درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان / ازدواج باکره بالغه / استحباب استیذان از پدر و جدّ در عقد توسط بالغه مالکة لامرها

چند مسأله باید خوانده شود و پس از این چند مسأله وارد بحث نکاح فضولی و مهریه و نشوز شویم.

مسأله ۱۴ عروه

۱۴ مسألة یستحب للمرأة المالکة أمرها أن تستأذن أباها أو جدها و إن لم یکونا فتوکل أخاها و إن تعدد اختارت الأکبر[1]

فرع اول

اگر کسی مالک امر خود است (و ما استقلال شئون زندگی معنا کردیم تبیع تشتری و تعتق اگرچه باکره باشد. مستحب است از پدرش و جد پدری در امر نکاح اذن بگیرد.

آیت الله خویی می‌فرمایند: مورد کلام مختص ثیبه است و باکره را شامل نمی‌شود و ما مبنای ایشان را قبول نداریم و ایشان را همراهی نمی‌کنیم.

جهت استیذان

آیت الله خویی می‌فرمایند جهتی برای استحباب نیست چون دلیلی بر آن نداریم.

إن قلت: روایاتی که استیذان پدر و جد را معتبر می‌دانند و ما دست از وجوب این روایات برداشته و حمل بر استحباب می‌کنیم.

قلت: روایتی وجود ندارد که استیذان ثیب را بیان کرده باشد (ما نیز استیذان مالکة امرها را بیان می‌کنیم)

بله نسبت به باکره استیذان لازم است جز باکره‌ای که مالکه امرها باشد که استحباب ثابت هست ولی ثیب اصلاً استحباب نیز ندارد.

بله روایات مطلقه‌ای داریم مبنی بر استیذان دختر و آیت الله خویی بر باکره حمل می‌کنند.

نسبت به ثیبه امری برای استیذان نیست نسبت به باکره غیر مالکة امر باشد اذن واجب است، و اگر مالکة امرها باشد باز هم استحباب اذن وجود ندارد.

روایت سیعد بن اسماعیل در توهم استحباب استیذان

۲۵۶۰۸- ۱۵-وَ عَنْهُ عَنْ سَعِیدِبْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ بِبِکْرٍ أَوْ ثَیِّبٍ لَا یَعْلَمُ أَبُوهَا وَ لَا أَحَدٌ مِنْ قَرَابَاتِهَا وَ لَکِنْ تَجْعَلُ الْمَرْأَةُ وَکِیلًا فَیُزَوِّجُهَا مِنْ غَیْرِ عِلْمِهِمْ قَالَ لَا یَکُونُ ذَا.[2]

از این روایت اذن پدر و اطلاع وی را استفاده می‌کنند.

بیان: ثیب مشکلی ندارد و باکره غیر مالکة امرها باز هم باید اجازه بگیرد و باکره مالکة امرها نیز می‌شود استحباب آن را استفاده کرد.

آیت الله خویی در ضمن این روایت وجوب اعلام را بیان می‌کنند.

بیان استاد

این اعلامی است که مقدمه اذن است نه صرف اعلام، اعلام عنوان اعم است و نسبت به قرابات اعلام صرف است ولی نسبت به پدر استیذانی است (و ما اشتراک لفظ در اکثر از معنا را جایز میدانیم بشرط اینکه دلالت ظاهر و واضحی باشد).

نتیجه: از اینکه قرابات به پدر ضمیمه شدند مراد استیذان نیست و صرف احترام گذاشتن و خبر دادن است و روایت اعلام را واجب کرده است.

بیان استاد: اعلام به قرابات نیز واجب است و لفظ لایکون ذا دال بر پسندیده نبودن است و از این روایت استحباب اعلام استفاده می‌شود.

بعبارة اخری در بیان آیت الله خویی

روایت فوق دلالت بر وجوب اعلام و معتبر بودن اعلام در صحت نکاح دارد. از این روایت بدست می‌آید اعلام واجب است و نکاح صحیح متوقف بر اعلام است و این حکم مطابق با عامه است و این روایت باید حمل بر تقیه شود. بله استحباب از این جهت ثابت می‌شود که بالاترین مصداق احترام استیذان است ولی از این جهت مختص به آب و جد نیست و همه بزرگان قوم و خویش را شامل می‌شود.

بیان استاد

اصلاً چنین چیزی استفاده نمی‌شود بله روایت ناظر به اعلام است و اصلاً وجوب اعلام استفاده نمی‌شود و جمله لایکون ذا بمعنای شایسته نبودن است نه باطل بودن.

اظهر احترام استیذان است، و اظهر مصادیق واجب است نه اینکه مستحب باشد.

ادامه مسأله عروة

فتوکل اخاها حمل بر استحباب می‌شود و برادر بزرگتر در روایات اقرب الی الاب می‌باشد.

مسأله بعد در جلسه بعد مطرح خواهد شد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo