درس خارج اصول استاد قادر حیدری‌فسائی

1401/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/باب مفاهیم/فصل اوّل: مفهوم شرط/جهت اوّل

 

اشکال بر ملاک بودن سنخ حکم در مفهوم:

صغری: شرط انتفاء سنخ حکم هنگام انتفاء شرط، تعلیق سنخ حکم بر شرط در جمله شرطیّه است (اگر در جمله شرطیّه، سنخ و نوع حکم معلَّق بر شرط شده باشد، با انتفاء شرط، سنخ و نوع حکم منتفی می‌شود و در نتیجه، مفهوم، انتفاء سنخ حکم هنگام انتفاء شرط خواهد شد و به بیان دیگر ملاک در مفهوم، سنخ حکم خواهد بود).

کبری: تعلیق سنخ حکم بر شرط در جمله شرطیّه، منتفی است. (حکمی که در جمله شرطیّه معلّق بر شرط شده، شخص حکم است. چون معلّق بر شرط، مفاد هیئت است و مفاد هیئت، طلب انشائی و یا طلب قائم به نفس است و ایندو طلب بخاطر قاعده‌ی تشخّص، جزئی هستند. بنابراین، معلّق بر شرط در جمله شرطیّه، حکم جزئی است).

نتیجه: شرط انتفاء سنخ حکم هنگام انتفاء شرط، منتفی است و به همین جهت، ملاک در مفهوم سنخ حکم نخواهد بود.

جواب از اشکال:

حکمی که در قضیّه شرطیّه انشاء شده، دو صورت دارد.

۱) حکم بوسیله مادّه انشاء شده است. مثل ان جاءک زید یجب اکرامه. در این مثال، حکم بوسیله مادّه وجوب انشاء شده است. در اینصورت، سنخ و نوع حکم بر شرط معلّق شده است. چون معنای مادّه معلّق بر شرط شده و معنای مادّه، معنای اسمی و کلّی است.

۲) حکم بوسیله هیئت انشاء شده است. مثل ان جاءک زید فاکرمه. در این مثال، حکم بوسیله‌ی هیئت امر انشاء شده است. در اینصورت، برای استفاده سنخ و نوع حکم از هیئت طرقی گفته شده است.

طریق اوّل از طرف محقّق خراسانی: معلّق بر شرط، مفاد هیئت است (بالضرورة) و مفاد هیئت، وجوب کلّی است (چون در حروف و امثال حروف مثل هیئت، وضع و موضوع له و مستعمل فیه عامّ است) پس معلّق بر شرط، وجوب کلّی است. (وجوب، از باب مثال است).

اقول: شرط صحّت طریق، وحدت موضوع له در اسم و حرف است (وجوب، معنای اسمی است و هیئت از سنخ حروف است. بنابراین، اگر معنای حرف، معنای اسمی باشد، طریق این محقّق صحیح است) و وحدت موضوع له در اسم و حرف، منتفی است (به بیانی که در مبحث حرف آمده است). بنابراین، شرط صحّت طریق، منتفی است.

آدرس جلسه بعد:

۱) همان آدرس کفایه.

۲) محاضرات ج۵ ص۵۹: الاوّل فی مفهوم الشرط. اختلف الاصحاب ..... امّا الرکیزة الثانیة.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo