درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان / ازدواج باکره بالغه / بررسی روایات پیرامون وطی الحائض دبرا

کلام ما در این بود که اگر خانمی ازدواج کرده باشد و از دبر موطوئه شده باشد (نه اینکه از حرام رابطه داشته باشد و یا از قبل وطی شده باشد)، مدار در ولایت دختر استقلال و عدم استقلال وی در زندگی است، اگر مستقل نباشد و مدخول از قبل باشد ولایت برای خودش است، ولی دعوا در دخول در دبر است، و مستقل از والدین هم نیست، کلمات مضطرب است، در برخی از روایات کلمه دخول است و به نظر حقیر دخول اعم از دخول قبل و دبر است و چون دخول در دبر حاصل شده است و فرد پس از ازدواج اول استقلال در ازدواج دارد و نکاح در روایت ناظر به فرد غالب است که مدخول بها است.

در کلمه فرج و ثیبوبت بین بزرگواران اختلاف است. برای مشاهده تفاوت اقوال نمونه‌هایی را خدمت شما آورده‌ام:

آیت الله خویی مدار را دخول می‌دانند، آیت الله شبیری ملاک را ذهاب غشاء می‌دانند، مرحوم سید صاحب عروة ملاک را ازدواج و جریان عقد می‌داند و به نظر سید کار بسیار روان است.

آیا فرج بر دبر هم اطلاق می‌شود یا خیر؟

علامه حلی در تبصرة (علامه این کتاب را در سفر کربلا نوشتند، رسم علامه این بود که در سفرهای زیارت عده‌ای از شاگردان را با خود می‌بردند که بحث و درس باقی باشد، و پس از بازگشت از آن سفر، فخر المحققین پشت سر پدر دیگر نماز نخواند، علامه جویای احوال او شدند و به پدر عرضه داشت: شما درس واجب را رها کردید و به زیارت مستحب رفتید، و علامه فرمودند نگران نباش من در این سفر کتاب تذکره را نوشتم، زندگی علامه به معجزه شبیه است، مرحوم ابوی از علامه نقل می‌کردند که روزی به خانه علامه آمدند و گفتند ما با علامه کار داریم، دیدند پسر بچه‌ای روی درخت در حال بازی با لانه گنجشک‌هاست، و وقتی داخل اتاق انتظار برای دیدن علامه شدند آن بچه آمد و عبا و عمامه را بر تن و سر کرد و داخل در اتاق شد، در زندگانی مرحوم فاضل آبی صاحب کاشف الرموز دیدم که ایشان در ۱۳ سالگی مجتهد مسلم بود، نابغه‌هایی بودند که از سن کودکی درس خوان بودند و درست از عمر خود استفاده کردند لذا به سرعت مجتهد می‌شدند)؛

لان الفرج یناول القبل و الدبر اذ لاخلاف بین اهل اللغة و اهل الشرع فی ذلک؛ و همه احکامی که برای وطی در قبل است برای وطی در دبر هم می‌باشد از جمله حکم ما نحن فیه جز دو حکم، مثلاً وطی در قبل روزه را افساد می‌کند و کفاره دارد همچنین وطی در دبر و وجوب غسل و ثبوت تام مهر، عده نگه داشتن الا در احصان، اگر شوهری نمی‌تواند وطی در قبل کند محصن نیست لذا اگر زنا کند حکم وی قتل نیست، دیگری نیز وطی در دبر محلل محسوب نمی‌شود.

مرحوم شهید ثانی در شرایط رجم زانی: ان تکون الوطء بفرج فلایکفی الدبر؛ اما اگر با زنی اقدام کرد و وطی در دبر کرد حکم اعدام را ندارد.

و فی دلالة الفرج و الاصابة علی ذلک نظر؛ لما تقدمان الفرج لغتا علی ما یشمل الدبر.[1]

مرحوم کلانتر در تعلیقه بر کلام شهید ثانی می‌فرمایند؛ ان الفرج موضوع لغتا لمعنا عام و هی العورة و لها فردان القبل و الدبر، فالوطء یحصل بهما لکن الوطء المعتبرة فی موضوعنا و هو الاحصان الوطی فی القبل حتی یجری حد الرجم لا مطلق الوطء حتی فی الدبر.

به تبع علامه احصان و محللیت را دیگران نیز استثنا کردند.

مرحوم شیخ در مبسوط در مورد وجوب غسل در صورت وطی در دبر:

الاشبه وجوب الغسل کما ذهب الیه علم الهدی (سید مرتضی) و ینبغی ان یکون البحث مبنیا علیان اسم الفرج هل یطلق علی الدبر ام لا.

مرحوم فاضل آبی در کشف الرموز: و عندی تردد و اذهب الی الوجوب احتیاطاً

مرحوم صاحب حدائق در جلد ۱۵ صفحه ۳۶۴: مرحوم شیخ در مبسوط گفته:

و أطلق و قال فی المبسوط: ان جامع المرأة فی الفرج قبلاً کان أو دبرا قبل الوقوف بالمشعر عامداً- سواء کان قبل الوقوف بعرفة أو بعده- فسد حجه و وجب علیه المضی فیه، و الحج من قابل، و بدنة، و ان کان الجماع فی ما دون الفرج کان علیه بدنة لا غیر. و عبارته هذه صریحة فی جعل الدبر من الفرج.[2]

مرحوم قاضی ابن براج در الکامل: اذا جامع فی الفرج او فیما دونه....... فان جعل الفرج عبارة عن القبل و ما دونه عبارة عن الدبر....

ثم قال: اقرب عندی لافرق بین القبل و الدبر سواء کان بامرأة او بغلام

کفارات احرام در هر دو صورت وجود دارد.

از نظر لغوی: سمی فرج المرأة و الرجل لانهما بین الرجلین. فرج شکاف بین دو کوه است و در قبل و دبر اینگونه است.

آیت الله خویی می‌فرمایند: در ذیل وجوب غسل در وطی در دبر:

فیما دون الفرج مراد غیر فرج است، اگر مرد انزال کرده و زن هنوز انزال نکرده است بر زن غسل نیست و اگر مرد هم انزال نداشته باشد همینطور است. پس فرج در ظاهر روایت اعم از قبل و دبر است، یک برداشت هم دون الفرج بمعنای پایین فرج است، زن چون انزال نشده غسل ندارد و مرد هم همینطور.

موسوعه آیت الله خویی:

و منها: صحیحة الحلبی، قال: «سُئل الصادق (علیه السلام) عن الرجل یصیب المرأة فیما دون الفرج أ علیها الغسل إذا أنزل هو ولم تنزل هی؟ قال (علیه السلام): لیس علیها غسل، وإن لم ینزل هو فلیس علیه غسل» و هذه الروایة وإن کانت صحیحة بحسب السند إلّا أن دلالت‌ها مورد للمناقشة: أمّا أوّلاً: فلأن ظاهر کلمة «ما دون الفرج» هو ما کان تحت الفرج ولیس ما تحته إلّا الفخذان، ومعنی أنه یصیبها أی أنه یفخّذ فحسب، وعلیه فالصحیحة خارجة عمّا نحن فیه أعنی الوطء فی دبر المرأة.

و أمّا ثانیاً: فلأنا لو سلمنا أن المراد بما دون الفرج ما سوی الفرج لا أنه بمعنی ما هو تحته وأسفله کما قد یستعمل بهذا المعنی أی بمعنی عدا وسوی أیضاً لا یمکننا الاستدلال بها من جهة أن للفرج إطلاقات، فقد یطلق ویراد منه خصوص القبل فی مقابل الدبر، وقد یطلق ویراد منه الأعم من القبل والدبر والذکر کما قد استعمل بهذا المعنی الأخیر أعنی الآلة الرجولیة فی قوله تعالی﴿وَ اَلَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَإِلاَّ عَلی‌َأَزْوَاجِهِمْ﴾[3] [4]

علی الظاهر مراد آیت الله خویی مراد از فرج را اعم می‌دانند همان بیان علامه است و نافی عرض ما نیست.

مرحوم شیخ بهایی، صاحب مفتاح الکرامة و دیگران هم بیاناتی دارند.

نتیجه نهایی: اگر خانمی مستقل در زندگی است اختیار ازدواج وی دست خودش است، و اگر در ازدواج قبلی وطی شده باشد، قبلاً و دبرا استقلال در ازدواج دارد، اما اگر با پریدن و غیره زوال بکارت حاصل شد، چون ملاک دخول است و دخول حاصل نشده اختیار ازدواج بدست خودش نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo