درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1400/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / بررسی حکم ازدواج مرد مسلمان با زن صابئیه / بررسی اقوال فقها

مرحوم صاحب جواهر دچار تردید شده‌اند و می‌فرمایند صابئین، نصاری نیستند، بلکه ستاره‌ها را می‌پرستند و مرحوم شیخ طوسی و مرحوم شیخ طبرسی به اعتبار آن حکم می‌گویند که صابئین اهل کتاب نیستند و صاحب جواهر می‌فرمایند اجماع داریم که حکم اهل کتاب بر آنها بار نمی‌شود و چیزی بین یهود و مجوس هستند و قائل به توحید هستند، اما به هیچ پیامبری ایمان ندارند و ملائکه را عبادت می‌کنند و واسطه روحانی می‌خواهند نه واسطه جسمانی (پیامبران الهی). البته ما قائل هستیم که پیامبران خدا به اعتبار روح اقدس نبوتی که در آنها وجود دارد، واسطه روحانی هم هستند.

وأما الصابئون فعن أبي على « أنهم قوم من النصارى » وعن المبسوط « أن الصحيح خلافه ، لأنهم يعبدون الكواكب » وعن التبيان ومجمع البيان « أنه لا يجوز عندنا أخذ الجزية منهم ، لأنهم ليسوا أهل الكتاب » وفي المحكي عن الخلاف « نقل الإجماع على أنه لا يجري على الصابئة حكم أهل الكتاب » وعن العين ان دينهم يشبه دين النصارى ، إلا أن قبلتهم نحو مهب الجنوب حيال نصف النهار ، يزعمون أنهم على دين نوح ، وقيل : قوم من أهل الكتاب يقرؤون الزبور ، وقيل : بين اليهود والمجوس ، وقيل : قوم يوحدون ولا يؤمنون برسول ، وقيل : قوم يقرون بالله عز وجل ويعبدون الملائكة ويقرؤون الزبور ويصلون إلى الكعبة ، وقيل : قوم كانوا في زمن إبراهيم عليه‌السلام يقولون بأنا نحتاج في معرفة الله ومعرفة طاعته إلى متوسط روحاني لا جسماني ، ثم لما لم يمكنهم الاقتصار على الروحانيات والتوسل بها فزعوا إلى الكواكب ، فمنهم من عبد السيارات السبع ، ومنهم من عبد الثوابت ، ثم إن منهم من اعتقد الإلهية في الكواكب ، ومنهم من سماها ملائكة ، ومنهم من تنزل عنها إلى الأصنام.[1]

ایشان می‌فرمایند نمی‌توانستند فقط به روحانیت اکتفا کنند و به سراغ ستاره‌ها رفتند. بعضی‌هایشان سیارات هفتگانه و بعضی‌ها ستاره‌ها را عبادت کردند، بعضی‌ها به الهیت در ستاره‌ها اعتقاد دارند، بعضی‌ها ستاره‌ها را ملائکه می‌نامند و بعضی‌ها از ملائکه به بت‌ها تنزل کردند و بت‌ها را عبادت می‌کنند.

مرحوم علامه حلی می‌فرمایند اگر صابئین فقط در فروع دین با یهود و نصارا مخالف باشند، جزء آنها هستند، ولی اگر در اصل دین مخالف باشند، می‌شوند ملحد و کافر حربی، چون وقتی کافر ذمی نشود، می‌شود کافر حربی. بعضی‌ها گفته‌اند تردید نکنید که اینها جزء یهود و نصارا هستند و باید احکامشان را ببینیم.

