درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1402/02/31
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان / ازدواج باکره بالغه / ولایت پدر کافر بر فرزند مسلمان در عقد ازدواج
سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را به محضر مبارک امام عصر و شما بزرگواران تبریک عرض میکنم.
بحث ما در مسأله ۱۶ از مسائل اولیاء عقد بود و تا دیروز پنج فرع از مسأله را بیان کردیم، امروز کلام در فرع ششم است.
و کذا لا ولایة للأب الکافر علی ولده المسلم فتکون للجد إذا کان مسلماً و للحاکم إذا کان کافرا أیضا و الأقوی ثبوت ولایته علی ولده الکافر و لا یصح تزویج الولی فی حال إحرامه أو المولی علیه سواء کان بمباشرته أو بالتوکیل نعم لا بأس بالتوکیل حال الإحرام لیوقع العقد بعد الإحلال.[1]
اگر فرزند مسلمان باشد، دختر بالغه باکره که مسلمان شده و پدر کافر است و یا پدر و مادری که مادر مسلمان و پدر کافر است (طبق قبول ازدواج موقت کافر و مسلمان و یا ارتداد پدر)، پدر کافر بر فرزند مسلمان ولایت ندارد؛ بخاطر عدم الخلاف در مسأله و بقول آیت الله خویی متسالم علیه است و اینقدر واضح است که ما نیز ادعای متسالم علیه داریم.
اما در ضمن آن برخی از ادله را نیز بیان میکنند؛
﴿الَّذِینَ یتَرَبَّصُونَ بِکمْ فَإِن کانَ لَکمْ فَتْحٌ مِّنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَکن مَّعَکمْ وَإِن کانَ لِلْکافِرِینَ نَصِیبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیکمْ وَنَمْنَعْکم مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللَّهُ یحْکمُ بَینَکمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَلَن یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا﴾[2]
منافقها كسانياند كه با فرصتطلبي، چشمبهراه اتفاقاتياند كه برايتان پيش ميآيد: اگر پيشرفتي از طرف خدا بهدست آوريد به شما ميگويند: «مگر ما با شما نبوديم؟!» اما اگر موفقيتي نصيب دشمنان بيدين شود، به آنها ميگويند: «مگر بهسودتان جنگ رواني راه نينداختيم و از پيوستن به مسلمانان منعتان نكرديم؟!» خدا، روز قيامت، بينتان داوری ميكند. البته خدا راهي برای تسلط كامل بيدينها بر مسلمانان باز نخواهد كرد.
کافر بر مؤمن سلطهای ندارد لذا در ما نحن فیه پدر کافر بر دختر ولایت ندارد.
مؤمن دو اطلاق دارد گاهی بمعنای شیعه مقابل اهل سنت است و گاهی بمعنای اعم است.
روایت معروف که صاحب وسائل در جلد ۲۶ باب موانع ذکر کردهاند؛
۳۲۳۸۳- ۱۱- قَالَ وَ قَالَ ع الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَی عَلَیْهِ.[3]
۳۲۶۴۰- ۲- قَالَ وَ قَالَ ع الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَی عَلَیْهِ وَ الْکُفَّارُ بِمَنْزِلَةِ الْمَوْتَی لَا یَحْجُبُونَ وَ لَا یَرِثُونَ.[4]
مرحوم آیت الله خویی میفرمایند: مرحوم شیخ انصاری مناقشه کردند که؛ نفی سبیل مذکور در روایت یعنی حجت ندارند نه تسلط نداشتن به شاهد اینکه اگر کافر مسلمانی را اجیر کند، موجر بر اجیر سلطه دارد و اجاره صحیح است، بلکه سبیل بمعنای حجت است و اگر سلطه باشد آیه باید تخصیص به موارد اجاره بخورد که آیه آبی از تخصیص است.
و دلیل اصلی دو وجه است؛
الف) انصراف ادله؛ متفاهم عرفی این است که ولایت پدر بر فرزند بخاطر احترام و ادا حق وی است و رعایت جایگاه پدر است حال آنکه کافر جایگاه این چنینی ندارد. و دوری از کافر واجب است و به تعبیر حقیر کافر محترم نیست که بخاطر احترام آن ولایت داشته باشد.
العلة تعمم اگر بخاطر احترام باشد مادر باید ولایت داشته باشد که چنین نیست و ما انصراف ادله را با ایشان همراهی نمیکنیم.
ب) استفاده از قاعده الزام، خود کفار ازدواج صغیر را با اذن پدر نمیدانند و دختر بالغه را با اذن پدر نمیدانند و خودشان برای پدرشان چنین جایگاهی قائل هستند، پس الزموهم بما الزموا به علی انفسهم پس اذن پدر ساقط میدانیم.
مناقشه: صغیره با ایشان همراهی نمیکنیم ولی باکره اینطور نیست.
حال که این فرزند مسلمان است و پدر وی ولایت ندارد چه کسی ولایت دارد؟
اگر جد مسلمان باشد او ولایت دارد سپس حاکم شرع ولایت دارد.
حال فرزندی کافر است و پدر وی بر او ولایت دارد و پدر مسلمان است اما اگر پدر کافر و دختر کافر باشد چه میشود؟ اگر زوج مسلمان باشد، پدر بر دختر ولایت دارد.
بیان استاد: ما دلیلی بر مطلب فوق پیدا نکردیم.
فروع تزویج در حال احرام در جلسات بعد مطرح خواهد شد.