درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / اولیاء عقد / ازدواج باکره بالغه / ادلّه عدم استقلال دختر باکره در ازدواج

کلام در ذکر ادله ای بود که آیا دختر باکره رشیده خودش حق ازدواج دارد یا نه؟ سه طایفه روایات گذشت:

طایفه اول: دال بر استقلال ولی

طایفه دوم: دال بر استقلال دختر

طایفه سوم: نفی استقلال پدر و جد میکرد.

طایفه چهارم عدم استقلال دختر باکره بود، برخی از روایات را خواندیم.

روایت اول: کافی شریف

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي الْمَرْأَةِ الثَّيِّبِ تَخْطُبُ إِلَى نَفْسِهَا قَالَ هِيَ أَمْلَكُ بِنَفْسِهَا تُوَلِّي أَمْرَهَا مَنْ شَاءَتْ إِذَا كَانَ كُفْواً بَعْدَ أَنْ تَكُونَ قَدْ نَكَحَتْ رَجُلًا قَبْلَهُ‌[1]

حقیقتا دو سند دارد، از علی بن ابراهیم از پدرش، از محمد بن یحیی از احمد بن محمد، هر دو سند از ابن ابی عمیر از حماد بن عثمان از حلبی که از نظر سند صحیحه است.

که منطوق، دال بر ثیبه است، و مفهوم می‌گوید اگر باکره بود نیازمند ولایت اب و جد است.

روایت دوم: معتبره حسن بن زیاد

[ ٢٥٥٩٧ ] ٤ ـ وعن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، وعن محمّد بن يحيى ، عن أحمد بن محمّد جميعاً ، عن أبن أبي عمير ، عن حمّاد بن عثمان ، عن الحلبّي ، عن أبي عبدالله عليه‌السلام ، أنّه قال في المرأة الثيّب تخطب إلى نفسها ، قال : هي أملك بنفسها تولّى أمرها من شاءت إذا كان كفوا بعد أن تكون قد نكحت رجلا قبله.[2]

وعن أبي عليّ الاشعري ، عن محمّد بن عبد الجبّار ، عن صفوان بن يحيى ، عن ابن مسكان ، عن الحسن بن زياد قال : قلت لأبي عبدالله عليه‌السلام ، وذكر نحوه

بررسی رجال حدیث

معتبره : ابی علی اشعری که نجاشی می‌گوید: کان ثقة فقیها فی اصحابنا کثیر الحدیث صحیح و له کتاب نوادر کثیر الفوائد م ۳۰۸ از اصحاب امام عسکری علیه السلام.

محمد بن عبد الجبار: قمی است و در عصر امامت سه امام بوده است، از امام جواد تا امام عسکری علیهما السلام و از خدمت گزاران امام عسکری علیه السلام بوده است و این خدمت گذاری بخاطر تقیه بهانه ای برای رفت و آمد و نقل روایت بوده است.

یکی دیگر از افرادی که به بهانه خدمت‌گذاری رفت و آمد داشت، سمان است، به بهانه روغن فروشی خدمت حضرت می‌رسد و نامه های اصحاب را زیر ظرف های روغن مخفی میکرد و وقتی داخل میشد نامه ها را به حضرت عرضه میکرد.

راوی نقل می‌کند وقتی خواستم از محضر حضرت بیرون بیایم حضرت چوبی به من دادند و فرمودند چوب را به فلانی بده، منم چوب را دست گرفتم و وجه این مطلب را نفهمیدم، داخل کوچه رفتم و دیدم حماری عرض کوچه را بسته است و من هم با چوب ضربه ای به آن زدم و دیدم چوب تو خالی بود و شکست، و نامه ای داخل آن است مخصوص فردی که قرار بود چوب بدست او برسد، که این نهایت تقیه را می‌رساند و ما باید قدر دان باشیم که معارف اهل بیت علیهم السلام اینقدر راحت بدست ما می‌رسد و هر کسی باید بین خود و خدای خود پاسخگو باشد.

مرحوم آیت الله خویی می‌فرمایند: روایاتی که محمد بن عبد الجبار در آن وجود دارد، ۹۰۰ عدد است.

شیخ طوسی درباره محمد بن عبد الجبار میگوید: روایتگری نامدار و موثق.

نفر سوم عبد الله بن مسکان که از اصحاب امام کاظم و صادق علیهما السلام است، محدث عالیقدر و مورد وثوق شیعه است.

نجاشی درباره ایشان میگوید: ثقة عین. شخصیت درجه یک

شیخ مفید در رساله عددیه ایشان را از فقهای اصحاب صادقین میداند، صاحب فتوا در احکام بوده است و در ۱۲۵۲ سلسله سند وارد شده است، ایشان از اصحاب اجماع است. و ما قائلیم از هر کسی این افراد نقل کنند ثقه است که در ما نحن فیه حسن بن زیاد است. صفوان هم ثقه است.

پس این روایت با سند دوم هم ثابت شد. و طبق دو سند روایت صحیح است.

روایت سوم:

ورواه الشيخ بإسناده عن الحسين بن سعيد ، عن النضر ، عن عبدالله بن سنان ، عن أبي عبدالله عليه‌السلام ، مثله

صحیحه عبد الله بن سنان، وسائل جلد ۲۰ صفحه ۲۶۹. سند شیخ به حسین بن سعید صحیح است، نضر که نضر بن سوید است، عبد الله بن سنان هم ثقه و این سند هم صحیحه است.

از نظر دلالی زن ثیب را تولی امرها من شاءت نمی‌داند.

روایت چهارم:

[ ٢٥٦٠٥ ] ١٢ ـ وعنه ، عن القاسم ، عن أبان ، عن عبد الرحمن بن أبي عبدالله قال : سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عن الثيب تخطب إلى نفسها؟ قال : نعم ، هي أملك بنفسها تولّي أمرها من شاءت إذا كانت قد تزوجت زوجا قبله.[3]

شیخ طوسی از حسین بن سعید اهوازی که سند صحیح دارد، از قاسم، قاسم بن محمد الجوهری که تصریح به وثاقت ایشان شده، از ابان، از عبد الرحمن بن ابی عبد الله از امام صادق علیه السلام.

دلالت روایت: سوال از خانم ثیب است که آیا می‌توان برای خود همسر انتخاب کند؟ حضرت فرمودند: بله به شرط اینکه قبلش ازدواج کرده باشد. این ازدواج کنایه از ثیبه بودن است و از مفهوم شرط در ذیل روایت، باکره نیازمند ولی می‌باشد.

روایت پنجم: مرسله ابن بکیر که در تهذیب و استبصار شیخ متعرض شده است.

أحمد بن محمد بن عيسى عن البرقي عن ابن فضال عن ابن بكير عن رجل عن ابي عبد الله عليه‌السلام قال : لا بأس ان تزوج المرأة نفسها إذا كانت ثيبا بغير اذن ابيها إذا كان لا بأس بما صنعت.[4] [5]

مشکلی نیست زن خود را به ترویج دربیاورد اگر ثیبه باشد، حتی اگر پدر داشته باشد.

سند این روایت از نظر ما حجت است؛ شیخ طوسی از احمد بن محمد بن عیسی در مشیخه از ثقات هستند، مرحوم برقی شخصیت بزرگ، بنی فضال هم مرویات آنها حجت است، از ابن بکیر از رجل.

عبد الله بن بکیر شیبانی از اصحاب اجماع و از اصحاب امام باقر و صادق علیهما السلام است و جزء گروه دوم است، چون گروه اول افرادی بودند که مخصوصاً شاگرد امام باقر علیه السلام بودند، گروه دوم از شاگردان امام صادق علیه السلام و گروه سوم از اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهما السلام بودند.

اصحاب اجماع

گروه اول: زرارة، معروف بن خربوذ، برید بن معاویه، ابوبصیر اسدی یا مرادی، فضیل بن یسار و محمد بن مسلم.

گروه دوم: جمیل بن دراج، عبد الله بن مسکان، عبد الله بن بکیر، حماد بن عثمان، حماد بن عیسی و ابان بن عثمان.

گروه سوم: یونس بن عبد الرحمن، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، عبد الله بن مغیره، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، و بعد حسن بن محبوب یا حسن بن علی بن فضال و یا فضالة بن ایوب و عثمان بن عیسی.

نفر اول بعد از اینها و شیخ این افراد ثقه هستند.

پس رجل در روایت مخل بر صحت نیست و بخاطر ابن فضال موثقه است.

تا اینجا مفهوم روایات بر عنوان طایفه چهارم دلالت داشت، اما منطوقی هم روایاتی وارد شده است.

روایت ششم از کتاب عوالی اللئالی، مرسله است.

وروى ابن عباس عن النبي صلى الله عليه وآله انه قال: " ليس للولي مع الثيب امر[6]

برای ولی در نظر ثیب جایگاهی نیست، و مفهوم لقب دال بر ولایت بر باکره است.

روایت هفتم: صحیحه زارة (کتاب تهذیب شیخ طوسی)

علي بن الحسن بن فضال عن محمد بن علي عن الحسن ابن محبوب عن علي بن رئاب عن زرارة قال : سمعت ابا جعفر عليه‌السلام يقول : لا ينقض النكاح إلا الاب.[7]

نحوه استدلال: ناقض نکاح فقط پدر است، انعقاد هم توسط پدر است به قرینه ملازمه بین جواز نقض و انعقاد و اعم است و شامل باکره هم می‌شود.

نقض در مورد صغیره معنا پیدا می‌کند.

روایت هشتم: صحیحه عبد الله بن ابی یعفور در کافی

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَزَوَّجُ ذَوَاتُ الْآبَاءِ مِنَ الْأَبْكَارِ إِلَّا بِإِذْنِ آبَائِهِنَّ.[8]

باکره ها فقط به اذن پدرانشان تزویج می‌شوند که حصر را دقیق فرموده است. البته این روایت با قول به تشریک هم قابل جمع است.

روایت نهم: روایت ابن ابی بصر در کتاب کافی

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع‌ فِي الْمَرْأَةِ الْبِكْرِ إِذْنُهَا صُمَاتُهَا وَ الثَّيِّبِ أَمْرُهَا إِلَيْهَا.[9]

سکوت بکر دال بر رضایت است، و ثیبه امر او بدست خودش است و توسط مفهوم وصف باکره ولایت مختص خود ندارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo