درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/11/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان / حکم ازدواج با قابله یا فرزند قابله
به اعتبار اینکه بحث فقه مسئلهمحور بود و سعی میکردیم بحث را بر اساس مسائل مبتلابه منعقد کنیم، به این مسئله رسیدیم که اگر کسی خطبه و خواستگاری کرد و جواب مثبت شنید (به تعبیر مرحوم صاحب جواهر جواب مثبت با سکوت و یا غیر سکوت باشد)، در اینجا بعد از شنیدن جواب مثبت، دیگری هم خواستگاری کند. اما اگر جواب مثبت نشنید محل کلام نیست.
دلیل اول: لایخطب عهدکم علی خطبه اخیه. این دلیل درست نیست چون سندش عامی است. مرحوم صاحب حدائق میفرمایند اصحاب ما قائل هستند که این کار مکروه است و من (مرحوم صاحب حدائق) هر چه گشتم و قد تتبعت ما حضرني من كتب الأخبار حق التتبع، فلم أقف له على دليل، بل نقل عن الشيخ القول بالتحريم لظاهر النهي، از مرحوم شیخ طوسی نقل شده که ایشان به خاطر ظاهر نهی (لایخطب عهدکم علی خطبه اخیه) قائل به حرمت هستند و این، نص عامی است و سنیها آن را در صحیح بخاری و امثالهم آوردهاند، اما شیعه در این زمینه روایتی که سندش شیعی و امامی باشد، ندارد.
مرحوم صاحب حدائق میفرمایند و لایخفی ما فیه (دخول در سوم اخیه المؤمن) على الفطن النبيه، فإنه لو صلح تأسيس الأحكام الشرعية على الأخبار العامية، و أمثال هذه التعليلات الرسمية لأشكل الأمر أي إشكال، اگر ما احکام شرعی خود را بر اساس اخبار سنی پایهریزی کنیم. کار خیلی مشکل میشود چون ما نمیتوانیم به اخبار عامی و سنی اعتنا کنیم. پس دلیل اول روایت عامی است.
دلیل دوم: حرام است که انسان در سوم مؤمن داخل شود. پس در اینجا اگر خواستگار دوم بخواهد وارد معامله شود، جایز نیست و این نکاح به منزله معامله است و انسان حق دخول در معامله دیگری را ندارد. آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند دخول در سوم برادر مؤمن مورد نهی قرار گرفته ولی حقیقت نکاح معامله نیست.
دلیل سوم ایذاء مؤمن و به قول مرحوم صاحب جواهر اثارة الشحناء مثل بغض، عداوت، کینه و امثالهم و حرمت اعانه بر اثم است. چون اگر به خواستگار اول وعده بدهد و بعد تخلف کند، گناه است و اگر نفر دوم خواستگاری کند، معنایش این است که زمینهسازی کند که به خواستگار اول پاسخ منفی بدهند.
آیا خواستگار دوم یقین دارد که پاسخ مثبت میگیرد؟ خیر. پس خلاف وعد نشده است و الزاماً معلوم نیست که خواستگاری نفر دوم خلاف وعده با خواستگاری نفر اول باشد. پس ملازمه بین خواستگار دوم و رد خواستگار اول وجود ندارد.
دلیل چهارم منشأ ایذاء مؤمن است و یا موجب فتنه، دشمنی و امثالهم میشود. چون اول واقعاً ناراحت میشود و گاهی ورود خواستگار دوم اصلاً خواستگار اول را ناراحت نمیکند. پس دلیل چهارم اخص از مدعا است و همه موارد را شامل نمیشود. آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند اگر قرار را گذاشتند و مقدمات طی شد و نفر دومی وارد شد، معمولاً و طبعاً ایذاء حاصل میشود. در پاسخ به این دلیل مرحوم آخوند، مرحوم صاحب ریاض و امثالهم گفتهاند این فرض سر از ایذاء مؤمن در میآورد.
آیت الله شبیری زنجانی در انتهای کار میفرمایند اثاره فتنه جنبه استثنائی دارد و نمیتواند به عنوان یک دلیل عام مطرح شود و اینگونه نیست که الزاماً خواستگاری دوم سبب تیرگی روابط بین خواستگار اول و خواستگار دوم شود. به علاوه بحث ما عناوین ثانویه نیست که بگویید این، داخل در عنوان ایذاء و اثاره بغضا و امثالهم میشود. بلکه حکم ما بحث عناوین اولیه است. ما میگوییم اینگونه نیست که حتماً ایذائی نباشد اما ایذاء، همیشگی نیست. ایشان میفرمایند چه کسی گفته ایذاء مؤمن علی الاطلاق حرام است؟ اگر دختر به خواستگار اول جواب منفی بدهد، خیلی از اوقات او ناراحت میشود، پس باید بگوییم چون ایذاء مؤمن حرام است، پس آیا دختر باید به همه جواب مثبت بدهد؟!
ایشان میفرمایند مثلاً اگر پدر به پسر گفت فلان کار را نکن، آیا این نهی واجب الاتباع است؟ بله. آقایان معمولاً میگویند اگر پدر از مخالفت پسر مطلع نشود که ایذاء نشود، مخالفت نهی پدر اشکال ندارد. پس ملاک، ایذاء پدر است و این ایذاء در فرض علم پدر حاصل میشود. به علاوه در سایر موارد چه کسی گفته اتباع امر و نهی پدر از واجبات است مثل اتباع عبد از مولا؟ ایشان میفرمایند آیت الله حکیم یک مطلب اضافهتری دارند که شاید بقیه هم به این مطلب ملتزم شوند. حتی در فرض اطلاع و اذیت شدن پدر باز هم دلیل عامی بر وجوب اتباع امر و نهی او نداریم. اگر پدر به خاطر شفقت به پسر دستوری بدهد، مخالفت با او حرام است اما اگر به خاطر جهات دیگر باشد، به چه دلیل حرام باشد؟!
ایشان میفرمایند اول کلام است و میخواهیم یک ادعای کلی مطرح کنیم و آن اینکه در قالب مواردی که اشخاص برای جلب منفعت خود اقدام میکنند، عادتاً هر کس زودتر اقدام کند، دیگری عقب میافتد و اذیت میشود. پس صرف اذیت شدن دیگری ملاک نیست و ایذاء هم مطلقاً حرام نیست. صرف ایذاء بما هو ایذاء حرام نیست. مثلاً اگر من در کلاس خوب درس بخوانم و دیگری حسودی کند و اذیت شود، مهم نیست؛ چون مطلق الایذا حرام نیست. فرضاً ایذا حرام باشد، اگر نفر دوم به خواستگاری رفته، حداکثر یک حرام را مرتکب شده ولی خواستگاری او مشکلی ندارد چون خطبه عقدی خوانده نشده و اثر وضعی در ما نحن فیه ندارد.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند:
فرض اول: به خواستگار اول جواب مثبت داده باشد.
فرض دوم: به خواستگار اول جواب رد داده باشد که در اینجا یقیناً خطبه اشکالی ندارد.
فرض سوم: نه جواب منفی و نه جواب مثبت به خواستگار اول داده است.
ایشان میفرمایند چون دخول در سوم اخیه صادق است، ملحق به قسم اول (محل کلام) است یعنی فرض سوم.
ایشان میفرمایند خطبه خواستگار دوم چه حرام و چه مکروه باشد، اگر خاطب اول را رد کردند و برای خاطب دوم عقدی صورت گرفت، این عقد باطل نیست. چون نهی به عقد نخورده بلکه به خطبه و خواستگاری خورده و اگر خواستگاری حرام هم مرتکب شده باشد و دختر هم به خواستگار دوم جواب مثبت بدهد، وجهی برای اشکال داشتن خطبه عقد نیست.
ازدواج انسان با قابله و یا دختر قابله
این مسئله محل ابتلا است ولی توجهی به آن نمیشود و در آن 4 قول وجود دارد.
یک قول حرمت و 3 قول کراهت است.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند قول به حرمت قول نادر است ولی قول به کراهت شهرت قوی دارد.
قول اول ظاهر کلام مرحوم شیخ صدوق در المقنع است. ایشان میفرمایند ولا تحلّ القابلة للمولود ولا ابنتها ، وهي كبعض أُمّهاته[1] ، مثل یکی از مادرانش است. ما 3 مادر داریم:
مادر سببی (مادر خودش)
مادر نسبی (زن بابا)
مادر رضاعی (مرضعه)
قابله
حرام است که کسی با قابله و یا با دختر قابله خودش ازدواج کند اما شهرت قوی کراهت است. قائلین به کراهت 3 قول دارند:
قول اول: مکروه است که با قابله و دختر قابله ازدواج کند و این ازدواج مثل ازدواج با مادر یا خواهر خودش است.
قول دوم مثل قول اول است اما در فرضی است که قابله غیر از دنیا آوردن بچه عهدهدار تربیت او هم باشد.
قول سوم: ازدواج با خود قابله مکروه است اما ازدواج با دختر قابله مکروه نیست.
اتفاقاً قول سوم قول شهید اول در لمعه است. ایشان یکی از مکروهات را ازدواج مولود با قابله خودش نقل میکنند، اما دختر قابله را اضافه نمیکنند. شهید ثانی هم در لمعه میفرمایند چرا شهید اول بنت القابله را نیاورده است؟ در حالیکه ادله و روایات بنت القابله را هم ضمیمه کردهاند. ایشان میفرمایند شهید اول در صدد بیان مکروهاتی بوده که در آنها شائبه حرمت است و در ازدواج با دختر قابله شائبه حرمت نیست لذا گفتهاند فقط ازدواج با خود قابله مکروه است.