درس خارج اصول استاد قادر حیدری‌فسائی

1401/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/باب مطلق و مقید/فصل اول

 

تعریف دوّم: تعریف محقّق بروجردی: المطلق عبارة عن مفهوم کلّی منتزع عن کثراته و مصادیقه و له سعة لا تأبی عن تقییده بشیءٍ کمفهوم الانسان مثلاً.

ترجمه‌ی تعریف: مطلق به یک مفهوم و معنای کلّی گفته می‌شود که از مصادیق خود انتزاع شده است که این مفهوم و معنا بخاطر وسعت، آبی از تقیید نیست. مثل مفهوم انسان.

اقول:

اشکال بر تعریف: صغری: شرط صحّت تعریف، جامعیّت تعریف است. (بالضرورة).

کبری: جامعیّت تعریف، در تعریف مذکور منتفی است. (تعریف، شامل مطلق احوالی نیست. چون در مطلق احوالی، مصادیق وجود ندارد.).

نتیجه: شرط صحّت تعریف، در تعریف مذکور منتفی است و با انتفاء شرط، صحّت تعریف مذکور نیز منتفی خواهد بود.

نتیجه‌ی نهائی بحث در فصل اوّل: غرض از تعریف مطلق، افاده‌ی معنای اجمالی مطلق است و این غرض، با هر یک از ایندو تعریف حاصل می‌شود. بنابراین، تکلّم در تعریف مطلق زائد بر آنچه ذکر شد، بدون فائده خواهد بود. در عین حال، تعریف خالی از نقوض برای مطلق عبارت است: المطلق هو المعنی الشایع فی افراده او احواله شیوعا حکمیّا و المقیّد بخلافه. یعنی مطلق به معنائی گفته می‌شود که این معنی در افراد خود و یا احوال خود، سریان دارد که این سریان مستند به مقدّمات حکمت است نه وضع. و مقیّد بر خلاف مطلق است.

در پایان توجّه به دو نکته باشد.

الف: اطلاق و تقیید، دو امر نسبی هستند و لذا رقبه‌ مؤمنة نسبت به رقبه، مقیّد و نسبت به رقبه مؤمنة عالمه، مطلق است.

ب: تقابل بین اطلاق و تقیید در مقام ثبوت، تقابل تناقض و در مقام اثبات، تقابل عدم و ملکه است و لذا اهمال در مقام ثبوت، محال و در مقام اثبات، ممکن است. با توضیحی که در بحث تعبّدی و توصّلی گذشت.

فصل دوّم: به تعدادی از الفاظ در علم اصول مطلق گفته می‌شود. این الفاظ عبارتند از:

لفظ اوّل: اسم جنس (اسامی کلیّات). درباره‌ی اسم جنس دو بحث وجود دارد.

بحث اوّل: درباره‌ی موضوع له اسم جنس. در این بحث، سه نظریّه وجود دارد.

نظریّه اوّل: نظریّه منسوب به مشهور قدماء: موضوع له اسم جنس، طبیعت مطلقه است بطوری که اطلاق داخل در موضوع له اسم جنس می‌باشد. مراد قدماء طبق قولی این است که موضوع له، ماهیّت بشرط شیئ است. ماهیّت بشرط شیئ، ماهیّتی است که نسبت به امر خارج از خود یعنی اطلاق، به صورت بشرط شیئ لحاظ و تعقّل شده است. و مراد قدماء طبق قولی دیگر این است که موضوع له، ماهیّت لا بشرط قسمی است. ماهیّت لا بشرط قسمی، ماهیّتی است که نسبت به امر خارج از خود یعنی خصوصیّات و ضمائم، به صورت لا بشرط لحاظ شده و تعقّل شده است.

اشکال ...........

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo