< فهرست دروس

درس تفسیر استاد غلامعباس هاشمی

98/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات ورود به تفسیر/۱) اعجاز قرآن /ابعاد اعجاز قرآن/بُعد خبرهای غیبی

 

امروز مباحث اعجاز را خاتمه می دهیم و مطالب دیگر را به شما واگذار می کنم؛

0.0.0.0.1- بُعد خبرهای غیبی

سومین عنصر اعجاز که مهمتر از عناصر قبلی است مهم تر از فصاحت و بلاغت و مهم تر از عدم تناقض در قرآن است مسئله خبر های غیبی است که جز از عهده خداوند بر نمی آید. قرآن فراوان خبر های غیبی دارد که پرداختن به اخبار غیبی قرآن خودش یک کتاب است.

فرق بین غیب گویی و پیش بینی در این است که:

    1. پیش بینی همیشه با حدث و تخمین است نه با قاطعیت و تضمین؛

    2. فرق دوم این که پیش گویی نیاز به ابزار و مقدمات و قرائنی دارد که با توجه به آن قرائن و مقدماتی که پیش بینی کننده در دست دارد می توند حوادث آینده را پیش بینی کند مثل طبیبی که علائم بیماری را در بیمار می بیند و پیش بینی بیماری می کند که این بیمار تا چه مدت می تواند زنده بماند یا بهبود پیدا کند یا وضعش بدتر شود. بدون وجود علائم و مقدمات و ابزار پیش بینی موضوع ندارد.

کاهنان و پیش گویان هم همیشه با توجه به مقدمات و مسائلی پیش گویی می کردند اما غیب این نیست. ﴿یؤمنون بالغیب﴾[1] یعنی به چیزی ایمان دارند که به هیچ وجه حضور ندارد و دیده نمی شود بلکه یک باور است مثل این که انسان به قیامت باور داشته باشد، قیامت از تمام دیده ها در نهان است.

بنا بر این غیب گفتن صرفا خبر از چیزی است که به هیچ وجه در شهود نیست چه آن که الآن باشد و در شهود نیست و یا از آینده ای که در شهود نیست خبر بدهد.

اما قرآن در مواردی غیب گویی کرده که نه تنها در شهود نبوده و مقدماتی برای ابراز آن نبوده، بلکه بر خلاف آن بوده است یعنی علائم و کهانت و پیش گویی ها همه بر خلاف حرف قرآن بوده است و این نکته ظریفی در مسئله غیب گویی قرآن است و نکته مهمی می باشد. هر چه را قرآن گفته است، پیش گویی ها خلاف آن را می گفته اند.

 

0.0.0.0.1.1- بیان موارد غیب گویی قرآن کریم

0.0.0.0.1.1.1- بخش اول اخبار غیبی قرآن

مورد اول: پیامبر در ابتدا یک نفر بود و امتش که جان گرفت دو امت شد یعنی حضرت خدیجه و امیر المؤمنین علیه السلام. سپس به دلیل این که ایشان مأمور به اعلان عمومی نبودند، امت ایشان با احضار عشیره طرفدار پیدا کرد و عموی بزرگوارشان با افراد دیگری به ایشان ملحق شدند. اما به هر حال پیامبر بود با یک جهان شرک و بت پرستی و خرافات و دو گانه پرستی آن هم در شهر مکه که از تمام اکناف نماد بت پرستی مکه بود.

 

کلبی در کتاب الأصنام اسامی بت های پرستیده شده در جاهلیت را می آورد که 385 بت در مسجد الحرام وجود داشته است.

در چنین وضعی ایشان می گوید: قولوا لا إله إلا الله تفلحوا[2] که این دعوت ایشان خیلی انعکاس بد و مخالفت های زیادی داشت که ایشان چندین بار صدمه دیدند و زخمی شدند. در ذیل اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون[3] ، مرحوم علامه مجلسی داستان هایی را نقل کرده است که محیر العقول است. گاهی ایشان را کتک می زدند و ایشان از حال می رفتند.

حتی نزدیکترین افراد به ایشان مانند ابو لهب عموی ایشان دشمن ایشان بودند. همه جوره رسول خدا در محاصره اتهامات بودند. القابی مانند مجنون، ساحر، کذاب، کاهن، أَشِر، اهل هوا و هوس به ایشان می دادند و ثروتی هم نداشتند و به ثروتی هم وصل نبودند. حال عقلاء قوم چه پیش بینی ای می کردند؟ آنها متحد شدند که خون ایشان را بریزند و اتحاد هم به گونه ای بود که همه قبائل جمع شدند برای این کار تا خونخواهی او ممکن نباشد و قبیله پیامبر نتواند با همه قبائل درگیر بشود. و پیامبر مجبور شدند از مکه فرار کنند و أمیر المؤمنین در بستر ایشان خوابیدند. همچنین حدود سه سال ایشان در محاصره اقتصادی در شعب أبی طالب بودند.

با این وضعیت پیش بینی از موفقیت چنین شخصی چگونه است؟ اما غیب گویی قرآن این است: ﴿هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‌ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون﴾[4] (این آیه سه بار در قرآن آمده در سوره صف و توبه و فتح که در یک مورد، ذیل آیه فرق می کند) خدا رسولش را به هدایت و دین حق بر انگیخته تا او را بر همه ادیان پیروز کند ولو این که مشرکین کراهت داشته باشند (این آیات مکی هستند و نشان دهنده وعده قطعی خداوند بر پیروزی پیامبر است)

آیه دیگر در همین تراز: ﴿فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكين‌ إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئين‌﴾[5] (نترس و اظهار کن آن چه را که به آن امر شده ای. از مشرکان اعراض کن و ما تو را از شر مشرکان کفایت خواهیم کرد)

این یکی از خبر های غیبی در بدو رسالت پیامبر است.

 

مورد دوم(بسیار مهم): آیات آغازین سوره روم ﴿: ألم * غُلِبَتِ الرُّوم﴾[6] .‌ رومیان شکست خوردند به وسیله پادشاه ایران.

مفسرین فرموده اند که ایرانیان و عجم ها عمدتا موحد و اهل کتاب نبودند به خلاف رومیان که اهل کتاب و مسیحی بودند. مسلمانان هم در واقع اهل کتاب بودند زیرا قرآن کتاب آنها بود و موحد بودند. وقتی ایرانیان رومیان را شکست دادند دل مشرکان شاد شد و گفتند کسانی که اهل بت هستند اهل کتاب را شکست دادند و مسلمانان هم که اهل توحید و کتاب اند، در برابر مشرکان شکست خواهند خورد و پیامبر هم ناراحت از این ایده شدند تا این که این آیات نازل شد. این آیه می فرماید روم مغلوب شده است اما:

﴿في‌ أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُون‌﴾[7] (اینها بعد از مغلوب شدن به زودی پیروز خواهند شد) ﴿في‌ بِضْعِ سِنينَ﴾[8] ‌ (بضع بین سه تا هشت سال است. این کار طول می کشد. جالب است که حکومت ایران در زمان خسرو پرویز در اوج قدرت بود و تمام سپاه رومیان را در نزدیکی حجاز شکست داده بودند اما خداوند با قاطعیت این مسئله را بیان و این وعده را می دهد) ﴿لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُون﴾[9] چه بعد و قبل از این پیروزی، امر دست خدا است و آن روزی که رومیان پیروز می شوند مؤمنین خوشحال می شوند که در خوشحالی مؤمنین اختلاف است. بعضی می گویند خوشحالی به سبب پیروزی اهل کتاب بر شرک بود اما در بعضی از تفاسیر آمده است که پیروزی رومیان بر ایرانیان مصادف با پیروزی پیامبر در جنگ بدر شد یعنی این آیه از پیروزی مؤمنین در جنگ بدر، خبر می دهد. و منافات ندارد که هر دو هم باشد که مؤمنین از هر دو جهت خیلی خوشحال شدند) در آیه بعد می فرماید: ﴿وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون﴾[10] ‌ (این وعده خداست و خدای متعال هیچ گاه وعده اش را نادیده نمی گیرد)

 

مورد سوم: در جنگ بدر تعداد مشرکین چندین برابر مسلمانان بود مسلمانان 313 نفر بودند با دو اسب جنگی و هفتاد شتر. ابو جهل یک خطبه تهدید آمیزی خواند که ما همه مسلمین را شکست می دهیم. در آغازین لحظات سخن او این آیه نازل شد که هم اشاره به کلام او و هم شامل وعده ای است که خداوند در این جنگ می دهد دارد: ﴿أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَميعٌ مُنْتَصِر﴾[11] می گویند که ما جمعی هستیم که پشتیبان هم هستیم ﴿سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُر﴾[12] این جمع بزودی شکست خواهد خورد و آنها پشت به پشت هم فرار خواهند کرد. این اتفاق افتاد و مسلمانان با کمترین تلفات توانستند پیروز شوند. 35 نفر از کفار را در این جنگ أمیر مؤمنان به درک واصل کردند و اکثر سران آنها در همین جنگ کشته شدند که أمیر المؤمنین در آن نامه به معاویه اشاره می کنند که آن شمشیر که دایی و جد و عموی تو را با آن کشتم هنوز در نزد من هست.

 

موردم چهارم: در جنگ احزاب آیه 12 و 22 احزاب. در این جنگ همه احزاب متحد بر علیه اسلام شدند تا تیر نهایی را بزنند. پیامبر در این جنگ وعده پیروزی را داده بودند. مسلمانان وقتی صف آنها را دیدند دو دسته شدند. منافقین که این صحنه را دیدند گفتند: ﴿وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورا﴾[13] آنها گفتند با این عده آنها ما نمی توانیم پیروز شدیم. غرور یعنی فریب آنها می گفتند که پیامبر و خدا، ما را فریب و وعده دروغ داده اند. (مانند حدیث شریف: الدنیا دار الغرور یعنی همه انسان ها را فریب می دهد و القاء می کند که تو ماندگار هستی و از همه بهتر هستی اما همه اینها فریبی بیش نیست و دنیا فانی خواهد بود.)

اما از طرف دیگر مؤمنان راستین که به إخبار غیبی خدا و پیامبر ایمان داشتند، گفتند: ﴿وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليما﴾[14] گفتند که اتفاقا وعده خدا همین است اما وعده خدا این نیست که بترسیم بلکه وعده خدا این است﴿: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم‌﴾[15] - ﴿وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا﴾[16] - ﴿وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ﴾[17] . مؤمنین گفتند پیروزی در همین است و خدا راست گفته است. ﴿وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليما﴾[18] و این عده دشمنان جز ایمان و تسلیم بر آنها نیفزود.

آنها کسانی بودند که غیب الهی را تجربه کرده بودند همانطور که در غلبه روم آن را دیده بودند. پس این گونه نبوده است که صرفا کسی بیاید و ادعای روشن فکری بکند و صدها نفر به دور او جمع شوند.

آن دانشمند غربی می گوید بعضی می گویند اسلام دین شمشیر است و با شمشیر توسعه پیدا کرده است اما آن سرباز که شمشیرش را از جزیرة العرب کشید و در آندلس جنگید یک ایمانی پشت این حقیقت وجود داشته است. بنا بر این مؤمنان این حقائق را دیدند و دیدند که نمی تواند این ها کار بشر باشد در هر جنگی که می شد یک حقیقت و پدیده ای برای مؤمنان آشکار می شد: ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‌ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة﴾[19] تا هر کس ایمان می آورد از روی برهان باشد و هر کس کافر می شود نیز از روی برهان باشد. یکی از مسائلی که در جنگ ها می دیدند همان صدق اخبار غیبی پیامبر و قرآن بود که ایمان آنها را قوی تر می کرد.

 

مورد پنجم: آیه 45 قمر[20] : قرآن مسئله ابولهب را مطرح می کند که هرگز اسلام نمی آورند و با کفر از دنیا خواهند رفت و همین اتفاق هم افتاد.

مورد ششم: این مورد هنوز هم جلوه های تحققش را می بینیم : ﴿إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ(1) فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَرْ(2) إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْترُ(3)﴾[21] . در این که کوثر چیست اقوال فراوانی است. فخر رازی شانزده هفده احتمال آورده است از جمله مراد علم کثیر، أمت فراوان، مقام شفاعت و... برخی از این احتمالات در تفاسیر شیعه هم مطرح شده اند.

یک احتمالش هم این است که خداوند أولاد کثیر به پیامبر داده است در حالیکه در آن روز جز حضرت زهرا را پیامبر نداشتند. بعضی گفته اند همه این احتمالات درست است چون بیان مصداقی از کوثر است خیر کثیر و امت کثیر و مقام شفاعت ... همه اینها مصداق کوثر است و یک مصداق هم أولاد کثیر است.

اما جواب این احتمالات را خود سوره داده است. صدر و ذیل سوره با هم هماهنگ است. ﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَرْ﴾[22] با همه نعمت ها می سازد اما این که در ذیل سوره می فرماید ﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْترُ﴾[23] نشان می دهد که مراد از کوثر نسل است و دشمنان که تو را ابتر می خواندند خودشان نسل بریده می باشند. پس خود آیه بهترین قرینه می باشد که مراد اصلی کوثر، وجود مقدس حضرت زهرا و نسلی که از دامن او می آید هست.

البته فخر رازی به این هم اشاره می کند و می گوید این یکی از اخبار غیبی قرآن است که تمام شماتت کنندگان پیامبر ابتر ماندند اما توسط حضرت زهرا سلام الله علیها نسل پیامبر در جای جای زمین پراکنده شد.

فخر رازی می گوید طولی نکشید که نسل ایشان جهان را گرفت با این که فرزندان آنها را کشتند اما در هر صورت، افراد سرشناسی از نسل پیامبر باقی ماندند سپس او نام از ائمه می برد که چه آثاری از آنها رسیده است. شما امروز سادات را در سراسر جهان را می بینید. در خود ایران ما بسیاری از امامزاده ها را داریم (البته من به این وسعت، امام زاده ها را قبول ندارم اما کثیری از آنها دارای شجره نامه های قوی هستند)

ساداتی که وجود دارند که خدا نسل آنها را پایدار بدارد که احترام آنها بر ما لازم است چه قدر در ایران و مکه و سوریه و... هستند و جالب است بدانید که ما میلیون ها سید سنی داریم مانند ساداتی که در کشمیر وجود دارند که شیعه بوده اند اما به مرور زمان، سنی شده اند.(استاد کمی در رابطه با سادات کشمیر که در یک منطقه هستند و حوزه استاد در وسط آنها است، صحبت فرمودند) الآن بزرگترین علماء را که بررسی می کنید می بینید که جزء سادات هستند.

این یک بخش از اخبار غیبی قرآن بود.

 

0.0.0.0.1.1.2- بخش دوم اخبار غیبی قرآن

اما بخش دیگری از اخبار غیبی قرآن تبیین راز هایی از آفرینش در قرآن است که بعد ها به وسیله علم کشف شده است اما در ظرف نزول قرآن احدی از آن مسائل خبری نداشت شاید بتوان گفت، صد آیه در قرآن کریم مربوط به تبیین این گونه مسائل می باشد از مسأله نسل تا جاذبه و دافعه زمین و نحوه خلقت و این گونه مسائل. چند موردی را بیان می کنیم.

 

مورد اول: بحث حرکت زمین که همه معتقد بودند زمین ساکت و فضا (خورشید و ماه) در حال چرخش است اما قرآن نظریه دیگری دارد و جالب است بدانید نظریه انجیل و تورات که فعلا در دست است مبنی بر سکون زمین و عدم حیات در سایر نقاط زمین است یعنی آنها قائل به دو طرف برای زمین هستند یک طرف زیرین و یک طرف رویین. کریستوف کلمپ که خواست برای کشف قاره آمریکا حرکت کند، او را مرتد اعلام کردند و گفتند مگر ممکن است که در جای دیگری از زمین حیات باشد. سپس استدلال کردند که اگر حیات باشد، لازمه اش این است که مسیح به آنجا هم رفته باشد و لازمه اش این است که مسیح در آنجا برعکس راه رفته باشد و درختان برعکس روییده باشند.

اما قرآن می گوید: ﴿وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُون‌﴾[24] . (تو کوه ها را می بینی و فکر می کنی همه ایستاده اند در حالی که مانند ابر حرکت می کنند و لازمه این سخن آن است که زمین در حال حرکت باشد. وقتی کوه حرکت می کند، زمین نیز در حال حرکت است.)

مورد دوم: درباره وجود داشتن جو و جاذبه در زمین. این که زمین جاذبه دارد خدای متعال آسمان را چگونه آفریده است: ﴿خَلَقَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها﴾[25] آسمان را با یک ستون آفریده است اما ستونی که آن را نمی توانید ببینید. آسمان و زمین با یک نیرویی ایستاده اند.

آیا می شود از این نیرو عبور کرد؟ همه معتقد بودند که از افق نمی شود عبور کرد مخصوصا بر اساس نظام بتلنتوسی (کلمه نامفهومی بود) می گفتند اگر کسی بخواهد از افق عبور کند، خرق و التیام لازم می آید یعنی افق باید پاره شود سپس دوخته شود. این تا چند صد سال أخیر نظر قاطع علمی است اما در سوره الرحمن می فرماید: ﴿يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطان‌﴾[26] اگر می خواهید از افق های زمین و آسمان عبور کنید، این کار را انجام دهید اما نمی توانید عبور کنید مگر با یک نیروی قوی (سلطان یعنی نیروی قوی). پس قرآن امکان عبور از جو را با نیروی قوی ثابت می کند و سپس دانشمندان کشف می کنند که اگر موشکی بسازند که در یک ثانیه قدرت پیمایش یازده کیلومتر را داشته باشد، می تواند از جو عبور کند.

آیات علمی در قرآن کریم، از این دست فراوان است اما فرصت بیش از این برای توضیح آنها نیست. این ها مجموعه ای از مواردی است که قرآن به مطالب غیبی پرداخته است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo