درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / اولیاء عقد /ازدواج باکره بالغه (روایت دهم و یازدهم)

عدة اصحابنا عن احمد بن احمد بن محمد که مرحوم برقی بود، عن محمد بن علی، عن محمد بن اسلم، عن ابراهیم بن الفضل عن ابان بن تغلب، عرض کردیم که محمد بن علی و محمد بن اسلم را گفته اند از غلاة اند و ضعیف الحدیث که ما خیلی به این بهایی نمی‌دهیم، اما ابراهیم بن الفضل هاشمی مجهول است، ولو مرحوم آیة الله آقا سید عبدالأعلی سبزواری در مهذَّب الاحکام و بعض دیگر از آقایان روایت را از حیث سندی معتبر می‌دانند، روایتش این بود، من در مسیرم، یک مرأة زیبایی را می‌بینم و مطمئن نیستم که این دارای شوهر است یا خدای ناکرده اعمال شنیع انجام می‌دهد، حضرت فرمودند چیزی برتونیست، انما علیک ان تصدقها فی نفسها، تو این را در مورد خودش تصدیق کنی، حال کیفیت استدلال باشد و این یکی دیگر را بگوییم، کیفیت استدلال را می‌نویسیم.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنْ مَيْسَرَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَلْقَى الْمَرْأَةَ بِالْفَلَاةِ الَّتِي لَيْسَ فِيهَا أَحَدٌ فَأَقُولُ لَهَا لَكِ زَوْجٌ فَتَقُولُ لَا فَأَتَزَوَّجُهَا قَالَ نَعَمْ هِيَ الْمُصَدَّقَةُ عَلَى نَفْسِهَا.[1]

مرحوم کلینی عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد بن عیسی عن الحسین بن سعید، عن فضالة بن أیوب، عن عمر بن ابان الکلبی، عن میسر، قال قلت لأبی عبدالله علیه السلام، القی المرأةَ، من می‌بینم یک زنی را در بیابان، در مسیر سفر با یک مرأة ای ما ملاقات کردیم، التی لیس فیها احدها، در فلات و بیابانی که هیچ شخص دیگری نیست، فأقول لها، ألکِ زوجٌ، آیا همسر دارید؟ فتقول لا، آن خانم می‌گوید همسر ندارم، فأتزوَّجها، من می‌توانم با این خانم ازدواج کنم، قال علیه السلام نعم، هی المصدَّقه علی نفسها.

آیة الله شبیری زنجانی می‌گویند این نفر آخر را ما گفتیم عن میَسِّره، در کافی در دو جا این روایت آمده است که این آقای میسِّر فضالة عن عمر بن ابان الکلبی عن میسِّر، در یک روایت این عمر بن ابان کلبی در وسط واقع شده است که ما الان او را در وسط هم قرارش دادیم اما در روایت دیگر کافی همین سند و همین روایت، عمر بن ابان کلبی این وسط نیامده است.

ایشان می‌فرمایند ظاهرا تصحیفی واقع شده است زیرا یک سند و یک روایت علی القاعده نمی‌تواند دوبار نقل شده باشد که یک بار با واسطه عمر بن ابان بین فضاله و میسر باشد و یک بار بدون او، لذا علی الظاهر در آن نسخه ای که کمبود دار این آقای عمر بن ابان از وسط حذف شده است. علی أیِّ حالٍ این سند صحیحه است و هیچ محذوری هم در اشخاصش نیست، چه مرحوم کلینی معلوم و محمد بن یحیای عطار، شیخ و شخصیت درجه یک و توثیق صریح شدند، احمد بن محمد بن عیسی همینطور معلوم، حسین بن سعید اهوازی برادرش هم حسن بن سعید هردو اهوازیان ثقتان و معلوم، فضالة بن ایوب که جزء اصحاب اجماع، عمر بن ابان کلبی هم توثیق سریع شده است هم شیخ یکی از اصحاب اجماع است که بنابر مبنای ما صحیح است و ثقه هست و میسِّر هم توثیق خاص دارد لذا سلسله سند این روایت همه ثقه هستند و امامی، لذا برخی از بزرگان هم تصریح کرده اند به صحیحه میسِّره، بسندٍ صحیح.

روایت نهم روایتی بود که من خانمی می‌بینم، نمی‌دانم ازدواج کرده است یا خیر، آیا می‌توانم عقد این خانم را ببندم یا خیر؟ حضرت فرمودند که شما او را تصدیق کن. کیفیت استدلال و تقریب استدلال به این دو روایت می‌گویند در ارتکاز سوال کننده این بوده است که تنها مانع برای ازدواج دو چیز است، یک شوهر داشتن و دو اهل عمل حرام یا اصطلاحا از فواحش بودن، یا شوهر درد این مانع ازدواج استِ یا این عنوان دوم محقق است و این مانع ازدواج است، پس بنابر این اگر از این دو حیث برایش اطمینان حاصل شد که این خانم همسر ندارد و از فواحش نیست دیگر مانعی برای تزویج وجود ندارد. اطلاق عبارت این است که پدر هم شرط نشده و شامل باکره و غیر آن می‌شود، خود امام علیه السلام هم با سکوتشان این برداشت سائل را تقریر کردند.

اشکالی که بر این استدلال شده است این است که ارتکازی که شما گفتید پیش نفس سائل و سؤال کننده انگار معلوم بوده است که مانع ازدواج فقط همین دو نکته هست، یکی ذات بعل بودن و یکی از فواحش بودن، فقط مانع ازدواج این دو تا هست، مستشکل می‌گوید این ارتکاز را ما قبول نداریم و این اطلاق روایت را تبعا ما قبول نداریم که بخواهد شامل باکره هم باشد، به این خاطر که اولا زنی که سابقا آن هم در آن زمان، تنها در بیابان سفر می‌کند، اطمینان برایشان ایجاد می‌شده است که این زن ثیِّبه هست، و الا یک دختر باکره ولو بالغه در بیابان به تنهایی نوعا سفر نمی‌کرده است، زیرا خیلی حریم ها رعایت می‌شده است و دختران باکره خیلی خصوصیات حیای خاصی داشتند، کاملا در حفظ حصین خانواده باشند و امثال اینها.

آیة الله شبیری اشکال می‌کنند که این علی القاعده ثیِّبه بوده است و اگر باکره باشد با پدر و جدش زندگی می‌کرده است، با پدر و جدش بوده، لذا سائل می‌دانسته که این خانم علی القاعده ثیبه هست و سؤالش این بوده است که آیا ثیبه خلیه (خالی از مانع ازدواج) هست یا نه؟

عرض می‌کنم کجای این روایت آمده است که خانم به تنهایی سفر می‌کرده است؟ روایت این بود قلت لأبی عبدالله انی اکون فی بعض الطرقات فأری المرأة الحسناء و لا آمن أن تکون ذات بعلٍ أو من العواهر؟ لذا روایت اول که اصلا به قول ایشان بیابان را نمی‌گفت، در بعضی از مسیر ها مواجه می‌شد. به اضافه این که تنها بودن یا با اهل و عیال بودن را نگفت، اما من رفتم وضو بگیرم و برخورد کردم به این خانم و این صحبت مطرح شده است.

اشکال دوم این است که اگر زن باکره باشد به تعبیر ایشان نمی‌گوید من ثیبه ام، پس اگر بگوید ثیبه هستم قولش قبول می‌شود، لذا ممکن است باکره نبودن در مورد سوال روشن بوده، یعنی معلوم است که این باکره نیست، ارتکاز سائل این بوده که این ثیبه هست و از او وقتی سؤال کنیم که تو ثیبه هستی یا نه، علی القاعده می‌گوید ثیبه ام، زیرا اگر باکره باشد به دروغ که نمی‌گوید من باکره ام، اگر ثیبه باشد ممکن است به دروغ بگوید من باکره ام، انسانی که ثیبه هست ممکن است دروغ بگوید باکره ام، پس سوال راوی از ثیبه بوده است، اصلا مفروغٌ عنه سوال ثیبه هست، چون اگر باکره باشد دروغ که نمی‌گوید من ثیبه ام، این هم اشکال دوم. پس اشکال به استدلال این شد که عمومیت و اطلاقی که شامل باکره شود در اینجا درست نیست.

محمد بن أحمد بن يحيى عن موسى بن عمر بن يزيد عن محمد بن سنان عن أبي سعيد القماط عمن رواه قال قلت لأبى عبد الله عليه السلام جارية بكر بين أبويها تدعوني إلى نفسها سرا من أبويها أفأفعل ذلك قال نعم واتق موضع الفرج قال قلت فان رضيت بذلك قال وان رضيت بذلك فإنه عار على الأبكار[2]

روایت دهم را متنش را جلسه قبل گفتیم اما توضیحش الان بود. روایت یازدهم مرسله ابی سعید قمّاط است. روایت شیخ طوسی نقل می‌کند، جاریة بکرٌ بین ابویها، شیخ طوسی از محمد بن احمد بن یحیی از موسی بن عمر بن یزید، از محمد بن سنان، از ابی سعید القمّاط عمَّن رواه قال قلت لابی عبدالله علیه السلام. این روایت سندش خوب است و شیخ طوسی که معلوم، محمد بن احمد بن یحیی شخصیت درجه یک و زمان چهار امام را درک کرده است، امام جواد و امام هادی و آقا بقیة الله الاعظم علیهم السلام را درک کرده است و در کتب اربعه برای محمد بن احمد بن یحیی حدود هزار و هفتاد پنج حدیث در سلسله سند هست و در وسائل 1111 حدیث در ذیل سندش و در ضمن سند اسم این بزرگوار آمده است. شخصیت درجه یکی هست که وثاقتش معلوم است، موسی بن عمر بن یزید را هم گفته اند همینطور ثقه هست، محمد بن سنان هم که به نظر ما ثقه هست ولو بعضی در محمد بن سنان تردید هایی دارند اما به نظر ما صد درصد ثقه هست، از ابی سعید قمّاط همینطور اشکالش عمَّن رواه است که این روایت به خاطر من رواه می‌شود مرسله.

قال قلت لأبی عبدالله علیه السلام؛ متن روایت این است، می‌گوید یک دختر باکره ای هست که دارد با پدر و مادر بودن هست، مرا دعوت می‌کند به سوی خودش پنهانی از پدر و مادر، آیا من به حرفش گوش بدهم یا نه؟ قال نعم، حضرت فرمودند بله، به حرفش گوش بده، اما مراقب باش که کاری نکنید بکارتش زائل بشود. اگر به همان امر راضی شد، قال و ان رضیت بذلک، اگرچه که راضی بشود، برای دختران باکره عیب و ننگ است با کسی که ازدواج کردند در دوران عقد بکارتش زائل بشود، کیفیت دلالتش را برخی گفته اند به وضوحش واگذار می‌کنیم، یک دختر باکره می‌گوید بیا با من ازدواج کن، من هم قبول می‌کنم، حضرت می‌فرمایند فقط زائل نشود، اینکه اتفاقا ازدواج اثرش این است که بکارت زائل بشود، از این می‌فهمیم که این ها با هم زن و شوهر بوده اند، دوران عقد داشتند، در دوران عقد خانم می‌گوید تو شهر من هستی، بیا با هم باشیم، حضرت می‌گویند با هم بودنتان اشکالی ندارد فقط مواظب باش بکارت زائل نشود زیر ننگ می‌دانند خانوده ها که در دوران عقد دختر بکارتش زائل بشود.

[ ٢٦٤٥٢ ] ٦ ـ محمد بن الحسن بإسناده ، عن محمد بن أحمد بن يحيى ، عن موسى بن عمر بن يزيد ، عن محمد بن سنان ، عن أبي سعيد قال : سئل أبو عبدالله عليه‌السلام عن التمتع من الابكار اللواتي بين الابوين؟ فقال : لا بأس ، ولا أقول كما يقول هؤلاء الاقشاب.[3]

یک روایت دیگری آمده است که می‌تواند موضِّح این روایت باشد، گفته است سئل اباعبدالله علیه السلام عن التمتع عن الأبکار اللاتی بین الابوین که تمتع بجوید انسان از دختران باکره ای که با پدر و مادر هنوز هستند، فقال لا بأس و لا اقول کما یقول هؤلاء الاقشاب، اقشاب هم جمع قشب است و هم جمع قشب است، مراد این قسمت های بی ارزش مواد غذایی است، مواد غذایی بی ارزش ها یعنی این سنی ها، یا این آدم هایی که به دنبال مسیر غلط هستند، به اینها اعتنایی نکنید، پس روایت این شد که در روایت جدید حضرت سوال می‌شوند از اینکه با این ابکاری که با پدر و مادر زندگی می‌کنند ازدواج بکنیم یا نه اشکالی ندارد، از این روایت این به دست می‌آید که ازدواج با دختر باکره در این موارد اشکال ندارد.

آیة الله شبیری زنجانی به دلالت این روایات اشکال کرده اند، ایشان می‌گویند این روایت دعوت به ازدواج نیست، بلکه تمتع جنسی است، یعنی زن و شوهر بودند و این در واقع می‌گوید شما شوهر من هستی و بیا از من بهره مند بشو و من هم همچنین، پس بهره مندی و تمتع جنسی محل کلام در این دو روایت بوده است، در واقع حضرت می‌خواهند بفرمایند چون همسرت هست بپذیر، فقط مواظب باش که بکارتش در ایام عقد زائل نشود زیرا خانواده ها این را عیب و ننگ می‌دانند بگذار وقتی که در خانه خودتان رفتید.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo