درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/07/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / حکم نظر به اعضای جداشده از بدن اجنبی / الصاق موی دیگران به سر / بررسی روایات باب
آیا نگاه به عضوی که از اجنبی جدا میشود، جایز است یا خیر؟ واضح است که مراد در اعضای بدن محرم و نامحرم است، اما حساب عورت جداست و محرم و نامحرم ندارد، إلا زن و شوهر و مولا و کنیز که استثنا هستند. آقایان تفصیل دادند که نظر به بعضی از اعضا مثل ید، انف، لسان، رجل و امثالهم اشکال دارد، اما نظر به بعضی از اعضا اشکال ندارد مثل سن، ظفر و نحوها. شعر جزء کدام دسته است؟ چرا نگاه به مو جایز نیست؟
دلیل اول استصحاب است. در زمانی که منفصل نشده، نگاه کردن به آن اشکال داشت و الان هم کماکان نگاه به آن جایز نیست.
دلیل دوم، روایات ناهیه از وصل شعر مرأه به شعر غیرش است. این روایات میگوید جایز نیست. چون لازمهاش این است که دیده شود و لااقل شوهر، پدر و یا برادر میبینند و نگاه کردن به موی زن دیگر جایز نیست. لابد علت عدم جواز اتصال شعر زن نامحرم به شعر زن دیگر، عدم جواز نظر است. پس وقتی در مو جایز نیست، در بقیه اعضاء بدن هم به طریق اولی. ولی سن، ظفر و امثالهم استثناست.
در روایات بحث اتصال و عدم اتصال مو، بعضیها خواستند برای عدم جواز نظر به اعضاء منفصله از بدن نامحرم، از جمله دست و امثالهم و خود مو دلیل بگیرند و میگویند مو جایز نیست. چه کسی گفته نگاه به موی منفصل شده جایز نیست؟ میگویند به خاطر اینکه گفتهاند اتصالش جایز نیست. سرّ جایز نبودن اتصال چیست؟ سرش این است که چون نگاه میافتد.
[ ٢٥٣٨٦ ] ١ ـ محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن عليّ بن النعمان، عن ثابت بن سعيد قال: سئل أبو عبدالله عليهالسلام عن النساء تجعل في رؤوسهن القرامل، قال: يصلح الصوف وما كان من شعر امرأة لنفسها، وكره للمرأة أن تجعل القرامل من شعر غيرها ، فإن وصلت شعرها بصوف أو بشعر نفسها فلا يضرها.[1]
در روایت اول آخرین راوی ثابت بن سعید است. ولی ایشان مجهول است و مستدلین این روایت خواستند از این روایت استفاده کنند که اتصال جایز نیست و اتصال که جایز نباشد، سرش عدم جواز نظر بوده است.
پاسخ این روایت این است که اولاً سند این روایت ثابت نیست و ثانیاً "کَرِهَ" اعم است. بعضیها اشکال کردند و گفتهاند در لسان فقهاست که کراهت به معنای پایینتر از حرمت است، اما در لسان آیات و روایات اینطور نیست. شاهدش در سوره اسراء آیه 38 است که وقتی تعدادی از محرمات را میشمارد، مراد از مکروه، کراهت اصطلاحی نیست بلکه کبائر را میشمارد. پس کراهت در استعمال قرآنی و روائی میتواند به معنای حرمت باشد.
در اینجا که میفرماید و کره للمرأه یعنی برای مرأه مکروه است، یعنی برای زن حرام است که قرامل را از شعر غیر خودش قرار دهد.
پاسخ دوم این است که احتمال کراهت هم داده میشود و استعمال هم در حرمت و هم در موارد مکروه وجود دارد. پس یقین به حرمت نداریم. بعضیها مثل آیت الله فاضل لنکرانی میفرماید اتفاقاً ممکن است از این روایات جواز نگاه کردن را استفاده کنیم. چون منعی که حضرت دارند، به اعتبار اتصال بوده است. منهی عنه وصل کردن است و حضرت میفرماید سرش وصل کردن است ولی نگفتهاند که نگاه کردن اشکال دارد پس ممکن است از این استفاده کنیم که نگاه کردن اشکال ندارد. ولی نباید بگوییم حتماً استفاده میشود که نگاه کردن اشکال ندارد، یعنی استفاده جواز نمیشود ولی استفاده حرمت نگاه کردن هم نمیشود. حداکثر استفاده حرمت اتصال است که این هم استفاده نمیشود.
پس روایت اول سنداً مشکل دارد و دلالتاً حداکثر کراهت اتصال استفاده میشود که در این صورت حرمت نگاه مراد نیست.
[ ٢٥٣٨٧ ] ٢ ـ وعنه ، عن محمد بن الحسين ، عن عبد الرحمن بن أبي هاشم ، عن سالم بن مكرم ، عن سعد الاسكاف ، عن أبي جعفر عليهالسلام قال : سئل عن القرامل التي تصنعها النساء في رؤوسهنّ ، يصلنه بشعورهن؟ فقال : لا بأس على المرأة بما تزينت به لزوجها ، قال : فقلت : بلغنا أن رسول الله صلىاللهعليهوآله لعن الواصلة والموصولة ، فقال : ليس هناك ، إنّما لعن رسول الله صلىاللهعليهوآله الواصلة والموصولة التي تزني في شبابها ، فلما كبرت قادت النساء إلى الرجال ، فتلك الواصلة والموصولة.[2]
روایت دوم مستند قائلین به حرمت نظر نیست چون این روایت عدم جواز وصل را نمیگوید بلکه جوازش را میگوید.
[ ٢٥٣٨٨ ] ٣ ـ الحسن بن الفضل الطبرسي في ( مكارم الاخلاق ) : عن سليمان بن خالد قال : قلت له : المرأة تجعل في رأسها القرامل ، قال : يصلح له الصوف وما كان من شعر المرأة نفسها ، وكره أن يوصل شعر المرأة من شعر غيرها ، فإن وصلت شعرها بصوف أو شعر نفسها فلا بأس به.[3]
روایت سوم از حسن بن فضل طبرسی در مکارم الاخلاق است که در این روایت مراد از سلیمان بن خالد ظاهراً سلیمان خالد هلالی است که ثقه است ولی این حدیث مرسله است و از نظر دلالت مثل قبلی است.
[ ٢٥٣٨٩ ] ٤ ـ وعن عمار الساباطي قال : قلت لابي عبدالله عليهالسلام : إن الناس يروون : أن رسول الله صلىاللهعليهوآله لعن الواصلة والموصولة ، قال : فقال : نعم ، قلت : التي تمتشط وتجعل في الشعر القرامل؟ قال : فقال لي : ليس بهذا بأس ، قلت : فما الواصلة والموصولة؟ قال : الفاجرة والقوادة.[4]
روایت چهارم هم استفاده حرمت وصل نمیشود و سنداً مشکل دارد.
ما نمیخواهیم بگوییم این روایات 100% دال بر جواز وصل است، همین مقدار که حرمت وصل از آنها استفاده نشود، برای ما کافیست. چون وقتی حرمت وصل استفاده نشد، طبعاً حرمت نظر هم استفاده نمیشود. چون دلیلی که برای حرمت نظر آوردهاند، ادله روائی است.
[ ٢٥٣٩٠ ] ٥ ـ وعن أبي بصير قال: سألته عن قصة النواصي تريد المرأة الزينة لزوجها ، وعن الحف والقرامل والصوف وما أشبه ذلك؟ قال : لا بأس بذلك كله. [5]
روایت پنجم هم برعکس است.
فعلا سند این روایات را بررسی نمیکنیم چون ما الان به دنبال اثبات جواز از این روایات نیستیم بلکه به دنبال اثبات عدم جواز وصل از این روایات هستیم. چون متن بعضی از روایات جواز وصل است و آنهایی که متنش کَرِه است، اولاً از کَرِه حرمت استفاده نمیشود، به علاوه اینکه سندهایشان هم مشکل داشت.
جمعبندی
نتیجه نهایی از این روایات این است که حرمت وصل استفاده نشد. در این صورت دلیل دوم عدم جواز نظر ثابت نشد. چون دلیل دوم عدم جواز نظر مبتنی بر حرمت وصل بود و گفتیم حرمت وصل جهتی ندارد إلا عدم جواز و حرمت نظر. وقتی این ثابت نشد، دیگری هم به تبع آن ثابت نخواهد شد.
دلیل سوم این است که ما آیات و روایاتی داریم که امر به غض بصر کردهاند و معنایش وجوب غض است. مثلاً میگویند به دست زن نامحرم نگاه نکن. این وجوب غض، اطلاق دارد و به اطلاق شامل متصل أو منفصل میشود.
پاسخ آقایان این است که مراد از غض بصر نگاه به مرأه، یا غض نظر مرأه از نگاه به بعضی از اعضاء رجل است، یا رجل به رجل و یا مرأه به مرأه است.اما بر عضو مبان عنوان رجل و مرأه صادق نیست.
دلیل چهارم نواهی وارده در اخبار داله بر حرمت نظر است. یک بار عوامل به وجوب غض بصر و یک بار نواهی دال بر حرمت نظر. ادلهای که میگویند نگاه نکنید و نگاه کردن را حرام میدانند و میگویند اینها اطلاق دارد.
پاسخ آقایان این است که اینها ناظر به فرض اتصال هستند و انصافاً احراز اطلاق نمیشود و به فرض اتصال انصراف دارند.
بعضی از آقایان در مسئله چهل و پنجم از عروه میگویند اجزائی که روح ندارند، همهاش اشکال ندارد. چون ادله داله بر عدم جواز نظر این 4 تاست که دلالت ندارند.
بنابراین اصل نگاه اول کلام است. مگر اینکه کسی بگوید آن اطلاقها به قوت خود باقی است، لااقل در اجزائی که روح دارند و در نتیجه تفصیل صاحب عروه را بدهند. ولی اطلاقش برای ما ثابت نیست.
لذا صاحب عروه در مسئله چهل و ششم میفرماید شعر غیر را میتواند به شعر خودش وصل کند. طبعاً آیا نظر زوج جایز است یا خیر؟ وقتی در مسئله قبل صاحب عروه گفت نگاه به شعر غیر اشکال ندارد، در اینجا هم وقتی وصلش جایز باشد، طبعاً نگاه به آن هم اشکال ندارد. چون چهبسا مهمترین حکمت وصل نگاه شوهر است.
در اینجا احوط (احتیاط استحبابی) ترک وصل است. نتیجه نهایی این است که وصل کردن موی زن نامحرم دیگر به موی خودش و نگاه به این مو اشکال ندارد، البته کراهت آن باقیست. لذا اگر زنی کلاهگیس بگذارد، نگاه به این مو اشکال ندارد چون از موی غیر است. بنابراین اگر کلاهگیس بپوشد و یا حتی موی زن دیگری را به موی خودش متصل کند، نگاه و وصل کردن به آن برای محارمش اشکال ندارد.