درس خارج اصول استاد قادر حیدری‌فسائی

1401/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/باب مفاهیم/فصل سوّم: مفهوم غایت/بحث دوّم

 

در این بحث مفهومی، دو مدّعا وجود دارد.

مدّعای اوّل: اگر غایت، غایت برای حکم باشد، تقیید به غایت مفهوم دارد. یعنی تقیید به غایت دلالت بر انتفاء سنخ حکم هنگام تحقّق غایت دارد. مثال: کلّ شیئ لک حلال حتّی تعلم انّه حرام بعینه. علم به حرمت، غایت حکم به حلیّت است. روایت دلالت بر انتفاء حلیّت هنگام علم به حرمت دارد.

دلیل از طرف محقّق خوئی:

صغری: اگر تقیید حکم به غایت دلالت بر مفهوم نکند، لازمه‌اش خلف در غایتیّت غایت برای حکم است (غایت حکم، غایت حکم نباشد).

کبری: و اللّازم باطل. (بالضرورة).

نتیجه: فالملزوم مثله.

مدّعای دوّم: اگر غایت، غایت برای موضوع یا متعلّق باشد، تقیید به غایت مفهوم ندارد. یعنی تقیید به غایت دلالت بر انتفاء سنخ حکم از غایت یعنی ما بعد اداة غایت ندارد. مثال: در و ایدکم الی المرافق به ایدی، موضوع و در اتموا الصّیام الی اللّیل به صیام، متعلّق گویند. غایت در آیه اوّل، غایت موضوع و در آیه دوّم، غایت متعلّق است. آیه اوّل دلالت بر عدم وجوب غسل مرافق ندارد و آیه دوّم دلالت بر عدم وجوب صیام در لیل ندارد.

دلیل از طرف محقّق خوئی:

صغری: اگر تقیید موضوع یا متعلّق به غایت دلالت بر مفهوم کند، لازمه‌اش این است که اثبات حکم برای شیئی مقیّد، مستلزم نفی حکم از غیر این شیئ باشد. (اثبات وجوب غسل برای ایدی بدون مرافق، دلالت بر عدم وجوب غسل برای غیر این موضوع کند یعنی دلالت بر عدم وجوب غسل مرافق کند. و اثبات وجوب صیام بدون لیل دلالت بر عدم وجوب صیام برای غیر این متعلّق کند یعنی دلالت بر عدم وجوب صیام شب کند).

کبری: و اللّازم باطل. (اثبات حکم برای شیئی دلالت بر نفی حکم از غیر این شیئ نمی‌کند).

نتیجه: فالملزوم مثله.

نتیجه‌ نهائی بحث در فصل سوّم: غایت به نحو موجبه جزئیّه مفهوم دارد.

فصل چهارم: درباره‌ی مفهوم حصر.

بعضی از اموری که گفته شده دلالت بر حصر می‌کنند، عبارتند از:

۱) الّا استثنائیّه (نه وصفیّه). مثل اکرم القوم الّا زیداً. کلمه‌ی الّا دلالت بر دو چیز می‌کند.

الف: حکم برای مستثنی منه ثابت است. مثل ثبوت وجوب اکرام برای قوم در مثال فوق. دلالت الّا بر این امر، به اتّفاق اصولیّین، از جهت منطوق است.

ب: حکمی که برای مستثنی منه ثابت شده، منتفی از مستثنی است. مثل نفی وجوب اکرام از زید در مثال فوق. و بخاطر دلالت الّا بر این امر دوّم، لو ورد دلیل فی القبال علی اثبات الحکم للمستثنی یقع بینهما التعارض کما فی قوله اکرم القوم الّا زیداً مع قوله اکرم زیداً.

دلالت الّا بر این امر دوّم، در نظر محقّق نائینی از جهت منطوق و در نظر محقّق عراقی از جهت مفهوم است (اجود ج۱ ص۴۳۸، نهایة الافکار ج۱ ص۵۰۱). این نزاع بعد از ثبوت اصل دلالت، فاقد ثمره‌ی عملیه است. مگر کسی بین ظهور منطقی و ظهور مفهومی قائل به فرق باشد.

۲) انّما. مثل انّما زید قائم (حصر موصوف در صفت) و انّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا (حصر صفت در موصوف).

۳) ضمیر فصل. این ضمیر برای حصر مسند در مسند الیه است. مثل اولئک هم المفلحون (بنابراینکه ضمیر، فصل باشد).

۴) هیئت تقدیم ما حقّه التأخیر مثل ایّاک نعبد.

۵) تقدیم مسند الیه بر خبر فعلی به شرط اینکه مسند الیه تالی اداة نفی باشد. مثل ما انا ضربت زیداً. بخاطر افاده‌ی حصر، ما انا ضربت زیداً و لا غیری به علّت محذور تناقض ممتنع است.

نتیجه نهائی بحث: الفاظ و یا هیئاتی که دلالت بر حصر می‌کنند، به دلالت منطوقی یا مفهومی دلالت بر انتفاء سنخ حکم می‌کنند. بنابراین نزاع در مفهوم حصر، نزاع صغروی است. یعنی نزاع در وجود و عدم حصر.

آدرس جلسه بعد:

۱) نهایة الافکار ج۱ ص۵۰۲. مفهوم اللّقب .......... هذا تمام الکلام.

۲) کفایه ج۱ ص۳۳۰. فصل لا دلالة لللّقب ......... المقصد الرّابع.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo