درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/08/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / بررسی طوائف چهارگانه روایات -بررسی روایات دال بر منسوخ بودن آیه 5 سوره مائده
آیا آیه 5 از سوره مائده آیات دیگر را نقض و نسخ میکند و یا برعکس؟ در مورد این مطلب چند روایت داریم که این روایات میگویند آیه 5 از سوره مائده ناسخ آیات دیگر است. لذا نتیجه بررسی این است که ازدواج با اهل کتاب مشکلی ندارد. اما در نقطه مقابل روایاتی داریم که آیه 5 از سوره مائده را منسوخ میدانند.
8- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع- عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ فَقَالَ هَذِهِ مَنْسُوخَةٌ بِقَوْلِهِ- وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ.[1]
روایت اول در کافی است و کاملاً صراحت دارد در اینکه آیه 5 از سوره مائده با آیه ﴿و لاتمسکوا بعصم الکوافر﴾ نقض شده و حضرت با این بیان میخواهند بگویند دایره و لاتمسکوا بعصم الکوافر هم توسعه دارد و فقط شامل زنانی که از مکه مهاجرت میکردند و میخواستند بگویند ما مسلمان شدهایم، نبوده است. یعنی شأن نزول بوده ولی دلالتش فقط بر آن مورد نبوده است. چون اگر دلالتش فقط در مورد آن زنان باشد، معنا ندارد که حضرت در نقطه مقابل آیه 5 از سوره مائده که یک معنای عام است، به و لاتمسکوا بعصم الکوافری که معنای خاص است، استدلال کنند. پس، از این قرینه که حضرت میفرمایند آن آیه به وسیله این آیه منسوخ است، میفهمیم که خصوصیت در آیه و لاتمسکوا بعصم الکوافر لحاظ نشده و الغاء خصوصیت میکنیم.
لذا بعضی از بزرگان میگویند اینکه گفته میشود سوره مائده آخرین سورهای است که نازل شده، به معنای همه آیاتش نیست، بلکه به معنای بسیاری و یا تعداد زیادی از آیاتش است مثل یا ایها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک. تعدادی از آیات سوره مائده آخرین آیاتی است که نازل شده ولی تمام آیات سوره به عنوان آخرین سوره نازل نشده است.
پس چرا در بعضی از تعابیر میگویند آخر سوره نزل؟ اولاً در سند این تعابیر نوعاً خدشه کردیم و ثانیاً هم اشکالی ندارد و یک امر عرفی است یعنی اگر اکثریت آیات یک سوره به عنوان آخرین سوره نازل شوند، میتوانیم بگوییم آخر سوره نزل. البته توجیه این مطلب مقداری سخت است. مگر اینکه دست از اصل برداریم و بگوییم کل آیات سوره بعداً نازل شده ولی این آیات بعدآً در دل آیات دیگر در ترتیب قرار داده شده است ولی ما عملاً این را نپذیرفتیم چون اعتقاد ما این است که این آیات سر جای خود و به دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گذاشته شده است. روایت اول را با همین طریق مرحوم کافی عده دیگری از آقایان هم آوردهاند.
[١٧٢٠٢] ٥ ـ أحمد بن محمّد السياري في كتاب التنزيل والتحريف: عن ابن محبوب، عن ابن رئاب، عن زرارة، عن أبي جعفر (عليه السّلام)، وصفوان، عن ابن مسكان، عن أبي بصير، قال: سألت أبا عبد الله (عليه السّلام)، عن تزويج اليهودية والنصرانية، قال: «لا» قلت: قوله تعالى:﴿والمحصنات من الذين أُوتوا الكتاب من قبلكم﴾ قال: «هي منسوخة، نسخها قوله تعالى: ﴿ولا تمسكوا بعصم الكوافر﴾ [2]
روایت دوم در مستدرک وسائل است و به مضمون روایت اول است، با این تفاوت که روایت اول را جناب زراره از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده و روایت دوم را عبدالله بن مسکان از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است.
7- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا يَنْبَغِي نِكَاحُ أَهْلِ الْكِتَابِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ أَيْنَ تَحْرِيمُهُ قَالَ قَوْلُهُ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ.[3]
روایت سوم از امام باقر (علیه السلام) است که ایشان در زمان خودشان میفرمایند لاینبغی نکاح اهل الکتاب، یعنی این حکم در زمان من هم هست. راوی (جناب زراره) میپرسد فدایتان شوم، تحریمش از کجاست؟ اینکه راوی میگوید فدایتان شوم، میخواهد به حضرت بفهماند که از ارادتمندان شما هستم و اینکه از شما سؤال میکنم، میخواهم از شما یاد بگیرم. در این روایت محمدبن یحیی، احمد بن محمد بن عیسی شیخ القمیین و یا احمد بن محمد بن خالد برقی (که از این 2 نفر هر کدام باشند، فرقی ندارد)، ابن فضال، احمد بن عمر حلبی ثقه هستند و محذوری نداریم. اما این روایت به جهت اعتقاد حسن بن علی بن فضال صحیحه نیست، ولی موثقه هست.
سؤال: در روایت سوم کلمه لاینبغی به چه معناست؟ ظاهرش این است که به معنای حرمت و لایجوز است و متأخرین از لاینبغی کراهت را میفهمند. آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند اتفاقاً متأخرین بر کراهت حمل میکنند، ولی باید ببینیم در زمان صدور به چه معنا بوده است. یعنی اصالت عدم نقل را انکار نمیکنیم، اما اگر توانستیم معنای زمان صدور را به دست بیاوریم و فهمیدیم با برداشت الان ما فرق میکند، باید معنای زمان صدور را قبول کنیم.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند اتفاقاً در روایات کتاب حج، لاینبغی در بسیاری از موارد به معنای لایجوز استفاده شده است و شاهدش در ما نحن فیه این است که ایشان میفرمایند زراره هم از لاینبغی حرمت را فهمیده و شاهدش سؤال زراره است که میگوید أین تحریمه، تحریمش کجاست؟ در اینجا به نفع آیت الله شبیری زنجانی همه موارد لاینبغی را نمیگوییم ولی لااقل بگویید لاینبغی اعم در حرمت و کراهت است.
قرینه در این روایت، أین تحریمه است. شاید کسی بگوید زراره این برداشت را کرده و شاید اشتباه برداشت کرده است. اولاً اگر قرار باشد کسی مثل زراره اشتباه برداشت کند، ما جای خود داریم. دوماً همین که حضرت کلام او را نقض نکردند، معلوم میشود که بر این نحوه برداشت صحه گذاشتهاند. پس این روایت میشود قرینه و دلیل بر عدم جواز.
مرحوم صاحب جواهر به همه آنچه که گفتیم علی الظاهر توجه داشته، ولی میفرمایند ما این روایت را حمل بر کراهت میکنیم. نهی در اینجا لاینبغی است و به معنای نهی تنزیهی است و وقتی زراره میگوید أین تحریمه، مرادش حرمت به معنای ممنوعیت است. ایشان میفرمایند أین تحریمه قرینه بر حرمت نیست و اینکه ایشان أین تحریمه را از قرینیت خارج کردند، مشکل است.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند لاینبغی به معنای تحریم است و در اصطلاح متأخرین به معنای کراهت است اما در آن زمان ظهور در حرمت دارد.
سؤال: این مطلب چه ربطی به نسخ دارد؟ اگر ما پذیرفتیم که امام باقر (علیه السلام) قائل به حرمت شدند، پس معلوم میشود که آیه 5 از سوره مائده که دال بر جواز بود، نسخ شده است. یعنی دلالت التزامی کلام است و دلالت مطابقی نیست.
روي عن أبي عبد اللّه (ع) انه قال: هو منسوخ بقوله: ﴿وَ لا تُمسِكُوا بِعِصَمِ الكَوافِرِ﴾[4]
روایت چهارم از مرحوم شیخ طبرسی در مجمع البیان جلد 3 صفحه 251 است. مجمع البیان عموماً روایات این چنینی را از تفسیر تبیان جلد 3 صفحه 446 نقل میکند. در تفسیر تبیان همین حدیث آمده ولی با مقداری تفاوت. در تفسیر تبیان میگوید آیه 5 از سوره مائده منسوخ است. سند این روایت مرسله و قابل اعتماد نیست.
روایت پنجم تفسیر عیاشی است و کاملاً تصریح است. احادیث تفسیر عیاشی مرسله است إلا به ندرت و به این نتیجه رسیدیم که اگر تفسیر عیاشی برای استدلال منحصر به آن باشد، وافی نیست اما حداقل به منزله مؤید هست.
6- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ جَهْمٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ يَتَزَوَّجُ نَصْرَانِيَّةً عَلَى مُسْلِمَةٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا قَوْلِي بَيْنَ يَدَيْكَ قَالَ لَتَقُولَنَّ فَإِنَّ ذَلِكَ يُعْلَمُ بِهِ قَوْلِي قُلْتُ لَا يَجُوزُ تَزْوِيجُ النَّصْرَانِيَّةِ عَلَى مُسْلِمَةٍ وَ لَا غَيْرِ مُسْلِمَةٍ قَالَ وَ لِمَ قُلْتُ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا ﴿تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَ﴾ قَالَ فَمَا تَقُولُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ- ﴿وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ﴾ قُلْتُ فَقَوْلُهُ- ﴿وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ﴾ نَسَخَتْ هَذِهِ الْآيَةَ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ سَكَتَ.[5]
روایت ششم موثقه حسن بن جهم است. حضرات معصومین (علیهم السلام) گاهی روایاتشان بعد از سؤال راوی است، گاهی روایاتشان ابتدا به ساکن است و حکمی را بیان میکنند، گاهی در روایاتشان شاگردانشان را تربیت میکنند و برایشان کلاس درس برقرار میکنند و گاهی هم ممکن است راوی یک فضای ذهنی داشته باشد و از آنجا که امام (علیه السلام) معصوم و از خطورات افراد هم با خبر هستند، خواستند از راهی او را به خطایش آگاه و ارشاد کنند.
در این روایت تجویز النصرانیه علی مسلمه از یک جهت میتواند شاهد ما باشد، ولی در واقع نمیتواند شاهد باشد. چون محل کلام ما تجویز النصرانیه علی مسلمه نیست شاید خصوصیتی دارد که اگر زن مسلمه داشت، بعد از او زن نصرانیه نتواند بگیرد. دلیل در بخش اول اخص از مدعاست و مدعا این است که اصلاً به طور کل آیا ازدواج مرد مسلمان با زن یهودیه یا نصرانیه جایز است یا خیر؟ در حالیکه این فراز از روایت میگوید فقط تجویز با زن نصرانیهای است که قبل از او یک زن مسلمان داشته است. به تعبیر دیگر زن نصرانیه نمیتواند هووی یک زن مسلمان باشد (اخص از مدعا). اما در ادامه میگوید لایجوز تجویز النصرانیه علی مسلمه و لاعلی غیر مسلمه، از این عمومیت را میفهمیم و معلوم میشود که در تجویز نصرانیه یک خصوصیتی نهفته است که جایز نیست. یعنی میخواهد بگوید هوو بودنش هم برای یک مسلمان و هم برای یک غیر مسلمان اشکال دارد. ایشان در استدلالش هم هوو بودن را لحاظ نکرده و میگوید آیه گفته ﴿و لاتنکحوا المشرکات حتی یؤمن﴾.
آیت الله مکارم شیرازی میفرمایند در اینجا از این جمله نمیتوانیم استظهار کنیم که آیه 5 از سوره مائده به وسیله آیه ﴿و لاتنکحوا المشرکات حتی یؤمن﴾ نسخ شده است. چون حضرت تبسم کردند و از تبسم چیزی استفاده نمیشود. حضرت در مقام سؤال و جواب بودند و برایشان تربیت شاگرد مهم بوده، ولی مگر ما نمیگوییم یکی از حجج فعل، قول و تقریر معصوم (علیه السلام) است؟ پس انصافاً معنای این تبسم و سکوت حضرت رضایت است. همانطور که میدانیم بعضی از روایات تعلیمی و بعضی از روایات افتائی هستند. بر این اساس بعضیها میگویند در روایات تعلیمی گاهی ممکن است امام عام را امروز و خاص را 2 سال دیگر به خاطر مصالحی بگویند. اگر امام رضا (علیه السلام) نقض روایات تعلیمی را بعداً میگفتند و بعداً از ایشان نقل میشد، حرف خوبی بود، ولی نقض بعدی از حضرت نقل نشده و لذا تبسم و سکوت حضرت را حمل بر این مطلب میکنیم.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند شاید تبسم حضرت به خاطر اشتباه راوی باشد مخصوصاً که سؤال امام از تجویز نصرانیه بر علیه مسلمه بوده و ظاهرش این است که جواز نکاح نصرانیه بر غیر مسلمه امر مفروغ عنه بوده است. تبسم حضرت تبسم تقریری نیست بلکه تبسم انکاری است. یعنی من از تو سؤال میکنم که هوو قرار گرفتن نصرانیه بر مسلمه چگونه است و تو یک جوابی میدهی که نکاح این را برداشت کردی و جواز نکاح نصرانیه بر غیر مسلمه در کلام مفروغ عنه بوده است. ولی انصافاً راوی ابتدا میگوید من در مقابل حضرت چه بگویم و بعد حضرت آنطور استدلال میکند. ولی ظهوری که ما در کلام میفهمیم، تقریر است و اگر تقریر باشد معنایش این است که حضرت میخواهند بفرمایند آیه و لاتنکحوا المشرکات حتی یؤمن ناسخ آیه 5 از سوره مائده است.
بعضیها میگویند شاید تبسم حضرت به خاطر این بوده که راوی به آیه درستی استدلال نکرده است. یعنی ﴿و لاتنکحوا المشرکات﴾ به نصرانیه ارتباط ندارد و در لسان ما به نصرانیه مشرکات گفته نمیشود. پس استدلال به آیهای که کردید، اول کلام است و در این صورت تبسم حضرت تبسم تقریری نیست و تبسم انکاری است. لذا این حدیث برای ما اجمال دارد و با توجه به این ابهامات قابل استناد نیست اما احادیث دیگر از این جهت محذوری ندارند.