درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان / ازدواج باکره رشیده / ازدواج موقت دختر باکره / عناوین ثانویه در ازدواج باکره رشیده

اذن ولی در عقد متعه باکره

کلام ما در بحث متعه‌ تمام شد؛ تنها نکته باقی مانده این است که: در بحث متعه اگر بخواهیم جانب احتیاط را خصوصاً با توجه به اینکه در دماء و فروج شارع خود جانب احتیاط را دارد، این است که: اذن باکره به تنهایی لازم نیست بلکه باید تشریک اذن باکره با پدر با هم باشند و مقتضی احتیاط این است؛ دلیل این حکم هم روایاتی بود که ممکن است استفاده منع از آنها بشود و لاسیما باکره ای که با پدر و مادر زندگی می‌کند، اما اگر باکره ای باشد که با پدر و مادر زندگی نمی‌کند، بخاطر ادله دیگر مستقل می‌دانیم ولی همچنان عدم دخول شرط است.

عناوین ثانویه بحث

بیان آیت الله مکارم

قبل از جمع بندی نهایی نکته را آیت الله مکارم در انوار الفقاهه جلد اول کتاب النکاح صفحه ۲۹۰ به بعد می‌فرمایند:[1] مقتضای عناوین ثانویه در بحث با توجه به عصری که در آن زندگی می‌کنیم چیست ؟ با توجه به جامعه ای که هستیم؛ چه بسا از عناوین ثانویه عدم استقلال باکره را در عقد نکاح ثابت کنیم و ایشان بحث را اعم از متعه و غیر آن می‌دانیم. به خصوص در نکاح موقت به طریق اولی باید اذن پدر لحاظ شود، و لازمه اش قول به تشریک و قول آیت الله خویی است، اذن دختر و پدر با هم شرط است، بخاطر مفاسدی که در استقلال دختر در متعه مترتب می‌شود.

توضیح آیت الله مکارم: سن ازدواج و نکاح بالا رفته و بنات در اوائل جوانی نمیتوانند ازدواج کنند و عواملی دخیل است از جمله درس های سطوح عالیه آنها را مشغول کرده است، شدت مئونه معاش و تکلف کثیر در مراسم ازدواج و مقدمات آن، و امر ازدواج به تأخیر افتاده و از طرفی هم اسباب شهوات و اسباب شیطانی نیز از جمله فیلم ها اغانی و مجالس فساد و مجلات ناصحیح و امثال اینها که تجلی دهنده مفاسد است، زیاد شده، لذا بسیاری از افراد به سراغ متعه بدون اذن اولیاء رفته اند و حال اینکه مشاکل عظیمه ای در ازدواج باکرات بدون اذن اولیاء بوجود می‌آید. پنج مشکل وجود دارد:

مشکل اول

قوای شهویه ضابطه ندارد و هر خاصی ندارد که تا دو سه بار تمام نمی‌شود و حد یقف ندارد، اگر انسان اینطور باشد، کم کم به نهایت درجه ممکن خواهد رفت: اذا قام ذکر الرجل ذهب ثلثا عقله، و خیلی از افراد نمی‌توانند خود را کنترل کنند و هتک اعراض و هتک بکارات می‌شود، ولادت اولاد می‌آید و یا دچار سقط حرام می‌شوند و یا بچه ها را به زور می‌پذیرند، و قصدشان از رابطه اطفاء شهوت بوده است، پس اگر این امر جایز باشد، چون به حد یقف نمی‌رسد و چه بسا به انزال ماء و وضع حمل نیز بشود و چقدر مشکلات ادامه دار خواهد بود.

برخی از موارد هم به وعده ازدواج دائم می‌آیند ولی سپس دختر را رها کرده و به خودکشی و این موارد گاهی ختم می‌شود.

مشکل دوم

اگر باکره هایی باشند که اینطور باشند؛ بدون شوهر می‌مانند و رغبتی برای ازدواج نمی‌ماند و نهاد خانواده شکل نمی‌گیرد. و بلکه این افراد چه بسا از بیوه زن ها نیز کمتر باشند، کسی که در یک سال با چند نفر متعه کند، کسی برای ازدواج با او رغبت نمی‌کند. پس دادن اختیار به دختر، القاء او در این مشکلات را در بر دارد.

مشکل سوم

بعد از ازدواج دائم، اگر شوهر هایشان از قبلی ها بهتر باشد، خوب است، ولی بسیاری از مواقع اینطوری نیست، ممکن است جوانی خوش سر زبان و خوش تیپ با این دختر معاشقه ای داشته باشد و بسیار مشکل شغلی و غیره نداشته باشد، و در ذهن آن دختر چنین معاشقه ای شکل گرفته است، و نسبت به امر ازدواج خود کم رغبت می‌شود.

بیان استاد: این مشکلات هر کدام به تنهایی وافی به غرض نیست و برخی از این ها ایراداتی نیز دارد.

پسری که دختر ندیده هر ازدواجی را شیرین می‌داند ولی پسری که انواع و اقسام دختر ها را دیده، باید بدنبال دختری نیست در جهان باشد.

مشکل چهارم

خیلی از وقت ها و گاهی از وقت ها علاقات با کسانی که قبل از آن با آن افراد بودند، محفوظ است و نعوذ بالله من اتساعها و کثرتها و زمینه های ارتباطی با آنها هنوز محفوظ است و این مفسده عظمیه ای دارد و تنها کسانی از این مشکل خلاص می‌شوند که اهل تقوا باشند و الا ممکن است فردی پس از ازدواج هم فکر و فعل و عملش با کسی باشد که قبل از ازدواج با او بوده است.

مشکل پنجم

اگر باب نکاح موقت به سهولت باز شد و نیاز به اولیاء نباشد، سبب می‌شود که بسیاری از افرادی که دنبال فساد هستند، ازدواج موقت کنند و عنوان صدیق و رفیق بر آنها بار کنند، اسم ازدواج موقت بر روی آن گذاشته و عملاً نعوذ بالله زنا کنند؛ چون دیگر تسجیل نمیخواهد، زمینه بروز مفاسد دیگر نیز وجود دارد، این لوازم در زمان های قبل بوده، منتهی چون در آن زمان نکاح دائم راحت تر بوده است و اسباب انحراف کمتر بوده، مسأله ازدواج موقت محل ابتلا با این مشکلات نبوده است. پس ابکار را از متعه منع کنیم

[ ٢٦٤٦٠ ] ١٤ ـ وعن ابن أبي عمير ، عن جميل بن صالح ، عن محمد بن مروان ، عن عبد الملك بن عمرو قال : سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عن المتعة ، فقال : إن أمرها شديد فاتقوا الابكار.[2] خیلی مواظبت باید کرد.

[ ٢٦٤٦٥٩ ] ١٣ ـ أحمد بن محمد بن عيسى في ( نوادره ) : عن القاسم بن محمد ، عن جميل بن صالح ، عن أبي بكر الحضرمي قال : قال أبو عبدالله عليه‌السلام : يا أبا بكر ، اياكم والابكار أن تزوجوهن متعة.[3]

[ ٢٦٤٥٨ ] ١٢ ـ وبإسناده عن أحمد بن محمّد ، عن محمّد بن اسماعيل ، عن ظريف ، عن أبان ، عن أبي مريم ، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال : العذراء الّتي لها أب لا تزوّج متعه إلاّ بإذن أبيها.[4]

البته ما اینها را به شرط عدم دخول جایز دانستیم، ولی احتیاط در اذن است الا باکره‌ای که مستقل است و از روایات مالکه امرها استقلال وی استفاده می‌شود و حتی در عقد دائم هم استقلال آنها ثابت می‌شود، اینکه متعه با باکرات را جواز بدانیم، از ادله استفاده نمی‌شود لذا به همین مقدار بسنده می‌کنیم.

ما نگفتیم شخص عمری شود، بلکه متعه با ثیبه باشد و فرق است بین کسی که نکاح متعه را مطلقا منع کند، و یا نکاح متعه با باکره را منع کند.

جلسه بعد بحث باکره هایی می‌شویم که مالکة امرها و غیر آن است می‌شویم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo