درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1400/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / بررسی حکم جمع بین فاطمیّتین / بررسی روایات / بررسی دلالی روایت اول

آیا ازدواج با 2 سیده، علویه و ولد حضرت زهرا جایز است یا خیر؟ صاحب حدائق در این زمینه کلماتی فرموده و به مناسبت، قبل از بیان اقوال و ادله اقوال آقایان وارد بحث و بررسی دلیل این مسئله شدیم.

در این زمینه 2 روایت داریم که روایت اول روایت علل الشرایع[1] است که سنداً آن را پذیرفتیم و روایت دوم روایت تهذیب[2] است که سنداً مورد مناقشه قرار گرفت. اما متن یکی است و چون سند روایت علل الشریع را پذیرفتیم، وارد دلالت و فقه الحدیث می‌شویم. در روایت علل الشرایع در مقام فقه الحدیث باید روی 3 کلمه کار کنیم.

کلمه اول من ولد فاطمه، کلمه دوم یشق علیها و کلمه سوم لایحل است. یعنی اگر این 3 کلمه را بشکافیم و در مورد آنها بحث کنیم، به نظر می‌رسد به نتیجه استدلالی خود برسیم.

در کلمه اول، وقتی به کتاب اهل لغت مراجعه کنید، ولد (فرزندان) را اعم گرفته‌اند، چه فرزند پسر و چه فرزند دختر. بلکه بالاتر، هم پسر آدم و هم دختر شخص می‌شود من ولد انسان. وَلَدی یعنی پسرم، بنتی و بنیّ یعنی دخترم. در اینجا اگر ولدی، بنتی و بنیّ باشد، جداست، اما وُلد اصطلاحاً یعنی نسل. به فرزند پسر و فرزند دختر می‌گویند ولد و فرزند این دو هم (نوه)، چه دختر و چه پسر باشد. پس کلمه اول من ولد فاطمه می‌باشد.

کلمه دوم یشق به معنی مشقت است. مشقت در لغت به معنای ثقل، سنگینی، شدت و صعوبت آمده است. مثل القاموس المحیط[3] و ابن اثیر در النهایه[4] .

یک واژه دیگر در کنار این کلمه داریم به نام أذا. سؤال: ارتباط مشقت با اذیت چیست؟ بعضی‌ها مثل صاحب حدائق می‌گویند أذا یعنی ضرر یسیر، لذا درجه مشقت از درجه اذیت بالاتر است. پس وقتی اذیت کردن حضرت زهرا (سلام الله علیها) قطعاً حرام باشد، پس به طریق اولی امری که سبب مشقت حضرت زهرا (سلام الله علیها) شود، حرام است.

کلام مرحوم آیت الله حکیم

هذا الاشكال ذكره في الحدائق ، وأجاب عنه بأن المشقة النقل والشدة والصعوبة ، وذلك يستلزم الأذى ، فان الأذى هو الضرر ، وهو أقل مراتب المشقة. وفيه : أن إيذاءها (ع) المنهي عنه يراد به الإيلام النفساني ، وهو غير لازم من المشقة ، فإنه إذا نزل على الإنسان ضيف عزيز يجد أعظم المشقة من نزوله للاهتمام في إكرامه وتهيئة الطعام ولوازم الضيافة له ، مع التلذذ النفساني في ذلك ، والصلحاء من الناس يتحملون المشقة في صيام شهر رمضان في الصيف ، مع التلذذ النفساني ، والمجاهدون في ميدان القتال والجلاد في أعظم مشقة ، مع التلذذ النفساني .. وهكذا. فالآلام النفسانية لا تلازم المشقة. نعم الحمل على الكراهة بقرينة التعليل المذكور موقوف على إثبات ان إدخال الشاق عليها مكروه. [5]

مرحوم آیت الله حکیم از این کلام صاحب حدائق جواب داده است. ایشان می‌فرماید صاحب حدائق این اشکال را پذیرفته است و اتفاقاً هر مشقتی، اذیت نیست، یعنی ممکن است حرام نباشد. یعنی صاحب عروه درجه مشقت را از درجه اذیت پایین‌تر گرفته است.

صاحب حدائق می‌فرماید برعکس، یعنی درجه مشقت از درجه اذیت بالاتر است، پس به طریق اولی حرام است. مرحوم آیت الله حکیم جواب می‌دهند و می‌فرمایند ایذاء حضرت زهرا (سلام الله علیها) که منهی عنه است، مراد ایلام نفسانی (یعنی به درد آوردن نفس ایشان) است. از مشقت لازم نمی‌آید و خیلی وقت‌ها اینطور نیست، یعنی ممکن است مشقت باشد، اما ایلام نفسانی نباشد.

ایشان مثال می‌زند اگر مهمانی بر انسان وارد شود، انسان برای پذیرایی از مهمان به نهایت مشقت می‌افتد، ولی روحاً خیلی خوشحال است. پس ایلام نفسانی نیست، اما مشقت هست. خیلی از وقت‌ها مشقت هست، اما چیزی که بد است، اذیت و ایذاء است و ایذاء در جایی است که برای شخص ألم نفسانی باشد، یعنی در نفسش اذیت و ناراحت شود. یعنی در واقع ایلام نفسانی گاهی هست و حال اینکه مشقت جسمی نیست و برعکس گاهی مشقت هست، اما ایلام نفسانی نیست. مثلاً وقتی کسی گناه انجام می‌دهد، لذت نفسانی دارد ولی روحاً ناراحت است.

مرحوم آیت الله حکیم می‌فرماید ایذاء و من آذاها به ایلام نفسانی است و این با مشقت فرق می‌کند، گاهی امر بر انسان مشقت دارد ولی ایلام نفسانی نیست. منتهی در این روایت قرینه داریم چون حضرت می‌فرماید لایحل ازدواج کذایی. آیا مشقت در اینجا با التذاذ نفسی هماهنگ است؟ مشخص است که مشقت در روایت به قرینه صدر روایت با ایلام نفسی مطابق است که در روایت محل کلام است.

موضوع روایت دعوت کردن، میزبانی و هدیه دادن نیست. مثلاً کسی به فرزند خود هدیه‌ای می‌دهد که از این بابت خیلی خوشحال است ولی واقعاً خودش به مشقت و سختی افتاده است. ولی در این روایت موضوع ازدواج با 2 علویه است و لایحل آمده و مشخص می‌شود که فیشق علیها در روایت هر مشقتی ولو با التذاذ نفسانی نیست، بلکه مشقت با ایلام نفسانی است. لذا فرمایش مرحوم آیت الله حکیم بر سر جای خودش محفوظ، اما در اینجا تطبیق نمی‌شود. پس یقیناً مشقت در ما نحن فیه با ایلام نفسانی همراه است. لذا این توجیه مرحوم آیت الله حکیم خیلی قابل پذیرش نیست.

کلمه سوم لایحل می‌باشد.

صاحب حدائق می‌فرماید لایحل در حرمت ظهور دارد. حلال همیشه در مقابل حرام قرار می‌گیرد. اگر بگوییم چیزی حلال است یعنی حرام نیست. و اگر بگوییم چیزی حلال نیست یعنی حرام است. یعنی بین حلیت و حرمت تقابل وجود دارد. پس حلیت در مقابل حرمت قرار دارد. فقط اگر چیزی لایحل باشد یعنی یحرم است. این حرمت با یشق علیها تأکید شده است. چیزی که یشق علیها یعنی یؤذیها. اگر ایذاء ایشان را نداشتیم که ایذاء رسول الله است، خودبخود به خاطر جایگاه حضرت زهرا حرام بود، اما به اعتبار اینکه همه چیز به پیغمبر اکرم بازگشت می‌کند، به پیغمبر اکرم هم برمی‌گردانیم و اشکالی ندارد و درست است.

پس صاحب حدائق می‌فرماید لایحل اولاً ظهور در حرمت دارد و دوماً یشق علیها هم همین حرمت را تأکید می‌کند. در مورد لفظ لایحل مواردی داریم که استعمال شده ولی مراد معنای کراهت بوده است. سؤال: در این مورد چه می‌گویید؟

11- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَتْرُكْ عَانَتَهُ فَوْقَ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ لَا يَحِلُّ لِامْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ تَدَعَ ذَلِكَ مِنْهَا فَوْقَ عِشْرِينَ يَوْماً. [6]

پس مشخص می‌شود که این لایحل، ظهور در حرمت دارد و در اینجا باید از آن دست برداریم. پس در غیر حرام و بلکه در امر مکروه استعمال شد. صاحب حدائق پاسخ می‌دهد و می‌فرماید واجب چیزی است که در مقام اطلاق باید الفاظ را بر حقیقت معنای لغوی و وضعی آنها حمل کنیم.

کلام صاحب حدائق

قلنا: لا يخفى عن الفطن- اللبيت و الموفق المصيب و من أخذ القواعد الشرعية و الضوابط المرعية بأدنى نصيب- أن الواجب هو حمل الألفاظ على حقائقها متى أطلقت، و إنما تحمل على مجازاتها بالقرائن الحالية أو المقالية لا بمجرد التخرص و التخمين، إذ لو ساغ ذلك لبطلت جملة القواعد الشرعية، و اختلت تلك الأحكام النبوية، و من الظاهر لمتتبع الأحكام أن لفظ «لا يحل» من الألفاظ الصريحة في التحريم حيثما يطلق إلا مع قرينة خلافه.[7]

ما هم قبول داریم که اگر قرینه حالیه یا مقالیه داشتیم، دست از ظهور لغوی و وضعی لفظ برمی‌داریم. ایشان می‌فرماید اما اگر ما به مجرد اینکه بگوییم با قرینه، استعمال در معنای مجازی شده، پس لازمه این باشد که دست از حمل بر معنای حقیقی برداریم ولو قرینه صارفه‌ای در کار نباشد که در این صورت سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. ایشان می‌فرماید اگر قرینه صارفه وجود داشت، مثلاً در کراهت استعمال شود، انکار نمی‌کنیم، دعوای ما بر سر این است که الان قرینه صارفه ندارد، بلکه قرینه مؤکده دارد.

سؤال: آیا مواردی داریم که لایحل در حرمت استعمال شده باشد؟

و من أمثلته القرآنية قوله تعالى ﴿لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً﴾ [8] و قوله ﴿لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ﴾[9] و قوله ﴿فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ﴾[10] و قوله ﴿لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ.﴾[11]

سؤال: در مورد حدیث عانه ایشان می‌فرماید به خاطر اینکه این حدیث قرینه دارد و حمل بر کراهتش به خاطر قرینه است.

کلام صاحب حدائق

و ثانيا قوله في الخبر «مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ» فإنه يؤذن بأن ترك العانة المدة المذكورة مناف لكمال الايمان، و هذا معنى الكراهة و القرينة موجودة في الخبر.

و أما قوله- و إذا قام الاحتمال بطل الاستدلال- فكلام شعري و إلزام جدلي، و تخريج سوفسطائي لا يصح النظر إليه و لا التصريح في مقام التحقيق عليه، و إلا لانسد بذلك باب الاستدلال و اتسعت دائرة القيل و القال، و انفتح باب الخصام و الجدال، إذ لا قول إلا و لقائل فيه مقال، و لا دليل إلا و للمنازع فيه مجال فإن باب المجاز أوسع من أن ينتهي إلى حد أو يدخل أفراده الحصر و العد و إن تفاوتت قربا و بعدا و ظهورا و خفاء، و للزم بذلك انسداد باب إثبات الصانع و النبوة و الإمامة، و قامت الحجة لأصحاب الملل و المخالفين فيما يبدونه من التأويلات في الأدلة التي تقيمها الشيعة و البراهين، بل الحق الحقيق بالقبول هو ما صرح به جملة من علماء الأصول من أن المدار في الاستدلال على النص و الظاهر، و لا يلتفت إلى الاحتمال في مقابلة شيء منها. [12]

سؤال: قرینه‌اش چیست؟

1- اینکه چون ما از اخبار دیگر و اجماع قبلاً استحباب حلق را دیدیم و برایمان 100% ثابت شده، لذا طبعاً تعبیر لایحل را با این بیان باید بر کراهت حمل کنیم. آنقدر ظهور قوی داشته که ما به خاطر ظهور قوی و اجماع بر استحباب، از این ظهور در حرمت دست برداشتیم و آن را بر کراهت حمل کردیم.

2- ایشان می‌فرماید این با کمال ایمان منافات دارد و معنایش می‌شود کراهت، پس در خود خبر هم قرینه صارفه موجود است و لازم نیست قرینه صارفه از معنای حقیقی شما اجماع باشد. اتفاقاً ایشان نمی‌خواهد بگوید این با کمال ایمان منافات دارد و البته شاید این نحوه از تعابیر منافات با اصل ایمان داشته باشد. یعنی نه اینکه دیگر مؤمن نیست بلکه یعنی هر کسی که مؤمن است و هر درجه از ایمان که دارید، از باب أنه امر مکروه سعی کنید رعایت کنید.

روایت نمی‌خواهد بگوید کسانی که خیلی درجه ایمانشان بالاست، رعایت کنند. بلکه روایت می‌گوید در هر درجه‌ای هستید، ایمان خود را رعایت کنید. شاید اگر اینطور باشد، اتفاقاً باید آن را بر وجوب حلق حمل کرد. چون می‌فرماید هر مؤمنی این کار را بکند. به خاطر آن اجماع و قرینه خارجیه روایات مسلّمه و نه به خاطر قرینه داخلیه، ما دست از این ظهور برمی‌داریم.

در بحثنا هذا فرمایش صاحب حدائق حرف بدی نیست که شخص بگوید به صرف استعمال لایحل در موارد کراهت، ما بگوییم چون در موارد کراهت استعمال شده، دست از ظهورش در حرمت برداریم. اگر پذیرفتیم که لایحل ظهور در حرمت دارد، نباید به خاطر اینکه گاهی در کراهت استعمال می‌شود، از ظهور در حرمتش رفع ید کنیم.

سؤال: آیا ظهور در حرمت دارد؟ بله. ظاهر روایت می‌گوید این کار، کار حلالی نیست و طبعاً می‌شود حرام.

سؤال: اگر ظهور در حرمت دارد، پس باید فتوای به حرمت دهیم؟ خیر.

و لله الحمد

 


[8] . سورة النساء- آية 19.
[9] . سورة الأحزاب- آية 52.
[10] . سورة البقرة- آية 230.
[11] . سورة الممتحنة- آية 10.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo