درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / نفقه / موارد نفقه واجب / بررسی شروط وجوب نفقه / تمتع قبل از دریافت مهریه / ادله جواز

کلام ما در این بود که قبل از اعطاء مهر یا هدیه جواز دخول است یا خیر؟

کلام در روایات مجوزه باب 8 از ابواب مهور وسائل

روایت هفتم خوانده شد البته دقت کنید اینکه ما به صاحب وسائل می‌گوییم برخی از روایات جایگاهی در این باب ندارد نه اینکه ایشان متوجه نبودند بلکه برخی از روایات مربوط به عناوین دیگر باب است (و ان المهر لا یسقط بالدخول لکن لاتقبل دعوی المرأة المهر الا ببینه)

روایت هفتم سندا بررسی شد و ابوجمیله مشکلی ندارد و توضیحاتی داده شد و آیت الله شبیری هم در کتاب النکاح جلد 25 صفحه 7813 به بعد در مورد مفضل بن صالح مطالبی دارند که خلاصه آن‌ها را بیان می‌کنیم.

ابوجمیله را دو نفر قدح کردند: ابن غضائری که ایشان را کذاب و جاعل حدیث معرفی کرد (ضعیف کذاب یضع الحدیث) و مرحوم نجاشی و شیخ طوسی وقتی خود ابی جمیله را متعرض می‌شوند او را تضعیف نمی‌کنند و اگر ضعفی در مورد فردی داشته باشند در ذیل اسم او ضعیف را اشاره می‌کنند حال آنکه در ذیل ابوجمیله او را تضعیف نکردند.

بله، وقتی به شرح حال جابر ابن یزید جعفی می‌رسند می‌فرمایند: روی عنه جماعة غمض فیهم و ضعفوا منهم عمرو ابن شمر و مفضل ابن صالح که از این عبارت آیت الله خویی ضعف مفضل بن صالح را متسالم علیه بین اصحاب می‌دانند و مضعف اشخاص اصحاب ما هستند و آیت الله خویی ضعف این چند نفر را قبول کردند.

آیت الله شبیری: ما این استظهار را نمی‌پذیریم، همینکه فقط ابن غضائری تضعیف کرده کافی در لفظ ضعفوا است.

استاد: خیر ما با این کلام همراهی نمی‌کنیم و بنده با قول آیت الله خویی همراهی می‌کنم.

آیت الله شبیری: تضعیف مرحوم نجاشی به نقل از دیگران توسط لفظ ضعفه ارباب الرجال است که در ما نحن فیه این لفظ به کار نرفته است. روایات مربوط به جابر درباره طرح مسائل غلو است و در مسائل غلو اختلاف است و به این تضعیفات نمی‌توان اعتنا کرد و در ما نحن فیه دلیل متقنی نیست. بعلاوه اینکه رساله ابن غضائری مشخص نیست منسوب به خود او باشد و مرحوم آقا بزرگ و آیت الله خویی این رساله را منسوب به وی نمی‌دانند و این غضائری گفته است که ابوجمیله گفته من رساله معاویه به محمد بن ابی بکر را جعل کردم پس ابوجمیله جاعل حدیث است و به حدیث او نمی‌شود اعتنا کرد.

اولاً کسی در اینجا نقل کرده که علی بن محمد بن زبیر است و توثیق نشده است و جعل برای طعنه زدن به افرادی مثل معاویه ضرری به بقیه روایات فرد نمی‌زند و اگر کسی هم جعل حدیث فضائلی باشد نافی وثاقت وی در احادیث فقهی نمی‌شود. با توجه به اینکه کتاب بوجمیله را حسن ابن علی فضال نقل کرده که جزء اصحاب اجماع است و از ابوجمیله روایات متعدد نقل کرده و مشایخ ثلاث هم از او روایت نقل کردند و با توجه به نقل این افراد و اینکه نجاشی و شیخ در ذیل او ضعفی بیان نکردند پس ابوجمیله ثقه است و عبارت کذاب یضع الحدیث مورد قبول این بزرگان نبوده است مگر اینکه بگوییم این بزرگان یقین به صدور این روایات داشتند و برای اتصال سند نام او را بردند و نام او به صحت محتوای حدیث ضرری نمی‌زده است.

استاد: علی‌ای حال اینکه اجلاء از ایشان نقل می‌کنند می‌توان گفت این حدیث مشکل سندی ندارد و نهایت بگوییم ابوجمیله وثاقتش ثابت نیست و این عدم ثبوت وثاقت دخلی به ما نحن فیه ندارد چون مربوط به بینه خانم است و مربوط به بحث ما نیست.

بله سند دومی هم برای این روایت مرحوم صاحب وسائل بیان کردند: وَ رَوَاهُ الشَّیخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ[1] ‌.

که این سند دوم صحیحه است. خود محمد بن احمد بن یحیی مشکلی ندارد و طریق شیخ هم به این فرد صحیح است چون طرق شیخ به محمد بن احمد بن یحیی چهار تا است.

1. مرحوم مفید و حسین بن عبید الله و احمد بن عبدون از محمد بن حسین بن سفیان از احمد بن ادریس از محمد بن احمد بن یحیی

2. ابوالحسین بن ابی جید از محمد بن حسن بن ولید از محمد بن یحیی از احمد بن ادریس

3. حسین بن عبید الله از احمد بن محمد بن یحیی از محمد بن یحیی از محمد بن احمد بن یحیی

4. مرحوم مفید و حسین بن عبید الله و احمد بن عبدون از حسن ابن حمزه علوی و محمد بن حسین بزوفری از احمد ابن ادریس از محمد ابن احمد بن یحیی

که هم مرحوم اردبیلی در جامع الرواة جلد 2 صفحه 512 و علامه در خلاصه صفحه 434 و آیت الله خویی جلد 16 صفحه 53 معجم این طرق را صحیح می‌دانند. برخی طریق سوم را تضعیف کرده‌اند و برخی حسن دانسته‌اند اما طریق سوم حسن است.

متن روایت هفتم

إِذَا دَخَلَ الرَّجُلُ بِامْرَأَتِهِ ثُمَّ ادَّعَتِ الْمَهْرَ وَ قَالَ قَدْ أَعْطَیتُک فعلی‌ها الْبَینَةُ وَ عَلَیهِ الْیمِینُ.

شاید ارتباط دادن به بحث ما به این شکل باشد که: پس ادعای مهر قبل از دخول جایز است ولی صراحت در مطلب ندارد.

صاحب وسائل: أَقُولُ: هَذَا مَحْمُولٌ عَلَی مَا إِذَا اتَّفَقَا عَلَی إِعْطَاءِ قَدْرٍ مُعَینٍ وَ ادَّعَی أَنَّهُ مَجْمُوعُ الْمَهْرِ وَ ادَّعَتِ الزِّیادَةَ عَلَیهِ لِمَا یأْتِی[2] وَ لِعَدَمِ جَوَازِ الشَّهَادَةِ عَلَی النَّفْی فِی مِثْلِه: زوج و زوجه اتفاق داشتند که چیزی بین آن دو رد و بدل شده ولی زوج ادعا می‌کند آن مبلغ تمام مهر بوده ولی زوجه ادعا می‌کند تمام مهریه پرداخت نشده است.

روایت هشتم

27036- 8-[3] وَ عَنْ أَبِی عَلِی الْأَشْعَرِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ یهْلِکانِ جَمِیعاً فَیأْتِی وَرَثَةُ الْمَرْأَةِ فَیدَّعُونَ عَلَی وَرَثَةِ الرَّجُلِ الصَّدَاقَ فَقَالَ وَ قَدْ هَلَک[4] وَ قُسِمَ الْمِیرَاثُ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ لَیسَ لَهُمْ شَی‌ءٌ قُلْتُ فَإِنْ کانَتِ الْمَرْأَةُ حَیةً فَجَاءَتْ بَعْدَ مَوْتِ زَوْجِهَا تَدَّعِی صداق‌ها فَقَالَ لَا شَی‌ءَ لَهَا وَ قَدْ أَقَامَتْ مَعَهُ مُقِرَّةً حَتَّی هَلَک زوج‌ها فَقُلْتُ فَإِنْ مَاتَتْ وَ هُوَ حَی فَجَاءَ وَرَثَتُهَا یطَالِبُونَهُ بِصَدَاقِهَا قَالَ وَ قَدْ أَقَامَتْ حَتَّی مَاتَتْ لَا تَطْلُبُهُ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ لَا شَی‌ءَ لَهُمْ قُلْتُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَجَاءَتْ تَطْلُبُ صداق‌ها قَالَ وَ قَدْ أَقَامَتْ لَا تَطْلُبُهُ حَتَّی طَلَّقَهَا لَا شَی‌ءَ لَهَا قُلْتُ فَمَتَی حَدُّ ذَلِک الَّذِی إِذَا طَلَبَتْهُ لَمْ یکنْ لَهَا قَالَ إِذَا أُهْدِیتْ إِلَیهِ وَ دَخَلَتْ بَیتَهُ وَ طَلَبَتْ بَعْدَ ذَلِک فَلَا شَی‌ءَ لَهَا إِنَّهُ کثِیرٌ لَهَا أَنْ یسْتَحْلَفَ بِاللَّهِ مَا لَهَا قِبَلَهُ مِنْ صَدَاقِهَا قَلِیلٌ وَ لَا کثِیرٌ.[5]

روایت مفصلی است که دخلی به بحث ما ندارد لذا متعرض آن نمی‌شویم.

روایت نهم

27037- 9-[6] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ عَنْ یعْقُوبَ بْنِ یزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِی قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ وَ أَدْخُلُ بِهَا وَ لَا أُعْطِیهَا شَیئاً قَالَ نَعَمْ یکونُ دَیناً عَلَیک.[7]

وَ رَوَاهُ الْکلَینِی عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ مِثْلَهُ[8]

سند و دلالت حدیث

سند کلینی صحیح است و صحیحه است و دلالت روایت هم خوب است لا اعطیها شیئا اعم از مهر و هدیه است به قرینه دیگر روایات، و حضرت این مهر را دین می‌دانند و با نعم این عمل راوی را بدون مشکل می‌دانند.


[1] (5)- التهذیب7- 376- 1521، و الاستبصار 3- 223- 809.
[2] (6)- یأتی فی الحدیثین 13 و 14 من هذا الباب.
[3] (7)- الکافی 5- 385- 2.
[4] (1)- فی المصدر- هلکا.
[6] (3)- التهذیب7- 357- 1453، و الاستبصار 3- 220- 798.
[8] (4)- الکافی 5- 413- 3.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo