامبر باشد یا نباشد خداوند شرکت را نمی بخشد زیرا لولا النبی هم راه برای رسیدن به خدا وجود دارد

حال بعضی این آیات را توجیه کرده اند که ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا و لیهلک من هلک عن بینه برای عذاب های دنیوی است. مرحوم شیخ هم در استدلال به برائت در شبهات تحریمیه عمده اشکال ایشان در این آیه این است که ارتباطی به عذاب اخروی ندارد بلکه برای عذاب دنیوی امم سابقه است و آیه إن الله لایغفر أن یشرک به، برای عذاب أخروی می باشد.

 

1- ابعاد اعجاز قرآن کریم

جنبه های اعجاز قرآن بسیار گسترده است و ما قصد نداریم که در همه جوانب سخن بگوییم. بنده أهم جوانب را چند جلسه بحث خواهم کرد و قطعا تازگی دارد و کتب و منابعی را در این زمینه معرفی خواهیم کرد. در این زمینه کتب متعددی نوشته شده است و دانشمندان بزرگ بیش از پنجاه کتاب نوشته اند. البته عمده آن را علماء اهل سنت به دلیل تسلط بر ادبیات نوشته اند.

از جمله کتاب: تأویل مشکل القرآن ابن قطیبه دهنوردی – محمد بن جریر طبری در تفسیر جامع البیان در ذیل بسیاری از آیات به جنبه های اعجاز پرداخته – مرحوم سید رضی در کتاب تلخیص البیان عن مجازات القرآن – کشاف زمخشری. جوامع الجامع مرحوم طبرسی در واقع تهذیب کتاب کشاف زمخشری است و مطالبی که با عقائد ایشان ناسازگار بود را کنار گذاشت. مرحوم طبرسی مجمع البیان را نوشته بود و سپس جوامع الجامع را نوشت. دلیل نگارش جوامع الجامع این بود که ایشان کشاف زمخشری را دید و آن را از جهت بلاغت و ادب کتاب بالایی دید.

1.0.1- ۱. بُعد فصاحت و بلاغت

مرحله اول (بُعد پایین که مستقیم به مخاطبین یعنی جزیرة العرب کار دارد) که فصاحت و بلاغت باشد.

نکته: تحدی قرآن فقط به فصاحت و بلاغت نیست بلکه فصاحت و بلاغت یکی از مراتب تحدی قرآن است.

1.0.2- ۱-۱. نکات:

1.0.3- ۱) تفاوت داشتن فصاحت و بلاغت قرآن با اشعار شعراء عرب

نکته اول: فصاحت و بلاغت قرآن فرق هایی با اشعار شعراء عرب دارد و ویژگی هایی بر آنها دارد که همه مفسرین بر آن تأکید دارند.

1.0.4- ۱-۱) أعلی و بی‌نظیر بودن

یکی این که فصاحت قرآن در مرتبه أعلا و بی نظیر است فصاحت به ظاهر کلام و زیبایی های آن ارتباط دارد اما بلاغت به مفهوم و معنی مرتبط می باشد قرآن علاوه بر فصاحت و بلاغت دو تا ویژگی دارد یک ویژگی آن این است که در کنار فصاحت و بلاغت قرآن کریم خواننده وقتی آن را می خواند فقط تحسین نمی کند بلکه در جان خواننده می نشیند آیاتی هم دال بر این مطلب است : لو أنزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته – و إذا تلیت علیهم آیاتته زادتهم ایمانا . این خاصیت این متن مقدس است که با سائر کتب فصیح و اشعار فرق دارد.

1.0.5- ۱) استفاده از واژه‌هایی با بار تربیتی

دوم این که قرآن کریم واژه را که فصیح و بلیغ آورده است در واقع از استفاده الفاظ و آیه ها و واژه ها جدای از فصاحت و بلاغت نکات درس آموز تربیتی در آن واژه ها وجود دارد که با واژه دیگری امکان ندارد مثل :

أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى - تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضيزى این آیه در رابطه با این است که بت ها فرزندانی پسر و خداوند دختر داشته باشد. آیه می گوید خدا به این عظمت دختر داشته باشد و شما پسر! این یک تقسیم بندی ظالمانه و جائرانه است مگر در نزد خداوند دختر و پسر فرق دارد و یکی بر دیگری اشرف است! در نزد خداوند که صحبت از جنسیت مطرح نیست! هیچ واژه ای دال بر برتریت نوع مرد نیست بلکه برتری به جنس انسان است.

ابن اثیر می گوید می توانست ظالمة و جائرة استفاده کند چرا ضیزی استفاده کرده است؟ زیرا کل سوره نجم با یاء ختم شده است اگر در این جا ظالم یا جائره استفاده می شد کلام می شکست و مخاطب منتظر بر قراری سجع می شد پس برای حفظ نظم و سجع کلام ضیضی استفاده کرده است

التبه از نظر حفظ ظاهر حرف خوبی است اما ضیزی را بعضی از مفسیرین می نویسند که به معنای ظالمانه است اما در دو جا به کار می رود یکی در جایی که به طرف قصد اهانت داشته باشیم چون خدا می خواهد آن ها را تحقیر کند از این جهت لفظ ضیزی را می آورد و دوم این که این لفظ برای دفع توهم و جدلی می آید چون آنها فکر می کردند که پسر بالاتر است خدا می گوید طبق خیال خودتان این تقسیم ظالمانه است.

خصوصیت دیگری هم که قرآن دارد این است که قرآن چهارده جا قصه ابراهیم را مطرح کرده است و می برد و داستان را به جای دیگر می برد چرا قرآن قصه ها را یک جا نگفته است؟ فصیح و بلیغ این است که یک موضوع را یکجا بگوید؟

پاسخ این است که این هم جزء اعجاز های بلاغی قرآن کریم است زیرا قرآن کتاب قصه و فیزیک و شیمی که نیست بله به مناسبت اموری از مسائل علمی سخن گفته شده است اما قرآن کتاب هدایت و زندگی است اگر کتاب قصه بود باید آن را تمام می کرد و حال آن که این گونه نیست. قرآن اگر یک جا قصه های ابراهیم را می آورد این بهره برداری را نمی توانست بکند. یک جا هدف قرآن از جریان ابراهیم، بیان اطمینان قلب ابراهیم است. جای دیگر هدفش، بیان تسلیم ابراهیم است. جای دیگری هدفش بیان توحید ابراهیم و جای دیگری تبعیت پیروان پیامبر از ابراهیم است و هر کدام به مناسبت موضوع طرح می شود. اگر داستان ابراهیم یک جا مطرح شود هرگز این آثار قابل بهره برداری نیست. و تنها قرآن است که در الفاظش و نقل های ظاهری اش چنین ویژگی ای وجود دارد و این نشان دهنده آن است که کتاب داستان نیست بلکه کتاب تربیت است.

1.0.6- ۲) تناسب نوع معجزه با مسأله رایج عصر

نکته دوم: معجزه را وقتی خدای متعال به قومی نشان می دهد چه چیز را به عنوان معجزه باید بیاورد؟

روایتی را ابن سکین در کتاب کافی از امام رضا طرح می کند و روایات دیگری هم داریم همچنین عقل هم همین را می گوید. معجزه چون راهی است برای اثبات وحیانیت همه مردم نمی توانند فرق معجزه و شعبده و سحر را بفهمند بلکه کار متخصصین است و لذا معجزه در هر عصری در یک رشته ای قائم می شود که بیشترین تخصص در آن رشته است زیرا اکثر متخصیین آن را تأیید می کنند سپس دیگران هم آن را می پذیرند. در زمان حضرت داوود هنر آواز خوانی گل کرد خدای متعال داوود را با لحنی فرستاد که وقتی آواز می خواند تمام پرندگان محو او می شدند و به دور او جمع می شدند اما در آثار ما آمده است مضامیر را می خوانده و به صوتی تلاوت می کرد که پرندگان هم به دور او جمع می شدند

    1. سلیمان در زمانی آمد که خیلی مردم به پریدن علاقه مند بودند خداوند باد را مسخر او کرد تا هر جا می خواست برود.

    2. در زمان عیسی کل اطراف رود اردن (سوریه و فلطین) همه مستعمره یونان بودند و طب یونان در اوج بود و لذا او با سلاح طب آمد گاه به مرده می دمید زنده می شد و گاه دست به نابینا می کشید بینا می شد.

    3. موسی در زمان اوج سحر آمد و با عصا مبعوث شد.

اما در عصر جاهلیت، هنر شعر و فصاحت و بلاغت به اوج رسیده بود (ولو معجزات دیگری هم داشته اند که تا شش هزار مورد نقل شده است) که خداوند قرآن را به پیامبر داد که متخصصین به دور او جمع بشوند.

 

1.0.7- ۳) قابل تعلیم نبودن معجزه

نکته بعدی این که معجزه امری قابل تعلیم نیست. یعنی معجزه بر کسانی می آید که کارشان تعلیم و تعلم است اما خود معجزه قابل تعلیم نیست وقتی سحره آمدند به صرف خورده شدن مار های آنها ایمان نیاوردند بلکه وقتی دیدند این کار موسی قابل تعلیم و تعلم نیست ایمان آوردند.

پیامبر وقتی آمدند فصاحت و بلاغت در اوج بود تا جایی که اصل اختلاف عرب حتی بالاتر از فخر به قبیله، فصاحت و بلاغت بود. پس قرآن تحدی رو شروع کرد.

1.1- ۱. تحدی قرآن

1.1.1- مراحل تحدی

قرآن سه مرحله تحدی دارد

مرحله اول در سوره اسراء است که تا به امروز باقی مانده است و اگر قرآن یک لحظه از آن تحدی ها دست بردارد اعجازش به زیر سؤال می رود:

قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‌ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيرا

یعنی اگر همه جن و انس جمع بشوند نمی توانند مثل این قرآن را بیاورند.

در مرحله دوم تنزل کرده و همه را تحریک می کند: أم یقولون افتراه (می گویند این قرآن وحی نیست) قل فأتوا بعشر سور مفتریات (بگو شما هم ده سوره بسازید و بیاورید) و ادعوا من استطعتم من دون الله إن کنتم صادقین (غیر از خدا هر که را هم خواستید به کمک بگیرید)

در مرحله سوم : وَ إِنْ كُنْتُمْ في‌ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‌ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‌.

مثلا یک سوره کوثر به اندازه یک بیت شعر را بیاورید و همه را دعوت کنید سپس می گوید:

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي‌ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرين‌

یعنی اصلا شما نمی توانید چنین کاری کنید

این سه آیه سخن را تمام کرده است و تمام اعجاز قرآن در این سه آیه و در این تحدی تمام است آن زمانی که پیامبر ادعای نبوت کرد قبیله ها به جان هم افتادند. خانواده ها بروی یکدیگر شمشیر کشیدند اگر یک نفر از آنها مسلمان می شد، خون و خونریزی شروع می شد. تا جایی که بلغاء عرب که کارشناس بودند می دیدند این کار بشر نیست هر چه سرمایه گذاشتند تا به امروز نتوانستند یک سوره مانند قرآن را بیاورند.

1.1.2- ۳) مصادیق فصاحت و بلاغت در قرآن

آیه 44 سوره مبارکه هود: وَ قيلَ يا أَرْضُ ابْلَعي‌ ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعي‌ وَ غيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمين‌

جریان در رابطه با فروکش کردن سیل در مسئله حضرت نوح است. ابن مقفل به این آیه که رسید اعتراف کرد و گفت بشر این گونه نمی تواند سخن بگوید. مفسرین در ذیل این آیه 32 صنعت ادبی را از آرایه ها ذکر کرده اند در این جمله کل داستان یک جا مطرح شده است. استعاره، کنایه، تعریض، تشبیه، تحقیر و موارد بسیاری مطرح شده است. معلقات سبع که مرحوم جریر طبری که هم در تاریخ و هم در تفسیر خود آورده است عصاره هنر ادب عرب جاهلی هفت قصیده شد که نصب در مسجد الحرام کردند که هر واردی در مکه هنر عرب را ببیند یکی از این قصائد برای امرء القیس بود که أمیرالمؤمنین می فرمایند اگر از من بپرسند شاعر کیست او را نام می برم. این قصیده ها بود تا وقتی این آیه نازل شد آن موقع گفتند معلقات را پائین بیاورید و اینها دیگر از رونق افتاد.

آیه 102 سوره بقره: وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى‌ مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا

علامه طباطبائی در ذیل این آیه می فرمایند در این آیه یک میلیون و دویست و شصت هزار احتمال است و روش این احتمال را هم در این تفسیر بیان کرده اند.

هر کس بروی فصاحت و بلاغت قرآن کار کند این را می فهمد اما این نازلترین مرحله اعجاز قرآن است مراحل دیگری در اعجاز قرآن نهفته است که بالاتر از فصاحت و بلاغت است اگر چه فصاحت و بلاغت قرآن کریم در بالاترین رتبه است.

این که می فرماید برای قرآن بطن و برای بطن آن بطنی است تا هفتاد بطن مرحوم آخوند می گوید مراد از بطن ممکن است حتی لوازم باشد یعنی هفتاد لازمه داشته باشد. زیرا ایشان قائل به استحاله استعمال لفظ فی أکثر من معنی باشد لذا می گوید مراد هفتاد معنا نیست.

مرحوم حکیم در ذیل همین مطلب در کفایه یه داستانی را از سید اسماعیل صدر و حاجی نوری مطرح می کنند که می گویند در نجف پای درس تفسیر آخوند ملا فتحعلی رسیدیم روز اول آیه لکن الله حبب الیکم الایمان را معنا کرد اما معنایی که تا به حال به ذهنمان نرسیده بود اما این معنا درست است. فردا رفتیم معنای دیگری کرد دیدیدم که معنای آیه همین است روز سوم معنای سوم می گویند تا سی روز درس ایشان را رفتیم و ایشان سی معنا از این آیه کرد که همه آنها را ما تصدیق کردیم.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo