درس خارج اصول استاد قادر حیدری‌فسائی

1400/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/باب اوامر/جهت دوّم: درباره صیغه امر- بحث دوازدهم: درباره متعلّق امر

بحث دوازدهم: درباره‌ی متعلّق امر.

جهت اوّل: درباره‌ی متعلّق امر دو نظریّه وجود دارد.

نظریّه اوّل: نظریّه مشهور: متعلّق امر، طبیعت است.

توضیح: امر، متشکّل از هیئت و مادّه است. معنای هیئت، طلب ایجاد و معنای مادّه، طبیعت است. بنابراین، مفاد امر، طلب ایجاد طبیعت است. علّت اشراب ایجاد در مفاد هیئت این است که طلب به طبیعت من حیث هی (طبیعت با قطع نظر از وجود آن در خارج) تعلّق نمی‌گیرد. چون متعلّق طلب باید شیء واجد مصلحت باشد و طبیعت مادامیکه وجود پیدا نکند، واجد مصلحت نخواهد بود. بنابراین، متعلّق طلب در امر، ایجاد طبیعت است نه طبیعت. با حفظ این نکته، طبیعت در خارج بدون خصوصیّات (از قبیل زمان و مکان و ....) قابل وجود نیست. بنابراین، وجود طبیعت در خارج دائماً مقارن با این خصوصیّات است ولی این خصوصیّات بنابر تعلّق امر به طبیعت، خارج از دایره‌ی طلب است. یعنی خصوصیّات جزء مطلوب نیست. بلکه ملازم با مطلوب است. بطوریکه اگر بالفرض مکلّف متمکّن از ایجاد طبیعت در خارج باشد بدون این خصوصیّات، غرض مولا حاصل و امر ساقط می‌شود چون مأتیّ به، مأمور به است.

دلیل: صغری: تعلّق امر به فرد، لازمه‌اش دلالت بدون دالّ است (مدلول هیئت در امر، طلب ایجاد و مدلول مادّه در امر، طبیعت است. بنابراین، شیء دالّ بر طبیعت در امر موجود است ولی شیء دالّ بر فرد در امر مفقود است. بنابراین، قائل شدن به تعلّق امر به فرد و دلالت امر بر فرد، دلالت بدون دالّ خواهد بود).

کبری: و اللّازم باطل (بالضرورة).

نتیجه: فالملزوم مثله.

علاوه بر این دلیل، وجدان نیز دلیل است. با این توضیح که انسان زمانیکه به وجدان خود مراجعه می‌کند می‌بیند مطلوب او نفس طبیعت است و خصوصیّات وجودیّه طبیعت خارج از مطلوب او می‌باشد.

نظریّه دوّم: نظریّه جماعتی از قدماء: متعلّق امر، فرد است.

توضیح: فرد یعنی طبیعت و ماهیّت که خصوصیّات و مشخّصات خارجیّه از قبیل طول، عرض، کون در مکان معیّن، کون در زمان معیّن و ....... به آن منضمّ است. بنابراین، این خصوصیّات بنابر تعلّق امر به فرد، داخل در دایره‌ی طلب است. یعنی خصوصیّات جزء مطلوب است بطوریکه یک جزء مطلوب، طبیعت و جزء دیگر مطلوب، این خصوصیّات است.

دلیل: صغری: تعلّق امر به طبیعت، لازمه‌اش تعلّق تکلیف به شیء ممتنع الوجود است (وجود طبیعت در خارج ممتنع است. بنابراین، لازمه‌ی تعلّق امر به طبیعت این است که تکلیف به شیء ممتنع الوجود تعلّق بگیرد).

کبری: و اللازم باطل (چون تکلیف به محال لازم می‌آید که بالضّرورة‌ باطل است).

نتیجه: فالملزوم مثله.

اشکال بر دلیل از طرف محقّق قمی: صغری: مبنای دلیل، عدم وجود طبیعت در خارج به نحو مطلق است (بالضرورة).

کبری: عدم وجود طبیعت در خارج به نحو مطلق، باطل است (وجود نفس طبیعت در خارج و به بیان دیگر وجود طبیعت بشرط لا نسبت به خصوصیّات و مشخّصات، ممتنع است. ولی وجود طبیعت بواسطه ایجاد فرد ممکن است. پس فرد از مقدّمات حصول طبیعت در خارج است).

نتیجه: مبنای دلیل، باطل است و با بطلان مبنا، دلیل نیز باطل خواهد بود. به بیان دیگر وجود طبیعت در خارج، ممکن مع الواسطه است و ممکن مع الواسطه، ممکن است. پس وجود طبیعت در خارج، ممکن است. بنابراین، تعلّق امر به طبیعت ممکن است.

در پایان جهت اوّل توجّه باشد که مقصود از تعلّق طلب به وجود طبیعت یا فرد، تعلّق طلب به وجود خارجی حاصل نیست تا طلب حاصل لازم بیاید. بلکه مقصود، تعلّق طلب به ایجاد طبیعت یا فرد است. یعنی مولا طبیعت و یا فردی که محصّل غرض است را تصوّر می‌نماید، آنگاه از عبد طلب ایجاد آن می‌کند تا عبد به آن اعطاء وجود کند بعد از اینکه موجود نبوده است. نه اینکه طبیعت موجوده و یا فرد موجود را طلب کند. پس طبیعت و فرد قبل از طلب موجود نبوده، بلکه بعد از طلب موجود می‌شوند. با این بیان، نقض در کلام محقّق صدر ظاهر می‌شود.

آدرس جلسه بعد:

کفایه ج۱ ص۱۵۱. الامر الثالث فی تقسیمات الواجب .......... ثمّ الظّاهر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo