درس خارج اصول استاد قادر حیدری‌فسائی

1402/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/باب مطلق و مقید/فصل دوم

 

علاوه بر این اشکال، بر فرض که هر یک از داخل و مدخول سبب احضار طبیعت در ذهن سامع شود، باز لغویّت دخول لام منتفی خواهد بود. چون اگر تعدّد محضر (به صیغه اسم فاعل) و وحدت محضر (به صیغه اسم مفعول) موجب لغویّت شود، لازمه‌اش لغویّت وقوع اسم معرّف به لام عهد حضور بعد از اسم اشاره است. (لام در امثال هذا الرّجل، لام عهد حضور است. لفظ هذا و لام در الرّجل سبب حضور رجل در ذهن سامع است. در این مثال، محضر یعنی اسباب احضار، متعدّد است ولی محضر یعنی رجل، واحد است. بنابراین، وقوع اسم معرّف به لام عهد حضور بعد از اسم اشاره باید لغو باشد و لذا اکتفاء به هذا و یا الرّجل باید لازم باشد.) و اللّازم باطل (بالضرورة). فالملزوم مثله. (جواب نقضی).

نظریّه سوّم: نظریّه محقّق صاحب حاشیه: در مفرد معرّف به لام جنس، موضوع له مدخول، طبیعت خارجیّه است. ولی در ظرف دلالت مدخول بر موضوع له خود، موضوع له در ذهن سامع حضور پیدا می‌کند. بدون اینکه این حضور در ذهن، جزء و یا شرط مأخوذ در موضوع له باشد. آنگاه بواسطه لام جنس، به طبیعت حاضره‌ی در ذهن اشاره می‌شود. بنابراین، موضوع له مفرد معرّف به لام جنس، طبیعت خارجیّه حاضره‌ی در ذهن سامع است که این طبیعت حاضره‌ی در ذهن سامع، بواسطه‌ی لام مورد اشاره قرار گرفته است. ولی حضور در ذهن، جزء و یا شرط موضوع له نیست.

طبق این نظریّه، لام در مفرد معرّف به لام جنس، برای تعریف حقیقی (اشاره به شیء معیّن) است نه تعریف لفظی.

فرق بین این نظر و نظر اوّل و دوّم در این است که موضوع له مفرد معرّف به لام جنس طبق این نظر، طبیعت خارجیّه حاضره‌ی در ذهن سامع است. به نحوی که حضور در ذهن، جزء و یا شرط موضوع له نمی‌باشد. ولی موضوع له طبق نظر اوّل، طبیعت حاضره‌ی در ذهن است به نحوی که حضور در ذهن، جزء موضوع له می‌باشد. و موضوع له طبق نظر دوّم، ذات طبیعت است.

اشکال از طرف محقّق اصفهانی در نظیر بحث:

صغری: مبنای نظر، وضع لفظ برای شیء موجود در خارج است. (در نظر سوّم آمده که مدخول مفرد معرّف به لام جنس برای طبیعت خارجیّه وضع شده است. بنابراین، مبنای نظریّه، وضع لفظ برای شیء خارجی است).

کبری: وضع لفظ برای شیء موجود در خارج، باطل است.

توضیح: غرض واضع از وضع لفظ برای معنی، حضور معنی در ذهن سامع به توسّط لفظ است. بنابراین، وضع لفظ برای شیء موجود در ذهن باطل است. فانّ المماثل لا یقبل المماثل. یعنی وجود ذهنی قابلیّت تعلّق به وجود ذهنی دیگر را ندارد. و همچنین وضع لفظ برای شیء موجود در خارج نیز باطل است. فانّ المقابل لا یقبل المقابل. یعنی وجود ذهنی قابلیّت تعلّق به وجود خارجی ندارد. بنابراین، وضع لفظ برای شیء موجود در خارج باطل است.

نتیجه: مبنای نظر، باطل است و با بطلان مبنا، نظر نیز باطل خواهد بود.

آدرس جلسه بعد:

کفایه ج۱ص۳۸۱. و منها النکرة مثل رجل ........... فصل.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo