درس خارج اصول استاد قادر حیدری‌فسائی

1401/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/باب مفاهیم/فصل اوّل: مفهوم شرط/جهت اوّل

 

امر سوّم: جمله شرطیّه دلالت کند بر اینکه جزاء، مترتّب بر شرط است از باب ترتّب معلول بر علّت.

توضیح: در امر دوّم گفته شد که جمله شرطیّه دلالت می‌کند بر اینکه بین شرط و جزاء علاقه و ارتباط لزومیّه وجود دارد و گفته شد که این نوع از علاقه و ارتباط، قابل انطباق بر صور ثلاثه است (الف: شرط، علّت برای جزاء. ب: شرط، معلول برای جزاء. ج: شرط و جزاء معلولان لعلّة ثالثة). در امر سوّم گفته می‌شود که دلالت جمله شرطیّه بر مفهوم متوقّف بر این است که جمله شرطیّه دلالت کند بر اینکه شرط، علّت و جزاء، معلول است. یعنی جمله‌ی شرطیّه از بین صور ثلاثه، دالّ بر صورت اوّل باشد.

دلیل بر لزوم امر سوّم برای دلالت جمله شرطیّه بر مفهوم:

صغری: مفهوم، انتفاء جزاء هنگام انتفاء شرط است (بالضرورة).

کبری: انتفاء جزاء هنگام انتفاء شرط، در صورت عدم ترتّب مذکور منتفی است.

توضیح: در دو صورت زیر، با انتفاء شرط، انتفاء جزاء لازم نمی‌آید. به بیان دیگر نمی‌توان گفت که برای جمله شرطیّه مفهوم پیدا می‌شود.

الف: شرط در جمله شرطیّه، معلول و جزاء، علّت باشد. علّت عدم مفهوم این است که احتمال دارد که انتفاء شرط، مستند به مانعی باشد که این مانع، منحصراً مانع از وجود شرط است. بدون اینکه مانع از وجود جزاء باشد. مثل ان کان الممکن موجوداً کان الواجب موجوداً (وجود ممکن، معلول و وجود واجب، علّت است. با انتفاء وجود برای ممکن، انتفاء وجود برای واجب لازم نمی‌آید. لجواز ان یکون عدمه مستنداً الی ما یخصّه من المانع)

ب: شرط و جزاء در جمله شرطیّه، معلولان لعلّة ثالثة باشند. علّت عدم مفهوم این است که در اینصورت نیز احتمال دارد که انتفاء شرط، مستند به مانعی باشد که این مانع، منحصراً مانع از وجود شرط است. بدون اینکه مانع از وجود جزاء باشد. مثل ان کان الدّم حراما کان بیعه باطلاً (حرمت دم و بطلان بیع آن، معلول نجاست دم هستند. اضطرار مانع از حرمت دم است ولی مانع از بطلان بیع نیست. لذا در صورت اضطرار، حرمت منتفی است ولی بطلان بیع دم به حال خود باقی است).

نتیجه: مفهوم، در صورت عدم ترتّب مذکور منتفی است.

دلیل بر امر سوّم از طرف محقّق نائینی:

صغری: دلالت جمله شرطیّه بر امر سوّم، مقتضی برای آن موجود و مانع از آن مفقود است (مقتضی، ظهور جمله شرطیّه است. با این بیان که ظاهر جمله شرطیّه نزد عرف این است که شرط، علّت و جزاء، معلول است و الظّهور متّبع علی کلّ حال من اینما حصل و تحقّق. بنابراین، مقتضی برای دلالت موجود و مانع از دلالت مفقود است).

کبری: هر چیزی که مقتضی برای آن موجود و مانع از آن مفقود است، ثابت است (بالضرورة).

نتیجه: دلالت جمله شرطیّه بر امر سوّم، ثابت است.

توجّه باشد که استعمال جمله شرطیّه در صور ثلاثه‌ای که در توضیح امر سوّم گفته شد، استعمال حقیقی است ولی از بین این صور، ظاهر نزد عرف، صورت اوّل است.

آدرس جلسه بعد:

محاضرات ج۱ ص۶۴. امّا الرکیزة الرابعة و هی دلالة القضیّة ............ فالصّحیح.[1]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo