درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/12/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان / مبحث صداق و مهریه / مقدار مهریه در روایات
مقدار مهر از حیث قلت و کثرت چقدر باید باشد؟
از حیث قلت اگر شیئی را به عنوان مهر قرار میدهند باید حداقل مالیت داشته باشد. مثلاً نمیشود یک پر کاه به عنوان مهر باشد.
از حیث کثرت هر مقداری که باشد.
سؤال: آیا آن مقدار نباید مازاد بر مهر السنه یعنی 500 درهم باشد یا میتواند مازاد بر آن هم باشد؟ در این زمینه باب اول از مهور در وسائل الشیعه جلد 21 تعدادی روایت نقل شده که حداقل 6 روایت، معتبر- صحیحه یا موثقه- هستند.
روایت اول صحیحه
روایت سوم صحیحه فضیل بن یسار
روایت چهارم صحیحه حلبی
روایت پنجم صحیحه جمیل بن دراج
روایت ششم صحیحه
روایت نهم موثقه زراره از امام باقر (علیه السلام) که علی الظاهر روایتهای ششم و نهم یک روایت هستند.
در این روایتها گفته شده ما تراضیا، هر چه که تراضی داشته باشند. یعنی این روایات ظهور دارند در این بحث که مقید نیستند به اینکه مقدار مهر بیشتر از 500 درهم نباشد.
آیت الله شبیری زنجانی در مجلدات کتاب نکاح خود 11 روایت از کتاب جامع احادیث شیعه (کتابی که به همت آیت الله بروجردی نوشته شده است. ایشان میفرمایند مرحوم صاحب وسائل علیرغم اینکه در روایات زحمات فراوان کشیدهاند اما در عین حال تقطیع کردهاند چون میخواستند فقط هر بخش از روایت را که مربوط به هر بابی است، نقل کنند. گاهی این تقطیعها سبب اضمار بعضی از روایات شده، گاهی سبب شده که صدر، قرینه روایت بر ذیل و بالعکس بوده در حالیکه خود قرینه از دست رفته است. ایشان همت کردند بر اینکه روایاتی که جامع بوده، تقطیع نکنند؛ مثلاً صدر روایت به درد باب وضو، وسط روایت به درد باب تیمم و انتهای روایت به درد باب زکات میخورد ولی همه اینها به هم مرتبط است ایشان اولین جایی را که معمولاً این روایت محل حاجت بوده و به درد آنجا میخورده، نقل کرده و در جاهای بعدی آدرس روایت را داده و کل روایت موجود است) نقل کردهاند.
روایت اول از مرحوم کلینی که 2 طریق- یک طریق صحیح و یک طریق دیگر به نظر معتبر- دارد. رجل تزوج امرئه و جعل مهرها عشرین الفا، 20000 تا برای دختر و 10000 تا برای پدر دختر. حضرت (علیه السلام) فرمودند مهر دختر را بده ولی آن 10000 تای پدر مهر نیست. اگر 20000 تا دینار یا درهم باشد، در مقایسه با 500 درهم بسیار خوب است.
روایت دوم از مرحوم کلینی که این روایت هم کالصحیح است، چون کسی به نام علی بن ابی حمزه که واقفی بود در این روایت وجود دارد. ولی در زمان استقامت نه در زمان واقفیت از او نقل شده چون بزرگان روات زمانی از کسی نقل میکردند که از نظر اعتقاد هم او را درست بدانند و این شخص وقتی واقفی شد دیگر از او نقل نکردند. به خاطر همین میگوییم این روایت کلصحیح است نه صحیح.
روایت سوم: 6- سُئِلَ الرِّضَا (عليه السلام) عَنْ خَصِيٍّ تَزَوَّجَ امْرَأَةً عَلَى أَلْفِ دِرْهَمٍ، ثُمَّ طَلَّقَهَا بَعْدَ مَا دَخَلَ بِهَا، قَالَ: لَهَا الْأَلْفُ الَّتِي أَخَذَتْ مِنْهُ وَ لَا عِدَّةَ عَلَيْهَا.
حضرت (علیه السلام) میفرمایند کل 1000 تایی که به عنوان مهر از مرد گرفته درست است چون دخول صورت گرفته است. اما اگر قبل از دخول، زن را طلاق میداد در اینجا مهر نصف میشد. این روایت تأئید صریح دارد بر اینکه مهر میتواند بیشتر از مهر السنه باشد.
روایت چهارم: [ ٢٧٠٧٦ ] ١ ـ محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن أحمد بن يحيى ، عن أحمد ابن محمد ، عن ابن محبوب ، عن أبي أيوب ، عن أبي عبيدة ، عن أبي جعفر عليهالسلام ، في رجل تزوج امرأة فلم يدخل بها فادعت أن صداقها مائة دينار ، وذكر الزوج أن صداقها خمسون دينارا ، وليس لها بينة على ذلك ، قال : القول قول الزوج مع يمينه.
زن میگوید مهر من 100 دینار (1000 درهم) بوده و حالا که دخول صورت نگرفته باید 50 دینار از آن مقدار را به من بدهی. و مرد میگوید مهر این زن از ابتدا 50 دینار بوده است. و هیچ کدام هم بینهای برای ادعای خود ندارند. حضرت (علیه السلام) فرمودند القول قول الزوج مع یمینه. در اینجا یک استفاده از روایت این است که مرد (زوج) میشود منکر (یعنی کسی که قولش با اصل مطابق است) تا 50 دینار را یقین داریم اما اضافه بر 50 دینار یعنی تا 100 دینار را شک داریم و اصل (حتماً 50 دینار بوده و برای بیشتر از 50 تا استصحاب عدم جاری میکنیم) عدمش است، پس چون قول مرد مطابق با اصل است، اصطلاحاً به این مرد میگوییم منکر و فرض این است که هیچ کدام هم بینه نداشتند. پس القول قول المنکر، از نظر فرع فقهی قول مدعی (زن یا زوجه) مخالف اصل است و قول منکر با قسم مقدم میشود. اما استفاده ما از این روایت این است که حضرت (علیه السلام) نفرمودند حق نداشته بیشتر از 50 دینار مهر قرار بدهد، بلکه فرمودند مرد قسم بخورد و فقط 25 دینار به زن بدهد. چون 50 دینار حق زن است و فرض این است که دخول صورت نگرفته پس باید 25 دینار بدهد.
روایت پنجم: حدیث محمد بن یعقوب (مرحوم کلینی) عن حمید بن زیاد (واقفی است ولی به وثاقتش تصریح شده لذا سند موثقه است) عن بن سماعه عن غیر واحد (آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند وقتی عن غیر واحد در سند روایت میآید یعنی روایت به صورت مشهور از این قسمت به بعد نقل شده و مورد اطمینان است و مرسله نیست).
7- حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ جَعَلَ صَدَاقَهَا أَبَاهَا عَلَى أَنْ تَرُدَّ عَلَيْهِ أَلْفَ دِرْهَمٍ ثُمَّ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا مَا يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تَرُدَّ عَلَيْهِ وَ إِنَّمَا لَهَا نِصْفُ الْمَهْرِ وَ أَبُوهَا شَيْخٌ قِيمَتُهُ خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ هُوَ يَقُولُ لَوْ لَا أَنْتُمْ لَمْ أَبِعْهُ بِثَلَاثَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ فَقَالَ لَا يُنْظَرُ فِي قَوْلِهِ وَ لَا تَرُدُّ عَلَيْهِ شَيْئاً.
فقال لاینظر فی قوله و لاترد علیه شیئا، زن نمیخواهد چیزی بدهد یعنی مرد ظاهراً گفته پدرت را مهر قرار میدهم و تو 1000 درهم برگردان (ما به التفاوت مهری که در نظر دارم) خودش گفته پدرم هم 3000 درهم میارزیده پس در واقع قیمت پدر به عنوان مهر 2000 درهم قرار گرفته است. حضرت (علیه السلام) هم نفرمودند مهر قرار گرفتن پدر که بیشتر از مهر السنه است، اشکال دارد.
روایت ششم: 10- مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ أَمْهَرَهَا أَبَاهَا وَ قِيمَةُ أَبِيهَا خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ عَلَى أَنْ تُعْطِيَهُ أَلْفَ دِرْهَمٍ ثُمَّ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا قَالَ لَيْسَ عَلَيْهَا شَيْءٌ.[1]
تنها مشکل سند این روایت قاسم بن سلیمان است که صریحاً توثیق نشده است. آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند قبل از قاسم بن سلیمان، نضر بن سوید قرار دارد که او از کتاب قاسم بن سلیمان نقل میکند. اما نکته مهم این است که مرحوم نجاشی گفته نضر بن سوید ثقه است. شاید کسی بگوید او چه ربطی به قاسم بن سلیمان دارد؟ مرحوم نجاشی میگوید نضر بن سوید ثقه صحیح الحدیث است، یعنی از ضعفا نقل نمیکند و به مراسیل اعتنا نمیکند. بر اساس تعبیر مرحوم نجاشی در مورد نضر بن سوید، قاسم بن سلیمان هم توثیق میشود لذا سند این روایت محذوری ندارد.
مردی با زنی ازدواج میکند. مهر را پدر دختر قرار میدهد. فرض این است که پدر عبد است. و قیمت ابیها خمس مئه درهم علی عن تعطیه الف درهم، زن 1000 درهم به مرد برگرداند. یعنی پدر در عالم واقع 500 درهم میارزیده اما او را 1500 درهم حساب کرده است. ثم طلقها قبل عن یدخل بها، قبل از دخول از این زن جدا شده است. قال لیس علیها بشیء.
روایت هفتم: 8- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ شِهَابٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فَأَدَّاهَا إِلَيْهَا فَوَهَبَتْهَا لَهُ وَ قَالَتْ أَنَا فِيكَ أَرْغَبُ فَطَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا قَالَ يَرْجِعُ عَلَيْهَا بِخَمْسِمِائَةِ دِرْهَمٍ.
محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد (احمد بن محمد عیسی یا احمد بن محمد بن خالد برقی که هر دو ثقه هستند) عن ابن محبوب (حسن بن محبوب) عن صالح بن رزین (توثیق خاص ندارد ولی آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند کتاب ایشان جزء کتابهای معتبر بوده و محدثان اعتماد داشتند و چون حسن بن محبوب از اصحاب اجماع است، کتاب ایشان را نقل کرده است. البته نفس اینکه حسن بن محبوب از اصحاب اجماع است و از ایشان نقل کرده، طبق مبنایی که ما قائل هستیم این است که اصحاب اجماع علاوه بر اینکه اثبات وثاقت خودشان میشود، اثبات وثاقت شیخ اولی هم که از آنها نقل کردهاند، میشود؛ لذا صالح بن رزین از این حیث معتبر است. ایشان میفرمایند ابن ابی عمیر هم از کتاب صالح بن رزین به واسطه حسن بن محبوب نقل میکند. ما میگوییم اگر وثاقت صالح بن رزین اثبات نشده نقل از کتابش هم فرقی نمیکند) قال سئلت ابا عبدالله عن رجل تزوج المرئه بالف درهم، 1000 درهم را به زن داد. فوهبتها له، زن 1000 درهم را به مرد بخشید. فقالت أنا فیک ارغب، خودت را میخواهم و مهر نمیخواهم. فطلقها قبل أن یدخل بها، قبل از دخول زن را طلاق داد. قال یرجع علیها بخمس مئه درهم، از 1000 درهمی که به زن داده بود باید نصفش را برگرداند. از این روایت چند نکته استفاده میشود:
اصل 1000 درهم مشکلی نداشته است.
1000 درهم را داده بود و زن 1000 درهم را به مرد بخشید. پس انگار زن مهرش را گرفته چون دخول صورت نگرفته است و باید نصف مهر (500 درهم) را به مرد برگرداند. عقد شده و دخول صورت نگرفته و 1000 درهم را گرفته و بخشیده و الان زن باید از جیب خودش هم 500 درهم به مرد بدهد. در این روایت مطلوب ما که مهر میتواند بیشتر از مهر السنه باشد، بیان شد.
روایت هشتم: 9- مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ- أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَأَمْهَرَهَا أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ دَفَعَهَا إِلَيْهَا فَوَهَبَتْ لَهُ خَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ رَدَّتْهَا عَلَيْهِ ثُمَّ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا قَالَ تَرُدُّ عَلَيْهِ الْخَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ الْبَاقِيَةَ لِأَنَّهَا إِنَّمَا كَانَتْ لَهَا خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ فَهِبَتُهَا إِيَّاهَا لَهُ وَ لِغَيْرِهِ سَوَاءٌ.[2]
جلد 26 صفحه 327 باب 28 حدیث 3 روایت محمد بن مسلم که سندش صحیحه یا حداقل موثقه است. محمد بن یحیی عن احمد بن محمد (احمد بن محمد عیسی یا احمد بن محمد بن خالد برقی که هر دو ثقه هستند) عن محمد بن اسماعیل عن منصور بن یونس (صریحاً توثیق نشده است. ولی مرحوم شیخ طوسی میفرمایند ایشان واقفی است ولی مرحوم نجاشی تعبیر واقفی بودن را در مورد او ندارد. آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند ایشان احتمالاً از واقفیهایی بوده که مستبصر شده چون مرحوم نجاشی کلمه واقفی را برای او نیاورده است. ولی دلیل بر اینکه واقفی مستبصر باشد، نیست. اگر این روایت در زمان استبصار او هم نقل کرده، معتبر است ولی چون ایشان توثیق صریح ندارد، لذا نباید بگویند صحیحه یا موثقه بلکه باید بگویند موثقه یا غیر معتبر. اگر بعد از استبصار نقل کرده باشد، موثقه است. در این صورت باز هم وثاقتش محل کلام است. لذا آیت الله شبیری زنجانی که میفرمایند صحیحه یا موثقه محمد بن مسلم، ما میگوییم اعتبار سند این روایت ثابت نیست و اعتبار این روایت اول کلام است). عن ابن اذینه عن محمد بن مسلم قال سئلت ابا عبدالله عن رجل تزوج المرئه فامهرها الف درهم و دفعها إلیها، مردی با زنی ازدواج کرد با مهر 1000 درهم و مهرش را به او داد. فوهبت له خمس مئه درهم. فرق این روایت با روایت هفتم این است که در روایت هفتم زن کل 1000 درهم را به مرد برگرداند ولی در این روایت نصف مهر را بخشید. قبل از دخول زن را طلاق داد. قال ترد علیه الخمس مئه درهم الباقیه، باید 500 درهم باقی مانده را هم پس بدهد چون قبل از دخول طلاق داد و باید نصف کل مهر (1000 درهم) را برگرداند. از این روایت هم استفاده میکنیم که مهر میتواند 1000 درهم باشد.
روایت نهم: 9- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: سُئِلَ وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً عَلَى مِائَةِ دِينَارٍ عَلَى أَنْ تَخْرُجَ مَعَهُ إِلَى بِلَادِهِ فَإِنْ لَمْ تَخْرُجْ مَعَهُ فَإِنَّ مَهْرَهَا خَمْسُونَ دِينَاراً إِنْ أَبَتْ أَنْ تَخْرُجَ مَعَهُ إِلَى بِلَادِهِ قَالَ فَقَالَ إِنْ أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ بِهَا إِلَى بِلَادِ الشِّرْكِ فَلَا شَرْطَ لَهُ عَلَيْهَا فِي ذَلِكَ وَ لَهَا مِائَةُ دِينَارٍ الَّتِي أَصْدَقَهَا إِيَّاهَا وَ إِنْ أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ بِهَا إِلَى بِلَادِ الْمُسْلِمِينَ وَ دَارِ الْإِسْلَامِ فَلَهُ مَا اشْتَرَطَ عَلَيْهَا وَ الْمُسْلِمُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَخْرُجَ بِهَا إِلَى بِلَادِهِ حَتَّى يُؤَدِّيَ إِلَيْهَا صَدَاقَهَا أَوْ تَرْضَى مِنْهُ مِنْ ذَلِكَ بِمَا رَضِيَتْ وَ هُوَ جَائِزٌ لَهُ.[3]
(در تمام عده من اصحابناهای مرحوم کلینی ثقات هست) عن سهل بن زیاد و عن علی بن ابراهیم قمی (صاحب تفسیر معروف) (این روایت 2 طریق دارد. طریق اول یک طریق مرحوم کلینی عده من اصحابنا سهل بن زیاد و طریق دوم مرحوم کلینی علی بن ابراهیم ابیه) (پس هر دو طریق 3 نفر دارند) عن ابیه جمیعاً عن ابن محبوب. از اینجا به بعد ابن محبوب نفر چهارم و علی بن رئاب نفر پنجم است. عن ابی الحسن موسی قال سئل، از امام کاظم (علیه السلام) سؤال شد. و أنا حاضر، راوی میگوید من هم آنجا بودم. عن رجل تزوج امرئه، مردی با زنی ازدواج کرد. زن باید به دیار مرد برود. و اگر زن قبول نکند. مهرش 50 دینار است. اگر زن امتناع کند که به دیار مرد برود. حضرت (علیه السلام) فرمودند: اگر هدف مرد این بوده که زن را به بلاد شرک ببرد، حق چنین شرطی را نداشته است. و لها مئه دینار، مرد گفت اگر زن قبول نمیکند پس باید نصف مهر (50 دینار) را به زن بدهیم. یعنی معلوم میشود که اصل مهر 100 دینار بوده است. راوی فکر کرده حالا که زن به حرف مرد گوش نمیکند پس باید نصف مهر به او داده شود. اینجا فرض این است که دخول صورت گرفته و نرفتن به دیار مرد محل کلام است. التی اصدقها ایاها، یعنی تصریح میشود که مهرش 100 دینار (1000 درهم) بوده در حالیکه مهر السنه 500 درهم است. و إن اراد ان یخرج بها إلی بلاد المسلمین، اگر میخواسته زن را به جایی ببرد که بلاد مسلمانان است. مثلاً مرد اهل عراق است و با زن ایرانی ازدواج کرده و میگوید من میخواهم در نجف زندگی کنم و تو (زن) هم باید بیایی. فله مشورت علیها، حق دارد ابتدا این شرط را داشته باشد. و المسلمون عند شروطهم و لیس له ان یخرج بها إلی بلاده یؤدی إلیها صداقها أو تراضی من ذلک بما رضیت و هو جائز له، نمیتواند او را به بلاد اسلام ببرد مگر اینکه مهر را به او بدهد یا آن مقدار مهری که زن راضی شود و این کار برای این مرد جایز است. هم جایز است بردن زن به بلاد اسلامی که شرط کرده و هم اینکه زن راضی شود که همه مهر را نگیرد.