لكن في القواعد « الأصل في الباب أنهم ، ـ أي السامرة والصابئين ـ إن كانوا إنما يخالفون القبيلتين في فروع الدين فهم منهم ، وإن خالفوهم في أصله فهم ملحدة لهم حكم الحربيين » وفي كشف اللثام « بهذا يمكن الجمع بين القولين لجواز أن يعدوا منهم وإن خالفوهم ببعض الأصول ، كما يعد كثير من الفرق من المسلمين مع المخالفة في الأصول ، بل الأمر كذلك في غير الإمامية ، وقد قيل : إنه لا كلام في عد هما من القبيلتين ، وانما الكلام في الأحكام».[2]

صاحب جواهر در انتها می‌فرمایند اگر ما فرض کردیم که اینها جزء یهود و نصارا هستند، احکامشان هم احکام آنهاست، یعنی ازدواج مرد مسلمان با زن آنها در عقد متعه جایز است و جواز حکم عقد دائم هم ظاهراً ثابت شده است و اگر داخل در اهل کتاب بودند، احکامشان هم معلوم است.

قلت : لا ينبغي الكلام في الأحكام بعد فرض أنهم من القبيلتين ، أي اليهود والنصارى ، ضرورة تعليق الأحكام في النص والفتوى على المسمين بهذا الاسم الذي يشملهم أهل الكتاب ، فمع فرض انتحالهم ملة موسى وعيسى والتوراة والإنجيل وركونهم إلى ما جاءا به جرت عليهم الأحكام ، بل الظاهر عدم العبرة فيما بينهم من الاختلاف‌ في الأصول والفروع ، ضرورة تناول الاسم لهم جميعا ، وهو مدار الأحكام.[3]

اگر اینها قائل باشند که ملت حضرت موسی (علیه السلام) و حضرت عیسی (علیه السلام) و تورات و انجیل هستند، طبعاً باید احکام یهود و نصارا را بر اینها بار کرد و نباید به اختلافاتی که در اصول و فروع بین اینها هست، اعتنا کرد. چون ملاک اسم است و در روایات مدار احکام هم مسمّی به این اسم بوده است. مثلاً اگر بخواهیم یهودی بودن اینها را ثابت کنیم، اگر خودشان اعتراف کردند که یهودی هستند، تمام است و به علم با تواتری که مفید علم است و یا ما یقوم مقام العلم که بیان از شهادت عدلین است، نیاز نداریم.

نعم لا عبرة عندنا بمن تهود أو تنصر بعد البعثة ، لأن كل من انتقل من الإسلام أو من دين من أديان الكفر إلى دين أهل الكتاب بعد مبعث النبي صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لم يقبل منه عندنا من غير خلاف يعرف فيه إلا ما تسمعه من الشيخ (ره) بل عن بعضهم دعوى الإجماع عليه ، بل قيل لقوله تعالى ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ﴾ وعموم‌ قوله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: « من بدل دينه فاقتلوه » ‌ولأن دينهم لنسخة لم تبق له حرمة ، خلافا للمحكي عن الشيخ من إقرار الكتابي المنتقل إلى غير ملته إذا كان الثاني مما يقر عليه ، ناقلا عليه الإجماع ، والأول أقوى وحينئذ فليس لأولادهم حرمة وإن نشؤوا على دين أهل الكتاب ولا يقرون عليه ، إذ الأولاد إنما يحترمون لاحترام آبائهم ، وكذا أولاد الوثنيين إذا نشؤوا على اليهودية أو النصرانية ، فإنه في حكم الانتقال.[4]

ما (صاحب جواهر) می‌گوییم بعید نیست که در اصل اسلام اینگونه باشند. ایشان می‌فرمایند بعد از بعثت اگر کسی یهودی و یا نصرانی باشد. ایشان فرمودند حقیقت دین آنها را نمی‌دانیم. لذا چون در ازدواج با اینها یقین نداریم که جزء اهل کتاب هستند یا نیستند، بنابراین اگر جزء اهل کتاب بودند، ازدواج با اینها جایز بود. ولی با این اختلافاتی که دارند، نمی‌دانیم دینشان چیست. لذا می‌گوییم امر دائر بین جواز و عدم جواز است و درست است که اصل در اشیاء، اباحه است إلا ما ثبت خلافه، اما در بحث ازدواج چون برای شارع مقدس در مورد دماء، فروج و آبرو در نهایت احتیاط است، به حسب ظاهر اگر کسی بخواهد فتوا بدهد، می‌گوید بنا بر احتیاط واجب ازدواج با اینها جایز نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo