درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1401/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان / اولیاء عقد / ازدواج باکره بالغه / بررسی روایات باب
کلام ما در بیان دسته ای از روایات بود که ما را به تفصیل بین باکره ای که با پدر و مادر زندگی میکند و با دختر باکره ای که مستقل از امور زندگی است میرساند، عرض شد از ظاهر روایات استفاده میکنیم که دختر اگر دختر مستقل از پدر و مادر است، در امر ازدواج نیز مستقل است، حال پدر در عرض دختر استقلال دارد یا خیر؟ و استقلال دختر، نافی استقلال پدر است یا خیر.
اولین روایت: صحیحه فضلاء
[ ٢٥٥٩٤ ] ١ ـ محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن الفضيل بن يسار ومحمد بن مسلم وزرارة وبريد بن معاوية كلّهم ، عن أبي جعفر عليهالسلام قال : المرأة التي قد ملكت نفسها غير السفيهة ولا المولى عليها تزويجها بغير وليّ جائز.[1]
مالک نفس کنایه از عهده داری خودش است، اما اگر ولی داشت، روایت ساکت است و نافی استقلال پدر و مثبت آن نیست.
روایت دوم: روایت زراره
[ ٢٥٦٤٢ ] ٦ ـ وبإسناده عن علي بن إسماعيل الميثمي ، عن فضالة بن أيوب ، عن موسى بن بكر ، عن زرارة ، عن أبي جعفر عليهالسلام قال : إذا كانت المرأة مالكة أمرها تبيع وتشتري وتعتق وتشهد وتعطي من مالها ما شاءت فإنّ أمرها جائز تزوج إن شاءت بغير اذن وليها ، وإن لم تكن كذلك فلا يجوز تزويجها إلا بأمر وليها[2] .
در این روایت مالک امرها معنا میشود، و این روایت هم ازدواج بدون اذن ولی را جایز میداند و نسبت به حیطه اختیارات ولی ساکت است.
روایت سوم: روایت عبد الرحمن
[ ٢٥٦٠١ ] ٨ ـ وبالاسناد ، عن أبان ، عن عبد الرحمن بن أبي عبدالله ، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : تزوج المرأة من شاءت إذا كانت مالكة لأمرها ، فإن شاءت جعلت وليّاً.[3]
هر کسی را دوست داشت انتخاب کند، و اگر خواست وکیل بگیرد و این روایت هم نسبت به استقلال پدر ساکت است.
روایت چهارم: روایت ابی مریم
[ ٢٥٦١٠ ] ٢ ـ وعن الحسين بن محمد ، عن معلى بن محمد ، عن الحسن بن عليّ ، عن أبان بن عثمان ، عن أبي مريم ، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : الجارية البكر التي لها أب لا تتزوج إلا باذن أبيها ، وقال : إذا كانت مالكة لامرها تزوجت متى شاءت.[4]
و این روایت هم ساکت است در جهت حق پدر.
روایت پنجم: مرسله ابی سعید قماط
[ ٢٦٤٥٣ ] ٧ ـ وبهذا الاسناد عن أبي سعيد القماط ، عمن رواه قال : قلت لابي عبدالله عليهالسلام : جارية بكر بين أبويها تدعوني إلى نفسها سرا من أبويها ، فأفعل ذلك؟ قال نعم ، واتق موضع الفرج ، قال : قلت فان رضيت بذلك ، قال : وإن رضيت ، فانه عار على الابكار.[5]
این روایت بحث متعه است و میتواند برای بحث دوران عقد و نامزدی باشد و دختر درخواست تمتع دارد، و جواز ارتباط پنهانی جز موضع فرج ناظر به همین است.
در تمام این روایات تفصیل استقلال دختر را بیان میکند، اما نافی استقلال پدر نیست، لذا استقلال و عدم استقلال پدر را باید از روایات دیگر استفاده کرد که چهار طایفه روایات را بیان کردیم؛ استقلال پدر و دختر، نفی استقلال پدر و دختر، اما این طایفه تفصیل نسبت به استقلال و عدم استقلال پدر ساکت است. ما چند روایت داریم ناظر به بحث متعه است.
روایات باب متعه
روایت سماعة بن مهران
[ ٢٧١١٧ ] ١ ـ محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب ، عن أحمد بن محمد ، عن محمد بن سنان ، عن محمد بن عمار ، عن سماعة بن مهران ، عن أبي عبدالله عليهالسلام ، قال : قلت له : رجل جاء إلى امرأة فسألها أن تزوجه نفسها ، فقالت : أزوجك نفسي على أن تلتمس مني ما شئت من نظر والتماس وتنال مني ما ينال الرجل من أهله إلا أنك لا تدخل فرجك في فرجي وتلذذ بما شئت ، فاني أخاف الفضيحة؟ قال : ليس له منها إلا ما اشترط.[6]
برخی استفاده عقد متعه را جایز دانسته اند و تفصیلی بین باکره و ثیبه ندادند و از عدم استفاده فرج، مختص به باکره است و این روایت باکره را مطرح میکند و جواز عقد موقت دارد و آیت الله حکیم عقد موقت بدون مواقعه را اشکال نمیگیرند.
بیان استاد: از کجای این روایت جواز عقد موقت استفاده میشود و میتواند عقد دائم باشد. این شرط عدم مواقعه توسط خانم است حال اگر شرط نمیشد آیا باز هم مواقعه انجام نمیشد؟ و روایت از این جهت هم ساکت است.
روایت اسحاق بن عمار
[ ٢٦٤٤٩ ] ٣ ـ محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن إسحاق بن عمار ، عن أبي عبدالله عليهالسلام ، قال : قلت له : رجل تزوج بجارية عاتق على أن لا يقتضها _ یفتضها _ ، ثم أذنت له بعد ذلك ، قال : إذا أذنت له فلا بأس.[7]
عاتق: باکره ای که با پدر و مادر زندگی میکند.
حفظ بکارت شرط شده و سخن از اذن پدر نیامده، از آنجا که شرط سلامت بکارت دارد معلوم میشود که میخواهد پدر و مادر او نفهمند و مورد عقد موقت است. و این روایت میگوید باکره ای که با ابوین است به شرط سلامت بکارت اذن پدر را لازم ندارد ولی سند صحیحی ندارد.
روایت شیخ طوسی از عمار ساباطی
[ ٢٥٦٤٨ ] ٤ ـ محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب ، عن أحمد بن الحسن ، عن عمرو بن سعيد ، عن مصدق بن صدقة ، عن عمار الساباطي قال : سألت أبا الحسن عليهالسلام عن امرأة تكون في أهل بيت فتكره أن يعلم بها أهل بيتها ، أيحل لها أن توكل رجلا يريد ان يتزوجها؟ تقول له : قد وكلتك فاشهد على تزويجي؟ قال : لا ، قلت له : جعلت فداك ، وإن كانت ايما قال : وإن كانت ايما ، قلت : فان وكلت غيره بتزويجها منه ، قال : نعم.[8]
اهل تسنن شاهد بر ازدواج را معتبر میدانند و در این روایت حضرت فرمودند حلیت ندارد که شاهد بر ازدواج باشد. یک احتمال این است که حضرت میخواهند از بدعتی جلوگیری کنند و لایحل ناظر بر شهادت بر ازدواج است.
روایات عمار بقول آیت الله شبیری دست انداز زیاد دارد، احتمال دیگر ممکن است این باشد که شاید بخاطر این باشد که خواندن عقد یک نفر به نیابت از دو نفر صحیح نباشد و با لااقل مکروه باشد.
یک احتمال هم این است که اگر فرد توکیل کند، حق توکیل نداشته و باید به اذن پدر باشد و حق نادید گرفتن اذن پدر نیست که در این احتمال مدعای ما را ثابت میکند.
ولی در ادامه میفهمیم توکیل اشکال دارد، چون اگر شخص دیگری را توکیل کند میفرمایند اشکالی ندارد و شاهد گرفتن طرف زوج در عقد صحیح نیست.
در نتیجه روایاتی که تفصیل دادند صحیح است و اگر با خانواده نیست، خودش میتواند عقد کند و الا فلا، اما استقلال پدر از بین رفته است یا خیر و در نقض چه حقی دارد؟ گفتیم روایات از این جهت ساکت هستند.