درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/07/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / تبیین صور مختلف بحث / ازدواج مرد مسلمان با کتابیه
مسئله جدید مسئله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان است. در این مسئله 3 صورت عمده وجود دارد که هر صورتی طبعاً حکم خاص خودش را میطلبد.
صورت اول ازدواج زن مسلمان با غیر مسلمان است. حکم این صورت تقریباً معلوم است و آن، اجماع بین تمام مسلمانان است که ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان جایز نیست. به قول بعضی از آقایان این اجماع ضرورت دین شده است. به قول صاحب جامع المقاصد لا خلاف بين أهل الاسلام في أنه لا يجوز للمسلمة نكاح الكافر[1] بین تمام مسلمانان است که ازدواج زن مسلمان با مرد مسلمان جایز نیست.
صورت دوم ازدواج مرد مسلمان با زن کافر غیر کتابی (اصطلاحاً مشرکه) است. آقایان تقریباً حکم صورت دوم را هم بیان کردهاند و میگویند ازدواج مرد مسلمان با زن غیر کتابی این است که حرام علی المسلم بالاجماع من المسلمین. صاحب جواهر میفرماید ( لا يجوز للمسلم نكاح غير الكتابية إجماعا ) من المسلمين فضلا عن المؤمنين ، وكتابا وسنة وما عساه يظهر من محكي الخلاف عن بعض أصحاب الحديث من أصحابنا من القول بالجواز مع أنا لم نتحققه ولا نقله غيره مسبوق بالإجماع.[2]
پس اگر بخواهیم به این اجماعها ملتزم شویم، علی القاعده دعوا بر سر صورت سوم و آنچه که در آن، شبهه کتابیت مطرح است، میباشد مثل زرتشت (مجوسها).
صورت سوم ازدواج مرد مسلمان با کتابیه است. طبعاً در صورت سوم هم 3 قول عمده وجود دارد.
قول اول این است که مطلقاً حرام است، حتی ازدواج با زن کتابی که مرحوم سید مرتضی قائل به این قول است.
قول دوم جواز مطلق است که قول صدوقین (پدر و پسر) است که قائل هستند جایز است و محذوری ندارد.
قول سوم قول تفصیل است که در عقد دائم جایز نیست و در عقد منقطع جایز است. این قول مشهور فقهای امامیه است.
این بحث طبعاً ملحقاتی هم دارد.
1- ازدواج با مجوسیه چه حکمی دارد و داخل در کدام یک از صورتها میشود؟
2- ازدواج مرد شیعه با زن سنی
3- ازدواج مرد سنی با زن شیعه و امامی
منشأ اختلاف اقوال آقایان خصوصاً در صورت سوم چیست؟ قبل از بررسی اقوال، به سراغ ادله موجود در مسئله میرویم.
اولین دلیل قبل از ورود در بحث این است که چند اصطلاح را که در بحثمان دخیل است، اشاره میکنیم.
اصطلاح اول کافر است. در لغت و اصطلاح فقه کافر به چه کسی میگوییم. در خود کافر میگوییم تارتاً کافر اصلی و أخری کافر تبعی. کافر اصلی تارتاً حربی است و أخری ذمی. کافر تبعی کسی است که به سن بلوغ نرسیده است.
اصطلاح دوم مرتد است. مرتد، فطری و یا ملی است.
اصطلاح سوم اهل کتاب است و معنایش یهودی (کلیمی) و مسیحی (نصرانی) است. اما آیا زرتشتی (مجوسی) هم اهل کتاب است؟
اصطلاح چهارم مشرک است. در اصطلاح قرآن و سنت مشرک به چه کسی گفته میشود و نسبتش با کافر و اهل کتاب چیست؟ بعضی گاهی این نسبت را عموم و خصوص مطلق و گاهی تباین میگیرند. این نسبت با آنچه که از کتاب و سنت استفاده میکنیم، کدام است؟
آقایان چون در استظهار از آیات و در جمعبندی بین آیات اختلاف نظر داشتند، طبعاً این اختلاف نظرشان سبب اختلاف در حکم شده است.
﴿وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ۗ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا ۚ وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ ۗ أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ ۖ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾ [3]
اولین آیه، از بقره سوره آیه 221 است. آیه میفرماید کنیز مؤمن از زن مشرکه بهتر است ولو زن مشرک به ظاهر زیبارو یا ثروتمند باشد. شما مشرکان را به ازدواج درنیاورید، یعنی دختر به آنها ندهید. یک عبد مؤمن از یک مرد مشرک بهتر است. موضوع این است که:
1- با زن مشرکه ازدواج نکنید.
2- غایتی برای نکاح و عدم جواز نکاح بیان شده و غایت حتی یؤمنون است.
3- موارد 1 و 2 یک غایت مشترک دارند و آن، حتی یؤمنّ و حتی یؤمنون است.
4- آیا از این آیه استفاده علیت میشود یا خیر و اگر میشود، دایره اقتضاء علیت چقدر است؟
لكن لا ريب في دلالة قوله تعالى ( وَلا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ ) الآية على منع النكاح مطلقا ، لأن تعليق النهي على الغاية التي هي الإيمان يدل على اشتراطه في النكاح ، بل تعقيب النهي بقوله تعالى ( أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النّارِ ، وَاللهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ ) يقتضي كونه علة للمنع ، فان الزوجين ربما أخذ أحدهما من دين صاحبه ، فيدعو ذلك إلى دخول النار ، وهذا المعنى مطرد في جميع أقسام الكفر ، ولا اختصاص له بالشرك ، على أنه قيل : إن اليهود والنصارى منهم أيضا ، لقول النصارى بالأقانيم الثلاثة [4]
صاحب جواهر میفرماید به اولئک یدعون دقت کنید که علت این حکم است و ظهور در علیت دارد. چرا با اینها ازدواج نکنید؟ چون اولئک یدعون إلی النار و این ملاک در تمام اقسام کفر و شرک وجود دارد. لذا به نظر صاحب جواهر ازدواج با همه اینها جایز نیست. چون اولئک یدعون إلی النار. یعنی اولاً استظهار علیت کرده، ثانیاً تعمیم علیت را قائل شده و ثالثاً از باب العلت تعمم میفرماید همه زنهای کافره. کافر به معنای عام که اهل کتاب یا مشرک باشند.
سؤال: آیا در و لاتنکحوا المشرکات، مشرکات شامل اهل کتاب هم میشود یا خیر؟ که محل بحث و کلام عمده ما قسم سوم یعنی اهل کتاب بود.
﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ﴾[5]
آیه دوم از سوره توبه آیه 30 که میفرماید یهود و نصاری که عزیر و یا مسیح را ابن الله میدانند، بعضی خواستند بگویند به دلالت التزامی این آیه هم میگوید یهود و نصاری مشرک هستند. پس اطلاق و لاتنکحوا المشرکات شامل یهود و نصاری هم میشود.
﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[6]
آیه سوم از سوره توبه آیه 31 در مورد کسانی است که اهبار و رهبان داشتند و نصاری را در آخر آیه میآورد. پس میخواهد نصاری را با این تسبیح بفهماند که اینها هم مشرک هستند. پس و لاتنکحوا المشرکات شامل یهود و نصاری هم میشود.
پس به دلالت التزامی و یا مطابقی این دو آیه، بعضیها میخواهند بگویند که المشرکاتی که در آیه آمده، اعم از بتپرست و غیره و کتابی و غیر کتابی است.
پاسخ این است که در آیات دیگر اهل کتاب در مقابل مشرکین قرار گرفتهاند. یعنی عنوان اهل کتاب و عنوان مشرک آمده، پس معنایش این است که اینها یکی نیستند.
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّىٰ تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ﴾[7]
شاید کسی بگوید ذکر عام بعد از خاص است. کفروا در ابتدا آمده و من اهل الکتاب و المشرکین برای کفروا 2 مصداق هستند و در بیان مصداق برای یک عنوان عام دوباره ذکر عام بعد از خاص معنا ندارد. به علاوه اصل این است که هر واژهای احتراز داشته باشد از معنای دیگری.
لذا با توجه به کلمه الذین کفروا که در ابتدا و بعد مِنِ بیانیه (من اهل الکتاب و المشرکین) آمده، به 2 جهت، ذکر عام بعد از خاص بودن المشرکین منتفی است. پس مشرکین میشود در قبال اهل کتاب. پس مشرک شیءٌ و اهل کتاب، شیءٌ آخر است.
لذا بعضی از بزرگان میگویند در اصطلاح قرآنی و روائی مشرک در قبال اهل کتاب است و نسبتشان میشود تباین. کافر در یک استعمال شامل همه اینها میشود و شاهدش لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین است.
﴿مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾[8]
آیه بعدی از سوره بقره آیه 105 میباشد. ما یود الذین کفروا من اهل الکتاب و للمشرکین. در این آیه لا در للمشرکین ممکن است عطف به اهل کتاب باشد. ولی با توجه به اینکه لا آمده، عطف به یود است. یعنی ما یود الذین کفروا من اهل الکتاب و لایود المشرکین. در اینجا کفار اهل کتاب یک گروه و کفار مشرک گروه دیگر هستند. یعنی اگر لا، عطف به ما باشد، و اگر هم نباشد و دنباله اهل کتاب باشد، مراد ما را میفهماند. یعنی للمشرکین در قبال اهل کتاب است. پس لا، عطف به هر قسمت از آیه باشد، باز میفهماند که اهل کتاب و مشرکین با هم متفاوت هستند و مشرک میشود کافر غیر کتابی. اگر این برداشت را داشته باشیم، پس آیه که میفرماید و لاتنکحوا المشرکات، ناظر به کفار غیر کتابی میشود.
سؤال: اگر ناظر به کفار غیر کتابی است، چرا غایتش را حتی یؤمنّ گفته و نگفته حتی اینکه اهل کتاب شوند؟ مشخص است که اسلام هیچ وقت غایت را اهل کتاب شدن قرار نمیدهد، به اعتبار اینکه آن دینها را دین حق نمیداند. در اینجا در مقام غایت فقط حکم فقهی نیست و علاوه بر آن میخواهد اصل مطلب را هم بیان کند. لذا میگوید حتی یؤمنّ. یعنی نمیشود از این جمله استفاده کرد که بگوییم پس مراد شامل کتابی هم میشود.
﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۖ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ ۖ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ ۗ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[9]
این آیه تصریح دارد که هم طعامشان برای شما حلال است و هم محسنات من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم برای شما حلال است. از این آیه 2 استفاده میشود کرد.
استفاده اول این است که مشخص میشود زنان اهل کتاب داخل در مشرکاتی که ازدواج با آنها ممنوع بود، نیستند و استفاده دوم اینکه نه تنها داخل در آنها نیستند، بلکه به جواز ازدواج با اینها تصریح شده است.