درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / اولیاء عقد / ادله قول دوم در ولایت بر عقد دختر باکره رشیده (روایت چهارم)

کلام ما در ازدواج باکره رشیده بود، قول دوم این بود که خودش مستقلا می‌تواند عقد ازدواجش را انشاء کند و حتی پدر هم طبق این قول و یا جد پدری حق عقد ازدواج دختر را نداشتند، البته آن چه مهم است این است که خوددختر بتواند مستقلا عقد ازدواجش را انجام بدهد. تا اینجا شش روایت برای این قول بیان کردیم. امروز کلام در روایت هفتم است به نام جعفریات یا اشعثیات.

الجعفريات 100 - بإسناده عن علي عليه السلام أنه قال لرجل تزوج امرأة بغير ولي ولكن تزوجها بشاهدين فقال علي عليه السلام النكاح جائز صحيح انما جعل الولي ليثبت الصداق.[1]

در این کتاب روایت این گونه است، باسناده عن علی علیه السلام، انه قال، امیر مومنان فرمودند لرجل تزوج امراة بغیر ولی ولکن تزوجها بشهادین، فقال علی علیه السلام النکاح جائزٌ صحیح، انما جعل الولی لیثبت الصداق. این متن روایت هست در کتاب شریف جامع احادیث شیعه از آیة الله بروجردی جلد 25 صفحه 186 حدیث 36819، خدمتی کردند مرحوم آیة الله بروجردی به میراث حدیثی بعد از شیخ حر عاملی، اولا شیخ حرخدمت عظیمی کرد، اینکه احادیث فقهی را آورد و در ابواب مختلف آورد، کار از جهتی برای کسی که در مقام استنباط است آسان شده است.

از طرف دیگر گاهی ایشان احادیث را تقطیع کردند و از هر قسمتی برای بابی استفاده کردند، این تقطیع حدیث یک اشکالش این است که گاهی صدر یا ذیل حدیث قرینه برای فهم بخش دوم است و حال این که با تقطیع این حالت از دست می‌رود، آیة الله بروجردی در جامع الاحادیث شیعه اولین باری که در هر بابی به حدیثی مراجعه می‌کنیم و نیاز به آن حدیث داریم، آن حدیث را به نحو کامل ذکر می‌کنند، بعدا در ابواب دیگر اگر به فراز دیگری از این حدیث نیازمند باشیم، آدرس می‌دهند به ذکر حدیث در بخش قبلی اما کاملا بوده است آن جا، اینجا آدرس می‌دهند و می‌فرمایند این بخش از حدیث استفاده می‌شود، حالا این کاری که مرحوم آیة الله بروجردی فرمودند.

بررسی کتاب اشعثیات یا جعفریات

در کتاب اصول علم الرجال، جناب آیة الله آقا شیخ مسلم داوری در صفحه 320 به بعد متعرض بحث این کتاب می‌شوند و آیة الله زاده مرجع عالیقدر حضرت آیة الله سیستانی، جناب آیة الله آقا سید محمدرضای سیستانی هم در این قبساتی که دارند، در این نظریات استادشان مرحوم آیة الله خویی و پدر بزرگوارشان حضرت آیة الله سیستانی هست آوردند.

حدیث سندش این گونه است، راوی حدیث محمد بن محمد الاشعث هست، ایشان از موسی پسر اسماعیل پسر امام کاظم علیه السلام نقل می‌کنند، یعنی محمد بن محمد الاشعث عن موسی بن اسماعیل عن ابیه یعنی اسماعیل عن جده یعنی امام کاظم علیه السلام، البته خوب عن ابیه عن جده که معلوم است مراد امام کاظم علیه السلام هستند و برداشت نوشت، ایشان اسماعیل پسر امام صادق علیه السلام نیست، بلکه اسماعیل پسر امام کاظم علیه السلام است و ایشان می‌شود عموی امام جواد علیه السلام و برادر حضرت رضا سلام الله علیه و پسر ایشان که موسی بن اسماعیل هست در واقع پسر عموی آقا جواد الائمه علیه السلام هستند.

نکته بعد در مورد این کتاب، مرحوم محدث نوری فرموده اند در خاتمه مستدرک وسائل که این کتاب از کتب معتبره هست اما مرحوم علامه مجلسی و مرحوم شیخ حر عاملی اصلا از این کتاب اشعثیات یا جعفریات روایتی نقل نکرده اند، اشعثیات به اعتبار اینکه راوی محمد بن محمد اشعث است، جعفریات به اعتبار اینکه به آقا امام جعفر صادق منتهی می‌شود احادیث، از طریق امام کاظم ولو از طریق امام صادق هم به اهل بیت قبل و امامان قبل متصل می‌شود، اما شاید به اعتبار این که امام جعفر صادق بودند که عمده احادیث را فرموده اند، به این اعتبار به نام جعفریات شناخته شده.

مرحوم علامه مجلسی و مرحوم شیخ حر عاملی از این کتاب اصلا روایتی نقل نکردند، دو احتمال وجود دارد، یک احتمال این است که شاید ظفر به این کتاب پیدا نکرده اند لذا روایتی از این کتاب نیامده است. مرحوم محدث نوری فرموده اند من مجموعه ای کتب از هندوستان به دستم رسید و از جمله ان کتب همین کتاب اشعثیات یا جعفریات است، البته یک احتمال هم دارد که مرحوم علامه مجلسی و مرحوم شیخ حر عاملی به این کتاب دسترسی پیدا کرده اند، اما چون معتبر نمی‌دانستند نقل نکردند، این را باید در ابحاث بعدی بررسی کنیم.

مرحوم علامه مجلسی از کتاب مختلفی آورده اند و بنایشان بر تجمیع احادیث بوده است و اگر کتابی معتبر نبود گاهی بعض از روایات کتاب بحار ممکن است از حیث سندی معتبر نباشند، البته عرض حقیر این نیست که بسیاری از روایات این کتاب معتبر نیست، خیر ولی بعض از روایاتش ممکن است معتبر نباشند. اگر این کتاب هم معتبر نبود، در دیدگاه علامه مجلسی لا اقل باید بعض از روایاتش را نقل می‌کردند، از اینکه ایشان و مرحوم صاحب وسائل هیچ روایتی نقل نکرده اند، علی القاعده باید گفت ظفر به این کتاب نداشته اند.

اشکالات مرحوم صاحب جواهر به این کتاب و پاسخ آنها[2]

مطلب بعداین است که مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند این کتاب اصلا معتبر نیست، به چهار دلیل، دلیل اول می‌فرمایند این کتاب جزو اصول مشهوره نیست، اصول مشهوره ای که به دست ما باید رسیده باشد و نرسیده، ما عرض می‌کنیم شاید از اصول مشهوره بوده است، مگر اصول مشهوره همه به دست ما رسیده است؟ اصول اربعمائة چهارصد اصل بوده است، شاید سیزده یا چهارده تا از آن به دست مارسیده است.

نکته دوم که صاحب جواهر می‌فرمایند، از کتب معتبره هم نیست، باز ما عرض می‌کنیم که شاید از کتب معتبره باشد دلیل برایش اقامه نمی‌کنیم.

نکته سوم می‌فرمایند هیچ کدام از اصحاب قائل به صحت این کتاب نشده اند، ما عرض می‌کنیم شاید اصحاب مثل علامه مجلسی و صاحب وسائل این کتاب اصلا به دستشان نرسیده است، لذا صحبتی از صحت این کتاب نیاورده و نکرده اند، اگر کتاب به دستشان می‌رسید لعل که قائل به صحت کتاب می‌شدند.

نکته چهارم، می‌فرمایند نسبت این کتاب به مصنِّش متواترا نقل نشده است، لذا مرحوم مجلسی و شیخ حر از آن روایت نقل نکرده اند و بعید است به آن کتاب دست نیافته باشند، شیخ و نجاشی گفته اند مصنف این کتاب از اصحاب کتب است. ما باز عرض می‌کنیم که مرحوم نجاشی ومرحوم شیخ طوسی سند به این کتاب دارند و مؤلف را صاحب کتاب معرفی کرده اند.

نکته پنجم، باز مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید اکثر این روایات کتاب، مطابق روایات عامه است، ما عرض میکنیم اولا اکثر را از کجا می‌فرمایید؟! یک بررسی میدانی کنند دوستان و ببینند آیا روایات این کتاب اکثرا مطابق روایات عامه هست یا خیر؟! بله بعض از روایاتش موافق هست اما صرف موافق بودن روایات یک کتاب با دیدگاه عامه دال بر ضعف محتوای این کتاب نیست.

طرق شیخ طوسی و نجاشی به این کتاب

مرحوم شیخ و نجاشی 5 طریق به این کتاب دارند که دو طریق از طرق این ها قطعا حجت و معتبر است و لذا به آن سه طریق دیگر اشاره نمی‌کنیم و همین دو طریق ذکرشان کافی است. هردو بزرگوار، نجاشی در کتاب رجال جلد اول صفحه 110 و مرحوم شیخ در فهرست صفحه 34، هردو بزرگوار طریقشان را اینگونه می‌فرمایند، اخبرنا عن حسین بن عبید الله الغضائری، عن ابی محمد سهل بن احمد بن سهل الدیباجی، عن ابی علی محمد بن محمد الأشعث ابن محمد الکوفی، عن موسی بن اسماعیل، عن ابیه یعنی اسماعیل عن جده یعنی از آقا موسی بن جعفر سلام الله علیهما.

این یک طریق که پس بین مرحوم شیخ و نجاشی سه واسطه با ابن اشعث می‌شود، حسین بن عبید الله و ابی محمد سهل بن احمد دیباجی که بعد این دو نفر از ابی علی محمد بن محمد الاشعث نقل می‌کنند، طریق دوم، طریق همین بزرگواران، طریق ابی محمد هارون بن موسی طلعکبری، این بزرگوار از ابی علی محمد بن محمد الاشعث، یعنی بین مرحوم نجاشی و شیخ تا ابی علی محمد بن محمد بن الاشعث یک واسطه است. طریق سوم و چهارم و پنجم را آیة الله داوری در صفحه 321 و 322 بیان می‌کنند.

از این 5 طریق، طریق دوم که معتبر هست و مرحوم شیخ به این طریقه تلعکبری طریق دارد و مرحوم تلعکبری می‌شود شیخ مرحوم شیخ طوسی.

طریق دوم هم که در واقع ما به عنوان طریق اول ذکر کردیم، طریق دیباجی بود، این طریق هم مشکلی ندارد، مرحوم نجاشی هم در جلد اول چاپ اول رجال صفحه 419 همین نکته را صحه گذاشته اند.

مرحوم ابن غضائری ولو خود دیباجی را تضعیف کرده اند و گفته اند وضع حدیث می‌کرده، اما در عین حال فرموده اند لا بأس بما روی من الاشعثیات و ما یجری مجراها، مما رواه غیره و شیخ اصلا نه متعرض دیباجی شده اند به مدح و نه به ذم. مدح و ذمی نکرده اند. خوب حتی این طریق را ابن غضائری می‌فرماید اشکالی ندارد و روایت آقای دیباجی از اشعثیات مبتلای به اشکال نیست.

محمد بن محمد اشعث را مرحوم نجاشی تصریح می‌کنند که ایشان ثقه هست. می‌رویم به سراغ اسماعیل، آقای داوری در صفحه 324 می‌فرمایند علی الظاهر اسماعیل از اجلاء بوده است، سه دلیل برای این مطلب اقامه می‌کنند.

دلیل اول امام علیه السلام ایشان را داخل در وصیت و صدقه شان کردند، البته صرف اینکه امام کاظم علیه السلام ایشان را درضمن وصیت داخل کردند و یا صدقاتشان را یکی از تعدیه کند ایشان است شاید خیلی دال بر جلالت قدر نباشد اما به هر حال معلوم می‌شود انسان معتنابهی بوده است که حضرت این کار را به ایشان واگذار کردند.

دلیل دوم این است که مرحوم کشی یک روایتی نقل کردند در رجال جلد 2 صفحه 792،[3] چاپ موسسه آل البیت که مضمونش این است، وقتی صفوان بن یحیی رضوان الله تعالی علیه از دنیا رفت، حضرت جواد سلام الله علیه فرمودند اسماعیل برود و نماز بخواند بر مرحوم صفوان بن یحیی، این نشان می‌دهد که حضرت عموی خود را به این عنوان قبول داشتند که برود و نماز میت چنین شخصیتی مثل صفوان بن یحیی را بخواند و خوب موسی بن اسماعیل شد پسر عموی حضرت جواد، اسماعیل شد عموی حضرت جواد.

دلیل سوم، مرحوم شیخ مفید از اولاد آقا موسی بن جعفر اسماعیل را نقل کردند و برای هر کدام از اولاد ایشان فرمودند فضیلتی و منقبت مشهوری را نقل کرده اند، پس بنابر این اسماعیل ثقه هست اما موسی که نوه امام کاظم علیه السلام هست و فرزند اسماعیل هست دلیل واضح و صریحی بر توثیق ایشان وارد نشده است، اما ممکن است که ما وثاقتش را از راه دیگری استظهار کنیم، جهتش این است که مرحوم ابن غضائری فرموده سهل بن احمد دیباجی وضع حدیث می‌کرد اما اشکالی ندارد آن چه که از اشعثیات نقل کرده است ما آن را قبول می‌کنیم.

مرحوم ابن غضائری معروف بودند که بیشتر افراد را قدح می‌کردند و رمی به ضعف و وضح می‌کردند اما در عین حال می‌فرمایند لا بأس بما فی الاشعثیات، از این معلوم می‌شود که از اشعث که گذشتیم به موسی بن اسماعیل رسیدیم، موسی هم نزد مرحوم ابن غضائری ثقه بوده است وفرض هم این است که مرحوم ابن غضائری فقط یک طریق نقل کردند و طریق دیگری غیر از طریق موسی بن اسماعیل نگفته اند. از اینکه می‌فرمایند بأسی نیست بما فی الاشعثیات معلوم می‌شود یک توثیق ضمنی است نسبت به رواة این کتاب و یکی از رواة این کتاب موسی بن اسماعیل است. اگر این را نگوییم لااقلش این است که این کتاب، خود کتاب اشعثیات معتبر است.

مرحوم ابن طاووس هم در فلاح السائل می‌فرمایند من دیدیم و روایت کردند کتاب روایت الابناء عن الآباء را تألیف محمد بن الاشعث، در اقبال هم ایشان وقتی در بحث تعظیم شهر رمضان و عظمت این ماه صحبت می‌کنند و قلم فرسایی می‌کنند.

ایشان می‌فرمایند وقد رأیت و رویت من کتاب الجعفریات. حالا بحث خواهیم کرد که جعفریات موجود حدود 1600 حدیث دارد و این چرا متفاوت است عرض خواهیم کرد. و هی الف حدیث باسنادٍ واحدٍ عظیم الشأن الی مولانا موسی بن جعفر علیه السلام، مرحوم ابن طاووس سند را سند عظیم الشأنی می‌دانند تا امام کاظم علیه السلام، البته برخی خواستند برداشت کنند منظور از امام کاظم به بعد است یعنی امام صادق امام باقر و امام زین العابدین و همینطور تا امیر مومنان علیهم السلام اما به نظر می‌رسد با ظاهر عبارت متفاوت است، بإسنادٍ واحدٍ عظیم الشأن الی مولنا موسی بن جعفر علیه السلام. پس بنابر این خود سید بن طاووس هم اعتراف به وثاقت این سند روایت کرده است. البته ما اگر توثیقات ابن طاووس را معتبر بدانیم این هم توثیقی می‌شود برای موسی ابن اسماعیل. نتیجه این شد که سند این کتاب معتبر است. تا اینجا اعتبار سند را عرض کردیم، البته کتاب قبسات در پایان این کتاب اشعثیات یا جعفریات را به عنوان مؤید می‌پذیرند اما آقای داوری در اصول علم الرجال معتبر می‌دانند این کتاب را و ما هم با توجه به آنچه که عرض کردیم به نظر می‌رسد که مشکلی در اعتبار این کتاب نباشد.

ان شاء الله در جلسه بعد از این جهت بحث خواهیم کرد که آیا این کتابی که شیخ و نجاشی از او نقل حدیث کرده اند و سند خودشان را یعنی سند خودشان را به این کتاب اشعثیات یا جعفریات نقل کرده اند، آیا همین کتابی است که به دست مرحوم محدث نوری رسیده است و ایشان چاپ کرده اند و منتشر شده است یا خیر کتابی غیر از این کتاب است. پس ما اصل کتاب اشعثیات را عرض کردیم معتبر است اما آن کتاب آیا آن کتاب فعلی و موجود ما بأیدینا هست یا خیر، ان شاء الله در جلسه بعد متعرض این مطلب خواهیم شد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo