درس خارج اصول استاد قادر حیدری‌فسائی

1401/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/باب مفاهیم/فصل اوّل: مفهوم شرط/جهت اوّل

 

مسلک دوّم: مسلک متأخرین. دلالت جمله شرطیّه بر مفهوم از باب دلالت لفظ متکلّم (لفظ بما هو دالّ علی المعنی) بر مفهوم است. متأخرین بر اساس همین مسلک معتقدند که در صورت دلالت جمله شرطیّه بر امور خمسه، جمله شرطیّه دلالت بر مفهوم می‌کند.

امر اوّل: شرط در جمله شرطیّه قید مفاد هیئت در جزاء باشد.

توضیح: جمله‌ی شرطیّه از شرط و جزاء تشکیل شده است. گاهی جزاء در جمله شرطیّه از انشائیات است. مفاد هیئت در انشائیات، طلب و مفاد مادّه، عمل است. امر اوّل این است که شرط، قید مفاد هیئت یعنی قید طلب باشد. در مثال اذا دخل الوقت فصلّ، دخول وقت شرط و صلّ جزاء است. هیئت صلّ دالّ بر طلب و مادّه صلّ (صلوة) دالّ بر عمل است. امر اوّل این است که دخول وقت (از باب مثال) شرط طلب صلوة باشد نه شرط صلوة. اگر دخول وقت شرط صلوة باشد، طلب صلوة به مجرّد انشاء صلّ، موجود می‌شود بدون اینکه شرط داشته باشد. ولی صلوة، بعد از دخول وقت خواهد بود.

دلیل بر لزوم امر اوّل برای دلالت جمله شرطیّه بر مفهوم از طرف محقّق خوئی:

صغری: شرط بحث از مفهوم جمله‌ی شرطیّه به عنوان مفهوم مستقلّ، عدم دخول مفهوم جمله شرطیّه در سایر مفاهیم است. (در علم اصول از مفهوم جمله شرطیّه به عنوان مفهوم مستقلّ بحث شده است نه به عنوان اینکه از افراد و مصادیق سایر مفاهیم باشد).

کبری: عدم دخول مفهوم جمله شرطیّه در سایر مفاهیم، در فرض قیدیّت شرط برای مادّه منتفی است. (اگر شرط در جمله‌ی شرطیّه، قید مادّه باشد، مفهوم شرط داخل در مفهوم وصف می‌شود. چون مراد از وصف در باب مفهوم وصف، وصف اصطلاحی نحوی نیست تا شامل شرط نشود. مراد، مطلق قید است اعمّ از اینکه وصف نحوی و یا غیر وصف نحوی باشد و اعمّ از اینکه قید موضوع تکلیف و یا قید متعلّق تکلیف باشد. در مثال اکرم رجلاً عادلا، عادل قید موضوع تکلیف یعنی رجل است و در مثال ان جائک زید فاکرمه، مجیئ زید در فرض قیدیّت شرط برای مادهّ، قید متعلّق تکلیف یعنی اکرام است).

نتیجه: شرط بحث از مفهوم جمله‌ی شرطیّه به عنوان مفهوم مستقلّ، در فرض قیدیّت شرط برای مادهّ منتفی است. بنابراین، شرط در جمله شرطیّه باید قید مفاد هیئت در جزاء باشد. (محاضرات ج۵ ص۶۰).

دلیل بر امر اوّل:

در مبحث واجب مطلق و مشروط اثبات شد که شرط در جمله‌ی شرطیّه قید مفاد هیئت است. بنابراین، جمله‌ شرطیّه دلالت بر امر اوّل دارد.

امر دوّم: جمله شرطیّه دلالت کند بر اینکه بین شرط و جزاء ملازمه است.

توضیح: در علم منطق گفته شده که قضیّه شرطیّه بر دو نوع است.

الف: لزومیّه. به قضیّه شرطیّه‌ای گفته می‌شود که بین شرط و جزاء علاقه و ارتباط لزومیّه وجود دارد. این نوع از علاقه و ارتباط، در سه صورت خواهد بود که این صور عبارتند از: شرط، علّت برای جزاء باشد (مثل ان کانت الشمس طالعة فالنّهار موجود)، جزاء، علّت برای شرط باشد (مثل ان کان النهار موجودا فالشّمس طالعة)، شرط و جزاء معلولان لعلّة ثالثه باشند (مثل ان کان النّهار موجوداً فالعالم مضیئ).

ب: اتّفاقیّه. به قضیّه شرطیّه‌ای گفته می‌شود که بین شرط و جزاء علاقه و ارتباط لزومیّه وجود ندارد بلکه صرف مصاحبت اتفاقیّه در وجود است مثل ان تکلّم زید تکلّم بکر. بین تکلّم زید و تکلّم بکر، علاقه لزومیّه به یکی از انحاء ثلاثه‌ای که در شرطیّه لزومیّه گفته شد، وجود ندارد. (المنطق، جزء ۲، ص۱۷۹).

دلیل بر لزوم امر دوّم برای دلالت جمله شرطیّه بر مفهوم:

صغری: مفهوم، انتفاء جزاء هنگام انتفاء شرط است (بالضرورة).

کبری: انتفاء جزاء هنگام انتفاء شرط، در قضیّه شرطیّه اتّفاقیه منتفی است. (در قضیّه شرطیّه اتفاقیّه، این احتمال وجود دارد که شرط منتفی ولی جزاء ثابت باشد).

نتیجه: مفهوم، در قضیّه شرطیّه اتّفاقیّه منتفی است.

دلیل بر امر دوّم:

متبادر از هیئت جمله‌ی شرطیّه، ملازمه بین شرط و جزاء است. چون تعلیق و وابسته کردن شیئی به شیئ دیگر بدون وجود علاقه و ارتباط لزومیّه معقول نیست. و تبادر، علامت وضع و حقیقت است. بنابراین، وضع هیئت جمله‌ی شرطیّه دلالت بر امر دوّم می‌کند و لذا استعمال جمله شرطیّه در قضیّه اتّفاقیه، مسامحه و محتاج به قرینه است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo