درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / اولیاء عقد / ادله قول دوم در ولایت بر عقد دختر باکره رشیده (روایت چهارم)

کلام ما در ازدواج دختر باکره رشیده بود و عرض شد چند قول در مسئله هست و قول اول استقلال اب و جد در ازدواج این دختر، قول دوم استقلال منحصر خود این دختر بود، برای این قول تا کنون دو روایت را بیان کردیم یکی صحیحه فضلاء و بود و دیگری خبر جناب زراره بود که گذشت، امروز کلام در سومین روایت است.

[ ٢٥٦٠٣ ] ١٠ ـ محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب ، عن العباس ، عن صفوان ، عن منصور بن حازم ، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال : تستأمر البكر وغيرها ولا تنكح إلا بأمرها.[1]

روایت همچنان که عرض شده است، محمد بن الحسن، مرحوم شیخ طوسی است، باسناده عن محمد بن علی بن محمود، بین شیخ طوسی با محمد بن علی بن محبوب، سه یا چهار واسطه است من در فهرست دیدم که مرحوم شیخ به ایشان سه طریق دارد و به هرسه طریق هم به قول آیة الله خویی اگر هر سه را نگوییم لا اقل بعضی یقینا ثقات هستند، اگر خواستید مراجعه مفصل تر کنید، کتاب معجم رجال الحدیث، جلد 18 صفحه 10،[2] پس اسناد شیخ طوسی تا محمد بن علی بن محبوب که تمام، خود محمد بن علی بن محبوب هم که کاملا مورد توثیق است.

عن العباس، عباس بن معروف است که ایشان هم شخصیتی بوده است با امام رضا و امام جواد و امام هادی علیه الصلاة و السلام بوده است، وقتی دو شاگرد عباس را بگویم، وثاقت عباس بن معروف واضح می‌شود، یک شاگرد ایشان مرحوم محمد بن حسن صفار قمی، صاحب کتاب بصائر الدرجات است، شاگرد دیگر ایشان، احمد بن محمد عیسی شیخ القمیین است و او خیلی مقید بود که از ثقات نقل کند وحتی ایشان مرحوم برقی را از قم اخراج کرد که چرا گاهی از ضعاف نقل می‌کند. بنابر این اگر کسی شاگردش مرحوم صفار باشد شاگردش احمد بن محمد بن عیسی باشد به فرض هم که توثیق خاص درحقش وارد نشده باشد که شده است، ایشان یقینا از ثقات هستند، به نظر ما اینطور است.

مرحوم شیخ از محمد بن علی بن محبوب که عرض کردم سند به ایشان تمام است، آیة الله خویی هم گفتند در معجم جلد 18 صفحه 10، عن العباس بن معروف که شخصیت درست و درمان است، عن صفوان، صفوان هم به همین صورت، عن منصور بن حازم، منصور بن حازم را تصریح می‌کنند که ثقةٌ صدوقٌ از فقهاء اصحاب صادقین، یعنی امام صادق و امام کاظم علیهما السلام، از جمله رواة این کتاب آقای منصور بن حازم مرحوم محمد بن ابی عمیر است، یعنی منصور بن حازم هم شخصیت است پس سند این روایت تمام است. متنش هم راحت و سر راست است، عباس بن معروف هم معاصر با حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادی علیهم السلام است.

بررسی دلالی حدیث

دلالت روایت هم تستأمر البکر و غیرها و لا تُنکَح الا بأمرها، از باکره و غیر باکره باید نظر خواهی شود اینجا دیگر به اطلاق نیست دلالت بر باکره به عموم نیست، بلکه به تصریح و نص است، غیرها را هم گفته اند، می‌خواستند بگویند باکره و غیر باکره، حتما هم باید نظر این باکره دخیل باشد. این روایت می‌فهماند که حتما نظر باکره دخالت دارد. اما سوال این است که آیا اولا می‌فهماند که به صورت مستقلا دخالت دارد؟ خیر، ممکن است بالتشریک بین پدر و دختر باشد، یا نه اگر به نحو استقلال هم باشد باز نفی استقلال پدر را می‌کند. چون می‌گوید و لاتُنکَح الا بأمرها، فقط امر خودش ملاک است، تنکح الا بأمرها.

از این روایت به دست می‌آید نظر دختر مدخلیت دارد اما بخش دوم روایت که و لا تنکح الا بأمرها صراحت ندارد بلکه ظهور دارد در اینکه ملاک فقط امر خود دختر است. پس ممکن است این روایت را با توجه به فراز دوم از ادله داله بر استقلال دختر آن هم استقلال انحصاری در امر ازدواج بگیریم.

[٢٥٦٤٠] ٤ـ وعن محمد بن علي بن محبوب، عن العباس، عن سعدان بن مسلم قال: قال أبو عبدالله عليه ‌السلام: لا بأس بتزويج البكر إذا رضيت بغير اذن أبيها.[3]

روایت چهارم خبر سعدان بن مسلم است، روایت سندش این است، شیخ طوسی عن محمدبن علی بن محبوب عن العباس عن سعدان بن مسلم، قال، قال ابوعبدالله علیه السلام، لا بأس بتزویج البکر اذا رضیت بغیر اذن ابیها. مرحوم صاحب حدائق گفته اند توثیقی در حق سعدان بن مسلم وارد نشده است، لذا سند روایت مشکل می‌شود.

مرحوم آیة الله خویی می‌فرمایند از یک جهت روایت حل مشکل می‌کنیم اما از جهت دیگر مشکل دارد، حل مشکل این است که بگوییم از اسناد کتاب کامل الزیارات است و از اصحاب تفسیر علی بن ابراهیم است و چون آیة الله خویی اسناد کتاب کامل الزیارات و تفسیر علی بن ابراهیم را ثقه می‌دانند می‌گویند این آقا ثقه هست. اما ما در جای خودش عرض کرده بودیم که اسناد تفسیر علی بن ابراهیم اگر بدانیم از علی بن ابراهیم است خوب است. اما شاگردش خیلی هایش را جمع آوری کرده است و به خاطر این سبب می‌شود که ما تفسیر علی بن ابراهیم را مورد وثوق عام از توثیقات عام قبول نکنیم، اسناد رجال کتاب کامل الزیارات را هم مرحوم آیة الله خویی در اول کار قائل بودند که همه ثقه هستند، استادمان آیة الله اشرفی شاهرودی می‌فرمودند ما و بعض دیگر از دوستان مان در درس خیلی به مرحوم آیة الله خویی که از عبارت ایشان در آغاز کتاب استفاده نمی‌شود که حتما تمام سلسله اسناد ثقه هستند، حداکثر طبقه اولی که ایشان روایت می‌کند یعنی شیخ اولشان ثقه هست. ما در هردو جهت تشکیک کرده ایم. ما نگران نیستیم سعدان بن مسلم کسی است که جناب صفوان بن یحیی کتاب این بزرگوار را تماما نقل می‌کند، معلوم می‌شود صفوان بن یحیی اعتماد بر ایشان داشته است که کتابش را نقل کرده است، لذا توثیق سعدان بن مسلم هم ثابت شد. پس سند این روایت تمام.

 

بررسی دلالی

اما از حیث مفهومی، از این روایت کاملا استفاده می‌شود که اگر خود دختر باکره راضی بود، بدون اینکه حتی بابا راضی باشد می‌تواند عقد دختر خوانده شود. استقلال دختر در امر نکاح کاملا از این روایت استظهار می‌شود بغیر اذن ابیها، بلکه در امر ازدواج دختر صراحت دارد، بغیر اذن ابیها. البته نافی استقلال پدر در امر ازدواج دختر نیست، ایشان می‌فرمایند لا بأس بتزویج البکر اذا رضیت بغیر ابیها، اشکالی ندارد نظر دختر حاکم باشد ولو پدر راضی نباشد، اما اگر پدر آمد واین کار را کرد، با روایات طائفه اولی یعنی قول اول می‌توانیم برای پدر استقلال ثابت کنیم، پس این روایت تا حدی به درد ما می‌خورد.

یک نکته ای که مرحوم آیة الله خویی می‌فرمایند، می‌فرمایند اشکال این روایت است که احتمال می‌رود مرسله باشد، زیرا ما نگاه می‌کنیم دو نقل هست، یکی می‌گوید عباس بن معروف عن سعدان بن مسلم و قال، قال ابو عبد الله علیه السلام...، در نقل دیگری می‌گوید شیخ طوسی باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی، فرق می‌کند، این شیخ طوسی عن محمد بن علی بن محبوب بود، یک طریق دیگر، شیخ طوسی باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی عن العباس بن معروف، یعنی نفر اول فقط فرق کرد، محمد بن علی بن محبوب، محمد بن احمد بن یحیی، نفر دوم دو تا سند، یکی عباس است، نفر سوم دو سند یکی است و سعدان است، اما در روایت دوم که به جای محمد بن علی بن محبوب محمد بن احمد بن یحیی است، در آن جا بعد از سعدان و قبل از امام صادق علیه السلام یک کلمه عن رجلٍ هم دارد.

آیة الله خویی می‌فرمایند پس سندی که اسناد شیخ طوسی به محمد بن احمد بن یحیی هست، آن سند قبل از نام امام صادق علیه السلام یک رجل دارد پس این می‌شود مرسله، چون بسیار بعید است که این ها دو روایت باشد، در اصل یک روایت است که یک بار شیخ طوسی از محمد بن علی بن محبوب نقل می‌کند و یک بار هم از محمد بن احمد بن یحیی نقل می‌کند. این ها علی القاعده یک روایت هستند و در انتهای یکی از دو سند کلمه عن رجلٍ دارد پس روایت از این حیث مرسله می‌شود و قابل استناد نیست.

ایشان می‌فرمایند به فرض اگر سند تمام باشد، (به تعبیر آیة الله خویی نه تعبیر ما) ایشان می‌فرمایند این روایت می‌شود شاذ، معارضه با اخبار کثیره ای که در تواتر است و رضای پدر استقلال یا اشتراکا بادختر دخیل است، این جلو آن روایات را نمی‌تواند بگیرد. حال ما بعد اثبات می‌کنیم ببنیم آیا ادله قول دوم هم کمتر از ادله قول اول هستند یا نیستند، ما می‌خواهیم بگوییم ادله قول دوم هم حداقل تواتر اجمالی دارند غیر از اینکه در این ادله قول دوم روایات صحاح هست، تواتر اجمالی هم هست.

ما عرض می‌کنیم اتفاقا اصلا بعید نیست که این ها دو روایت باشند، زیرا اگر هردو تا نقل از همه جهات شبیه هم بودند و در آخر یکی رجل بود و در دیگری رجل نبود، انصافا فرمایش مرحوم آیة الله خویی له وجهٌ وجیه، اما فرض این است، اولین کسی که شیخ طوسی سندش را به آن منتهی می‌کند در یک روایت محمد بن علی بن محبوب است، اما در طریق دیگر محمد بن احمد بن یحیی است، این کاملا معلوم است از طریق محمد بن احمد بن یحیی، سند یک سند جدایی هست و اشکالی هم ندارد که در این سند عن رجلٍ هم داشته باشد، اگر بگویید پس طبقاتش چه؟! من بارها عرض کردم گاهی در یک عصر و زمان سه طبقه هستند، نوه هست، 20 سالش هست طلبه هست و نقل می‌کند از پدرش، پدر از جد، هر سه زنده هستند، پس درست است که در سه عصر زمانی مختلف از نظر واقعی تلقِّی می‌شوند اما می‌تواند از او گرفته باشد، یک طریق و واسطه ای بوده است و یادش رفته آن چه کسی است؟ یک طریق بدون واسطه بوده است. به نظر ما همین که یک طریق صحیح داریم و توجیهی هم بر تعدد طریق و نقل داریم در این روایت کافی هست.

[ ٢٥٦٠١ ] ٨ ـ وبالاسناد ، عن أبان ، عن عبد الرحمن بن أبي عبدالله ، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال : تزوج المرأة من شاءت إذا كانت مالكة لأمرها ، فإن شاءت جعلت وليّاً.

روایت پنجم، و بالاسناد عن ابان عن عبد الرحمن بن ابی عبدالله عن ابی عبدالله علیه السلام، وسائل باب 3 حدیث8. قال، تزوَّج المرأةُ من شائت اذا کانت مالکةً لأمرها فإن شائت جعلت ولیّاً، سند مرحوم کلینی و صدوق، اینجا بعضی ها می‌گویند از کلینی نقل کرده و از صدوق هم نقل کرده است، سند ایشان کلینی و ابان، باز آقایان می‌گویند مشکلی ندارد، نفر بعد عبدالرحمن بن ابی عبد الله است که اینطوری می‌شود، مرحوم کلینی عن الحسین بن محمد عن معلَّی بن محمد عن الحسن بن علی، عن ابان بن عثمان، یعنی بین مرحوم کلینی و ابان سه نفر فاصله هستند، حسین بن محمد، معلَّی بن محمد، حسن بن علی، ابان بن عثمان که مشکلی ندارد، اما مشکل در معلَّی بن محمد بصری است که می‌گویند این آقا توثیق نشده است و نجاشی می‌گوید مضطرب الحدیث و المذهب و کتبه غریبه، در رقم 1117 نجاشی می‌گوید.

ابن غضائری می‌گوید ابو محمد یعرف حدیثه و یُنکر، هم حدیث معروف و هم منکر دارد، بعضی از حدیث هایش خوب است و بعضی دیگر نه، و یروی عن الضعفاء و یجوز ان یخرج شاهداً. به عنوان شاهد می‌تواند یک روایت هایی را اخراج کند. اخراج در اصطلاح حدیثی یعنی نقل کند حدیثی را اخرج فلانٌ الی آخر. آیة الله شبیری می‌گویند این آقای معلَّی بن محمد بصری به نظر ما ثقه هست، به این خاطر که راوی از این آقا، حسین بن محمد بن عامر است و این آقا شیخ کلینی است.

آیة الله شبیری می‌گویند به نظر ما معلی بن محمد ثقه است، به این خاطر که کسی از معلی بن محمد نقل می‌کند از روایات، حسین بن محمد بن عامر است، حسین بن محمد بن عامر از مشایخ مرحوم کلینی است و کنیه این آقا ابو عبدالله اشعری است از اجلاء ثقات است. ایشان کتاب معلّی بن محمد را نقل می‌کند، پس یکی از ناقلین این آقا حسین بن محمد بن عامر از اجلاء ثقات. یکی دیگر از کسانی که از معلَّی بن محمد نقل می‌کند باز احمد بن ادریس است که از مشایخ کلینی است و احمد بن ادریس از این آقای معلَّی بن محمد اکثار در نقل دارد، فراوان از آن نقل کرده است، پس هم احمد بن ادریس فراوان از آن نقل کرده است، هم حسین بن محمد بن عامر لذا از این راه این دو شیخ مرحوم کلینی که از این اکثار نقل دارند، مطلب برای ما تمام است.

اینجا آقای شبیری می‌فرمایند تازه به اضافه روایات کافی معتبر است از یک کنار. روایات کافی هم معتبرند، مرحوم محقق نایینی می‌فرمایند التشکیک فی مسانید الکافی حرفه العاجز. معلی بن محمد توثیق شد و دلالتش می‌ماند برای فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo