درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/11/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان / مبحث صداق و مهریه / انواع مهریه
این مسئله از مسائل بسیار محل ابتلا است که گاهی عدم دقت در آن موجب بعضی از مشکلات در ازدواج میشود. نکاتی در مورد بحث مهر:
1- کل ما یملکه المسلم یصح جعله مهرا، هر چیزی را که انسان مسلمان مالک آن میشود، میتوان به عنوان مهر قرار داد. پس هر چه مملوک من باشد، میتوانم به عنوان مهر قرار دهم.
2- سواء کان عیناً أو دیناً أو منفعتاً لعین مملوکه، گاهی عین است مثلاً یک انگشتر ارزشمند دارم که آن را مهر قرار میدهم و گاهی دین است مثلاً از کسی یک میلیون تومان طلبکار هستم و این مبلغ را مهر قرار میدهم و گاهی منفعت است مثلاً مرد حق استفاده و اجاره دادن فلان مغازه را به مدت 50 سال برای زنش به عنوان مهر قرار میدهد.
گاهی فعلی به عنوان مهر قرار میگیرد. مثلاً مرد میگوید کار با کامپیوتر را در بهترین وجوهش بلد هستم و بخشی از مهر شما (زن) را آموزش کامپیوتر قرار میدهم. البته این کار باید کار حلال باشد نه کار حرام. مثلاً نگوید فلان عمل حرام را آموزش میدهم.
گاهی مهر حقی است که برای انسان بوده، البته این حق، حق مالی و قابل نقل و انتقال است. مثلاً مرد حق تحجیر پیدا کرده و در بیابان یک زمین را تحجیر و سنگچینی کرده و برای آن محدوده حقی در تصرف در آنجا پیدا کرده است و این حق تحجیر را به عنوان مهر عقد ازدواج قرار میدهد.
هر چیزی که دو طرف (زن و مرد) بر آن اتفاق نظر و تراضی داشته باشند، چه کم و چه زیاد مثل یک شاخه گل یا یک کتاب قرآن و امثالهم.
مهر چه زیاد و چه کم باشد، از نظر زیاده مستحب است که از حد مهرالسنه (500 درهم) بیشتر نباشد. تمام این صور به عنوان اطلاق ادله استفاده میشوند.
[ ٢٦٩٩٧ ] ١ ـ محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن علي بن الحكم ، عن العلاء بن رزين ، عن محمد بن مسلم ، عن أبي جعفر عليهالسلام قال : جاءت امرأة إلى النبي صلىاللهعليهوآله فقالت : زوجني ، فقال رسول الله صلىاللهعليهوآله : من لهذه؟ فقام رجل فقال : أنا يا رسول الله ، زوجنيها ، فقال : ما تعطيها؟ فقال : ما لي شيء ، قال : لا ، فأعادت فأعاد رسول الله صلىاللهعليهوآله الكلام فلم يقم أحد غير الرجل ، ثم أعادت فقال رسول الله صلىاللهعليهوآله في المرة الثالثة : أتحسن من القرآن شيئا؟ قال : نعم ، قال : قد زوجتكها على ما تحسن من القرآن فعلمها إياه.[1]
میفرمایند زنی خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت برای من همسری پیدا کنید. حضرت (علیه السلام) فرمودند چه کسی آمادگی ازدواج با این زن را دارد؟ مردی از بین جمع آمادگی خود را اعلام کرد. حضرت (علیه السلام) به آن مرد گفتند چه داری؟ گفت چیزی ندارم. حضرت (علیه السلام) فرمودند کاری بلد هستی؟ بله قرآن بلد هستم. حضرت (علیه السلام) فرمودند تعلیم قرآن را برای این زن مهر قرار بده. وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یک عمل را مهر قرار دادند، پس به طریق اولی شیء را- اعم از اینکه عین یا دین باشد- میتوانند به عنوان مهر قرار بدهند. از فعل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) معلوم میشود که اشیاء مختلف میتوانند به عنوان مهر قرار بگیرند.
سؤال: آیا در نکاح مهر باید رأساً ذکر شود؟ خیر. از باب اینکه در عقد باید مهر داشته باشد، باید ذکر شود، اما چون به اصطلاح نکاح معاوضه حقیقیه نیست، درست است که گفتند معاملهای است بر سر بضع و عضو مخصوص، اما حقیقتش این نیست و آن را معاوضه نمیکنند. لذا هر چیزی که حق مالی به آن تعلق گرفته باشد و گفته شود، میتواند به عنوان مهر قرار بگیرد.
آیا لازم است که مهر از چیزی باشد که در اختیار زوج است یا چیز دیگری هم میتواند باشد؟ مثلاً پدر زوج بخواهد چیزی را بر ذمه بگیرد. آیا این کار مشکل دارد؟ خیر. و لایلزم أن یکون المهر خارجاً عن ملک من یملک البضع فیمکن أن یخرج من ملک ابو الزوج، مهر را شیئی قرار بدهند از ملک پدر داماد. مثلاً پدر داماد زمینی دارد که میگوید اگر دخترتان را به پسر من بدهید این زمین را به دختر شما میدهم. یعنی مانعی نیست که مهر از ملک پدر زوج باشد در حالیکه زوج مالک این بضع میشود. پس لازم نیست که مهر الزاماً از ملک من یملک البضع باشد و خارج شود. اما در معاوضههای حقیقی این کار شرط است وإلا اگر اینگونه نباشد، میشود فضولی. مثلاً من کتاب شما را در قبال 100 تومانی که برادرم به شما بدهد، از شما بخرم که این کار میشود عقد فضولی نه عقد تام و تمام، ولی در عقد ازدواج مانعی ندارد. البته اگر برادرم بگوید ثمنش این مقدار باشد، انگار ابتدا به من بخشیده بعد آن کتاب یا مبلغ پول از ملک من خارج میشود. لذا در بیع میگوییم مثمن در ملک کسی داخل میشود که ثمن از ملک او خارج میشود. اما در ازدواج مثلاً آن پول از ملک پدر زوج خارج میشود در حالیکه پسر، شوهر و مالک بضع میشود.
اندازه مهر به چه مقدار میتواند باشد؟ از نظر جانب قلت و کثرت فرقی ندارد. البته از نظر قلت نباید به حدی باشد که از مالیت خارج شود. چون بالاخره مال باید در عقد جابجا شود و در روایات هم گفتهاند با پرداخت مهر انگار مالک بضع میشود پس وقتی چیزی را پرداخت میکند، انگار میخواهد چیزی را به تملک خودش درآورد پس باید قابلیت و خصوصیت مالیت داشته باشد. لذا اگر کم ارزش باشد که چیزی به آن مال اطلاق نشود، عقد بدون مهر میشود و مشکل پیدا میکند.
مهر از جهت کثرت مستحب است که از مهرالسنه بیشتر نباشد.
[ ٢٧٠٠١ ] ٢ ـ وعنه ، عن ( أحمد ، عن ابن أبي نصر ) [١] ، عن الحسين بن خالد ، وعن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن عمرو بن عثمان ، عن رجل ، عن الحسين بن خالد ، قال : سألت أبا الحسن عليهالسلام عن مهر السنة ، كيف صار خمسمائة؟ فقال : إن الله تبارك وتعالى أوجب على نفسه أن لا يكبره مؤمن مائة تكبيرة ، ويسبحه مائة تسبيحة ويحمده مائة تحميدة ، ويهلله مائة تهليلة ، ويصلي على محمد وآله مائة مرة ، ثم يقول : « اللهم زوجني من الحور العين » إلا زوجه الله حوراء عيناء [٢] ، وجعل ذلك مهرها ، ثم أوحى الله إلى نبيه صلىاللهعليهوآله أن سن مهور المؤمنات خمسمائة درهم ، ففعل ذلك رسول الله صلىاللهعليهوآله ، وأيما مؤمن خطب إلى أخيه حرمته ( فبذل له ) [٣] خمسمائة درهم فلم يزوجه فقد عقه ، واستحق من الله عزّ وجلّ أن لا يزوجه حوراء.
[ ٢٧٠٤٢ ] ١٤ ـ وبإسناده عن محمد بن أحمد بن يحيى ، عن محمد بن الحسين ، عن محمد بن سنان ، عن المفضل بن عمر قال : دخلت على أبي عبدالله عليهالسلام فقلت له : أخبرني عن مهر المرأة الذي لا يجوز للمؤمنين أن يجوزوه؟ قال : فقال : السنة المحمدية خمسمائة درهم ، فمن زاد على ذلك رد إلى السنة ولا شيء عليه أكثر من الخمسمائة درهم ، فإن أعطاها من الخمسمائة درهم ، درهما أو أكثر من ذلك ثم دخل بها فلا شيء عليه ، قال : قلت : فإن طلقها بعدما دخل بها؟ قال : لا شيء لها ، إنما كان شرطها خمسمائة درهم ، فلما أن دخل بها قبل أن تستوفي صداقها هدم الصداق فلا شئ لها ، إنما لها ما أخذت من قبل أن يدخل بها ، فإذا طلبت بعد ذلك في حياة منه أو بعد موته فلا شيء لها.[2]
اگر مهر را چیزی قرار داد که اصلاً قابلیت تملک ندارد، مثلاً مرد گفت مهر را 2 بشکه شراب و یا 10 عدد خوک قرار دادم، اینها به ملکیت در نمیآید و در اینجا مهر باطل است. اما آیا عقد صحیح است یا خیر؟ بعضیها گفتهاند چون خودش (زن) قبول کرده که این، مهر باشد، عقد درست است اما مالک هیچ چیز نمیشود، فقط إنما تستحق مهر المثل را بالدخول. بر فرض تحقق دخول مالک مهرالمثل میشود. چرا مهر باطل است؟ چون وقتی ملکیت بر آن معنا ندارد عوض برای عقد هم قرار نمیگیرد. چون گفتیم این، در حکم بیع است، بضع میدهد و در قبالش مهر میگیرد و این مهر چیزی است که برای خود این فرد به ملکیت در نیامده تا چه برسد به اینکه بخواهد ملکیت را به طرف مقابل منتقل کند. اگر زوجه غیر مسلمه (کتابیه) بود و دارای چند رأس حیوان کذایی یا چند بشکه شراب بود، آیا میتواند اینها را به عنوان مهر به زن بدهد؟ چون مسلمان نمیتواند مالک باشد، پس چیزی را که در ملک خودش نیست، میخواهد به عنوان مهر به او بدهد و از این حیث اشکال دارد. ولی چون مسلمان نمیتواند مالک آن باشد، پس در واقع چیزی را به او منتقل نکرده است.