درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/11/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان / مبحث صداق و مهریه / اجزاء اقل مقدار مورد توافق
مهر یا صداق
ادله موجود در بحث مهر:
مرحوم صاحب وسائل در جلد 21 صفحه 239 به بعد ابوابی با عنوان ابواب المهور را منعقد کرده و برای هر بابی روایاتی آوردهاند.
باب اول
عنوان باب: أبواب المهور؛١ ـ باب أنه يجزي في المهر أقل ما يتراضيان عليه ، وأنه لاحد له في القلة ولا في الكثرة في الدائم والمتعة، در مهر اقل مقداری که دو طرف بر آن رضایت داشته باشند، کفایت میکند.
توضیح عنوان باب: اولین مسئله مهم در مهر رضایت طرفین است؛ چه کم و چه زیاد، چه دائم و چه متعه.
روایت اول: [ ٢٦٩٨٧ ] ١ ـ محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن محمد بن إسماعيل ، عن محمد بن الفضيل، عن أبي الصباح الكناني ، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : سألته عن المهر ، ما هو؟ قال : ما تراضى عليه الناس.[1]
این روایت کاملاً بر رضایت طرفین بر هر چیزی تصریح دارد. سند این روایت درست است.
روایت دوم: [ ٢٦٩٨٨ ] ٢ ـ وعن أبي علي الاشعري ، عن محمد بن عبد الجبار ، عن صفوان ، عن ابن مسكان ، عن أبي أيوب ، عن محمد بن مسلم ، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : قلت له : أدنى ما يجزي في المهر؟ قال : تمثال من سكر.[2]
چیزی که شکل پیدا کرده مثل مقداری شکر که به هم چسبیده باشد یعنی خیلی کم. این روایت را هم مرحوم شیخ کلینی و هم مرحوم شیخ صدوق گفتهاند. و این روایت ثقه است به فرض که راویانش ثقه نباشند.
روایت سوم: [ ٢٦٩٨٩ ] ٣ ـ وعن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن عمر بن أذينة ، عن فضيل بن يسار ، عن أبي جعفر عليهالسلام قال : الصداق ما تراضيا عليه من قليل أو كثير فهذا الصداق.[3]
صداق چیزی است که طرفین بر آن رضایت داشته باشند. کمی و زیادی مهر مهم نیست بلکه مهم تراضی است. سند این روایت درست است.
روایت چهارم: [ ٢٦٩٩٠ ] ٤ ـ وعنه ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن حماد ، عن الحلبي ، عن أبي عبدالله عليهالسلام ، قال : سألته عن المهر؟ فقال : ما تراضى عليه الناس ، أو اثنتا عشرة أوقية ونش ، أو خمسمائة درهم.
مرحوم شیخ سند خود را به مرحوم شیخ کلینی رسانده است. سند این روایت درست است.
روایت پنجم: [ ٢٦٩٩١ ] ٥ ـ وعنه ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن جميل بن دراج، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : المهر ما تراضى عليه الناس ، أو اثنتا عشرة أوقية ونش ، أو خمسمائة درهم.
در هر چیزی که ملکشان بود و با هم رضایت داشتند، اشکال ندارد. سند این روایت درست است.
روایت ششم: [ ٢٦٩٩٢ ] ٦ ـ وعنه ، عن أبيه ، عن إسماعيل بن مرار ، عن يونس ، عن النضر بن سويد ، عن موسى بكر ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر عليهالسلام قال : الصداق كل شئ تراضى عليه الناس ، قل أو كثر ، في متعة أو تزويج غير متعة.
چه در عقد متعه و چه در عقد دائم.
روایت هفتم: [ ٢٦٩٩٣ ] ٧ ـ وعن عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن خالد ، عن علي بن أسباط ، عن داود ، عن يعقوب بن شعيب ، عن أبي عبدالله عليهالسلام، قال : لما زوج رسول الله صلىاللهعليهوآله عليا فاطمة عليهماالسلام دخل عليها وهي تبكي ، فقال: ما يبكيك؟ فو الله لو كان في أهلي خير منه لما زوجتكه، وما أنا زوجته ولكن الله زوجه، وأصدق عنه الخمس ما دامت السماوات والارض.[4]
حضرت زهرا (سلام الله علیها) گریه میکردند. فقال ما یکیک، چرا گریه میکنید؟ فوالله لو کان فی اهلی خیر منه لما زوجتک، اگر در اهلم از امیرالمؤمنین (علیه السلام) بهتر بود تو را به همسری او نمیدادم، یعنی امیرالمؤمنین (علیه السلام) از همه بهتر است. و ما أنا زوجته، من او را ازدواج ندادم. ولکن الله زوج و اصدق عنه الخمس مادامت السموات و الارض، تا زمانی که آسمانها و زمین برقرار است به جای مهر خمس را قرار داد.
روایت هشتم: [ ٢٦٩٩٤ ] ٨ ـ وعن علي بن محمد ، عن عبدالله بن إسحاق ، عن الحسن بن علي بن سليمان عمن حدثه ، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : إن فاطمة قالت لرسول الله صلىاللهعليهوآله : زوجتني بالمهر الخسيس ، فقال لها رسول الله صلىاللهعليهوآله : ما أنا زوجتك ، ولكن الله زوجك من السماء وجعل مهرك خمس الدنيا ما دامت السماوات والارض.
خمس هستی مهر شما است. مادامت السموات و الارض. این روایت مرسله است.
روایت نهم: [ ٢٦٩٩٥ ] ٩ ـ محمد بن الحسن بإسناده ، عن علي بن الحسن بن فضال ، عن علي بن الحكم ، عن موسى بن بكر ، عن زرارة ، عن أبي جعفر عليهالسلام قال : الصداق ما تراضيا عليه ، قل أو كثر.
روایت دهم: [ ٢٦٩٩٦ ] ١٠ ـ وعنه ، عن محمد بن أبي عمير ، عن جميل بن دراج قال : سألت أبا عبدالله عليهالسلام عن الصداق؟ قال : هو ما تراضى عليه الناس ، أو اثنتا عشرة أوقية ونش ، أو خمسمائة درهم ، وقال : الاوقية أربعون درهما ، والنش عشرون درهما.
مهر میتواند شیئی باشد که مالیت و ملکیت داشته باشد و یا میتواند فعل یک عملی باشد. مثلاً مرد 10 دست لباس برای زن بدوزد که میشود فعل و مهر این مرد برای زن.
باب دوم
عنوان باب: باب جواز كون المهر تعليم شيء من القرآن ، وعدم جواز الشغار وهو أن يجعل تزويج امرأة مهر أخرى؛ مرد به زن قرآن یاد بدهد. و باب عدم جواز الشغار، شغار جایز نیست. مهر زن را ازدواج با دیگری قرار میدهد.
روایت اول: [ ٢٦٩٩٧ ] ١ ـ محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن علي بن الحكم ، عن العلاء بن رزين ، عن محمد بن مسلم ، عن أبي جعفر عليهالسلام قال : جاءت امرأة إلى النبي صلىاللهعليهوآله فقالت : زوجني ، فقال رسول الله صلىاللهعليهوآله : من لهذه؟ فقام رجل فقال : أنا يا رسول الله ، زوجنيها ، فقال : ما تعطيها؟ فقال : ما لي شيء ، قال : لا ، فأعادت فأعاد رسول الله صلىاللهعليهوآله الكلام فلم يقم أحد غير الرجل ، ثم أعادت فقال رسول الله صلىاللهعليهوآله في المرة الثالثة : أتحسن من القرآن شيئا؟ قال : نعم ، قال : قد زوجتكها على ما تحسن من القرآن فعلمها إياه.[5]
چه کسی آمادگی دارد با این زن ازدواج کند؟ مردی گفت او را به عقد من درآورید. برای مهرش چه داری؟ گفت چیزی ندارم. قال لا، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند خیر. فاعادت، زن خواستهاش را تکرار کرد. فاعاد رسول الله الکلام فلم یقم احد غیر الرجل، غیر از آن مرد کسی اعلام آمادگی نکرد. ثم اعادت فقال رسول الله فی المره الثالثه التحسن من القرآن شیئا، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند آیا از قرآن چیزی میدانی؟ قال نعم. قال قد زوجتکها علی من تحسن من القرآن فعلمها ایاه، قرآنی را که بلدی به این زن تعلیم بده.
و رواه الشیخ باسناده عن محمد بن یعقوب مثله اقول و تقدم ما یدل علی ذلک و یعطی ما یدل علیه عموماً و خصوصاً و تقدم ما یدل علی بقیه المقصود فی عقد النکاح، بقیه مقصود عدم جواز شغار بود. ایشان میفرمایند دنباله عنوان در جاهای دیگر است و متعرض آن نشدهاند.
پس فهمیدیم که در مهر یا صداق:
تراضی ملاک است.
کمی و زیادی مهر فرقی نمیکند.
سنت مهر 500 درهم و یا 12 اوقیه و نش (نیم اوقیه) است.
یک فعل با ارزش هم میتواند مهر قرار بگیرد.
یکی از افعال با ارزشی که در روایات به آن تصریح شده، تعلیم قرآن است.