درس خارج اصول استاد قادر حیدری‌فسائی

1401/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/باب مفاهیم/فصل اوّل: مفهوم شرط/جهت اوّل

 

اشکال از طرف محقّق خراسانی:

صغری: مبنای دلیل، اکملیّت علاقه و ارتباط لزومی بین معلول و علّت منحصره است. (بالضرورة).

کبری: اکملیّت علاقه و ارتباط لزومی بین معلول و علّت منحصره، باطل است. (بین علّت و معلول باید ربط و سنخیّت باشد به حدّی که موجب تأثیر و تأثّر شود. ربط و سنخیّت در هر دو مصداق به طور مساوی وجود دارد بدون اینکه انحصار موجب اکملیّت ربط و سنخیّت شود).

نتیجه: مبنای دلیل، باطل است و با بطلان مبنا، دلیل نیز باطل خواهد بود. (اشکال صغروی).

علاوه بر اینکه، منشأ انصراف، کثرت استعمال است (اکملیّت موجب انصراف نیست. اگر اکملیّت موجب انصراف بود، لفظ موجود و لفظ انسان به ترتیب، انصراف به باری تعالی و رسول اکرم ص پیدا می‌کرد) و کثرت استعمال، در مصداق اوّل منتفی است. (استعمال جمله شرطیّه در مصداق دوّم اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست). بنابراین، منشأ انصراف، در مصداق اوّل منتفی است. (اشکال کبروی).

دلیل سوّم بر امر پنجم:

از طرفی هیئت جمله شرطیّه و یا ادات شرط در جمله شرطیّه برای علاقه و ارتباط لزومی بین شرط و جزاء وضع شده است (هیئت و یا اداة شرط وضع شده‌اند برای اینکه بین مجیئ زید و وجوب اکرام به زید در مثال ان جائک زید فاکرمه ارتباط لزومی برقرار کنند) و علاقه لزومی همان دو مصداقی دارد که در دلیل دوّم بر امر پنجم گذشت. از طرفی دیگر مقتضای مقدّمات حکمت این است که علاقه لزومی بین این جزاء و شرط از قبیل مصداق اوّل یعنی از قبیل علاقه لزومی بین جزاء و علّت منحصره‌اش است. با این توضیح که مولا هنگام تکلّم به جمله شرطیّه در مقام بیان مقصود خویش است و قرینه‌ای در کلام وجود ندارد که دلالت کند بر اینکه بین این جزاء و شرط دیگری علاقه‌ی لزومی وجود دارد. مقتضای در مقام بیان بودن و عدم نصب قرینه این است که منحصراً بین این جزاء و این شرط علاقه‌ی لزومی وجود دارد. چون بیان علاقه‌ی لزومی بین این جزاء‌ و شرط دیگر نیازمند به قرینه است. بنابراین، مقتضای مقدّمات حکمت این است که شرط مذکور در جمله شرطیّه، علّت منحصره برای جزاء است.

نظیر:

صیغه امر برای وجوب وضع شده است (صلّ برای وجوب صلوة وضع شده است) و وجوب دو مصداق دارد (وجوب نفسی، وجوب غیری). مقتضای مقدّمات حکمت این است که وجوب عمل از قبیل مصداق اوّل یعی از قبیل وجوب نفسی است. با این توضیح که مولا هنگام تکلّم به صیغه‌ی امر در مقام بیان مقصود خویش است و قرینه‌ای در کلام وجود ندارد که دلالت کند بر اینکه وجوب این عمل بخاطر غیر است. مقتضای در مقام بیان بودن و عدم نصب قرینه این است که وجوب این عمل بخاطر غیر نیست. بلکه این عمل، واجب است چه غیر، واجب باشد و چه نباشد. و این یعنی وجوب نفسی. چون بیان وجوب غیری نیازمند به نصب قرینه است. قرینه‌ای که دلالت کند بر اینکه وجوب عمل بخاطر غیر است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo