درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/12/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه خانواده / نفقه / موارد نفقه واجب / بررسی شروط وجوب نفقه / تمتع قبل از دریافت مهریه / ادله جواز / جمع‌بندی روایات

سخن ما در جمع بندی روایات بود در این بحث که برای زوج قبل از اعطاء مهر حق دخول است یا نه و در جلسه قبل روایات مانعه را بررسی کردیم.

عن أبی عبد اللّه علیه السّلام: «قال: إذا تزوج الرجل المرأة فلا یحلّ له فرجها حتی یسوق إلیها شیئا درهما فما فوقه، أو هدیة من سویق أو غیره[1]

، عن أبی جعفر علیه‌السلام قال: سألته عن رجل تزوج امرأة علی أن یعلمها سورة من کتاب الله؟ فقال: ما أحب أن یدخل حتی یعلمها السورة ویعطیها شیئا، قلت: أیجوز أن یعطیها تمرا أو زبیبا؟ قال: لا بأس بذلک إذا رضیت به کائنا ما کان.[2]

قال : ینظر قیمة الخنازیر والخمر ویرسل به إلیها ثم یدخل علیها.[3]

فی المرأة تهب نفس‌ها للرجل ینکحها بغیر مهر، فقال: إنما کان هذا للنبی صلی‌الله‌علیه‌وآله ، وأما لغیره فلا یصلح هذا حتی یعوضها شیئا یقدم إلیها قبل أن یدخل بها قل أو کثر، ولو ثوب أو درهم، وقال: یجزی الدرهم.[4]

سألت أبا الحسن علیه‌السلام عن رجل تزوج امرأة بنسیئة؟ فقال: إن أبا جعفر علیه‌السلام تزوج امرأة بنسیئة ثم قال لابی عبدالله: یابنی، لیس عندی من صداقها شیء أعطیها إیاه أدخل علیها، فأعطنی کساک هذا فأعطاها إیاه، فأعطاها ثم دخل علیها.[5]

لایحل له اعم از مهر و هدیه است و شیئا مهریه است و یا چیزی به خانم تقدیم کند، روایت دوم تعبیر مااحب بود و ملاک رضایت زوجه است. روایت سوم نصرانی و نصرانیه بود که حضرت فرمودند قیمت خنزیرو خمر را بدهد سپس دخول کند، روایت چهارم لایصلح حتی یعوضها شیئا است که ظهور در وجوب دارد و روایت پنجم هم روایت نوادر بود که فردی نسیئة ازدواج می‌کند و حضرت خاطره‌ای از پدرشان تعریف کردند که عبایشان را دادند سپس دخول کردند و ظهور در استحباب هدیه دارد و ظهور در مهریه دارد که آقا از فرزندشان خواستند که هدیه‌ای بدهند و فعل معصوم دال بر وجوب نیست و یمکن حمل بر استحباب شود و راجحیت این کار استفاده می‌شود نه وجوب آن و ترتیب ندبی دارد و عدم رعایت ترتیب اکراهی.

اما روایات در جانب جواز

روایت اول (صحیحه)

[۲۷۰۲۹] ۱ ـ محمد بن یعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، وعن علی بن إبراهیم، عن أبیه جمیعاً، عن أحمد بن محمد بن أبی نصر قال: قلت لابی الحسن علیه‌السلام : الرجل یتزوج المرأة علی الصداق المعلوم فیدخل بها قبل أن یعطیها؟ فقال: یقدم إلیها ما قل أو کثر، إلا أن یکون له وفاء من عرض، إن حدث به حدث أدی عنه، فلا بأس.[6]

یقدم الی‌ها صیغه اخبار ظهور در وجوب آکد دارد و حتماً باید از مهریه چیزی بدهد و ظهور در وجوب دارد. و این روایت به روایات مانعه بیشتر شبیه است. و لو اینکه شیخ حر در باب روایات مجوزه آورده است.

و این توجیه خوبی است که اگر ملاک نیت اعطاء باشد جزء روایات مجوزه می‌شود و با یکی از وجوه جمع سازگار است. پس یا باید اعطا کند و یا نیت اعطاء داشته باشد.

روایت دوم (صحیحه)

[۲۷۰۳۰] ۲ ـ وعن علی بن إبراهیم، عن محمد بن عیسی، عن یونس، عن عبد الحمید بن عواض قال: سألت أبا عبدالله علیه‌السلام عن الرجل یتزوج المرأة فلا یکون عنده ما یعطیها فیدخل بها؟ قال: لا بأس، إنما هو دین علیه لها.[7]

حضرت مهریه را دین شمردند و سؤال هم از مهر بوده، مهریه واجب است و زوج دارا نیست پس اگر دین باشد و نداشته باشد محذوری در دخول نیست و نسبت به دارا بودن شوهر و زوج روایت ساکت است. تمایل به جانب منع دارد ولی خیلی دلالت واضحی ندارد.

روایت سوم (صحیحه)

[۲۷۰۳۱] ۳ ـ وعن محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن یحیی، عن غیاث بن إبراهیم، عن أبی عبدالله علیه‌السلام ، فی الرجل یتزوج بعاجل وآجل، قال: الآجل إلی موت أو فرقة.[8]

روایت ظهوری در بحث ما نحن فیه ندارد و بحث دخول مطرح نشده.

روایت چهارم (موثقه)

[۲۷۰۳۲] ۴ ـ وعنه، عن أحمد، عن ابن فضال، عن ابن بکیر، عن عبید بن زرارة، عن أبی عبدالله علیه‌السلام ، فی الرجل یدخل بالمرأة ثم تدعی علیه مهرها، فقال: إذا دخل بها فقد هدم العاجل.[9]

اگر دخول صورت گرفت مهریه به آجل و مدت دار تبدیل می‌شود و استفاده وجوب اعطاء قبل از دخول نمی‌شود. اما وجوب اعطاء قبل از دخول روایت بیانی در این معنا ندارد.

روایت پنجم (موثقه)

[۲۷۰۳۳] ۵ ـ وعن علی بن محمد، عن صالح بن أبی حماد، عن ابن فضال، عن ابن بکیر، عن عبید بن زرارة، عن أبی عبدالله علیه‌السلام قال: دخول الرجل علی المرأة یهدم العاجل.[10]

این روایت هم چیزی بر اینکه قبل از دخول اعطاء مهر کند ندارد.

روایت ششم (صحیحه)

[۲۷۰۳۴] ۶ ـ وعن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن عبد الرحمن بن أبی نجران عن العلاء بن رزین، عن محمد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه‌السلام ، فی الرجل یتزوج المرأة ویدخل بها ثم تدعی علیه مهرها، قال: إذا دخل علیها فقد هدم العاجل.[11]

این روایت هم دلالتی ندارد

روایت هفتم (دو سند صحیحه دارد)

[۲۷۰۳۵] ۷ ـ وعن محمد بن یحیی، عن محمد بن أحمد، عن محمد بن عبد الحمید، عن أبی جمیلة، عن الحسن بن زیاد، عن أبی عبدالله علیه‌السلام قال: إذا دخل الرجل بامرأته ثم ادعت المهر وقال: قد أعطیتک، فعلی‌ها البینة وعلیه الیمین.[12]

از این روایت هم جواز دخول استفاده شده ولی از رضایت همسر این جواز استفاده می‌شود.

روایت هشتم (صحیحه)

[۲۷۰۳۶] ۸ ـ وعن أبی علی الاشعری، عن محمد بن عبد الجبار، عن صفوان، عن عبد الرحمن بن الحجاج قال: سألت أبا عبدالله علیه‌السلام عن الرجل والمرأة یهلکان جمیعاً فیأتی ورثة المرأة فیدعون علی ورثة الرجل الصداق؟ فقال: وقد هلک وقسم المیراث؟ فقلت: نعم. فقال: لیس لهم شیء، قلت: فإن کانت المرأة حیة فجاءت بعد موت زوجها تدعی صداق‌ها؟ فقال: لا شیء لها وقد أقامت معه مقرة حتی هلک زوج‌ها، فقلت: فإن ماتت وهو حی فجاء ورثتها یطالبونه بصداقها؟ قال: وقد أقامت حتی ماتت لا تطلبه؟ فقلت: نعم، قال: لا شیء لهم، قلت: فإن طلقها فجاءت تطلب صداق‌ها؟ قال: وقد أقامت لا تطلبه حتی طلقها؟ لا شیء لها، قلت: فمتی حد ذلک الذی اذا طلبته لم یکن لها؟ قال: اذا أهدیت إلیه ودخلت بیته وطلبت بعد ذلک فلا شیء لها، إنه کثیر لها أن یستحلف بالله مالها قبله من صداقها قلیل ولا کثیر.[13]

این روایت ربطی به ما نحن فیه ندارد.

روایت نهم صحیحه است

[۲۷۰۳۷] ۹ ـ محمد بن الحسن بإسناده عن علی بن الحسن، عن یعقوب بن یزید، عن ابن أبی عمیر، عن بعض أصحابنا، عن عبد الحمید الطائی قال: قلت لابی عبدالله علیه‌السلام : أتزوج المرأة وأدخل بها ولا أعطیها شیئا؟ قال: نعم، یکون دینا علیک.[14]

تصریح به جواز دارد. البته روایت بیان نکرده که در فرض رضایت و عدم رضایت بوده و اطلاق روایت و عدم استفصال امام دال بر دو حالت رضایت و عدم رضایت می‌شود و ترک الاستفصال یفید العموم و اظلاق هم مفید عموم است و مهریه هم قید عاجل و آجل نزده است.

روایت دهم (موثقه)

[۲۷۰۳۸] ۱۰ ـ وعنه، عن محمد بن علی، عن محمد بن إسماعیل بن بزیع، عن منصور بزرج، عن عبد الحمید بن عواض قال: قلت لابی عبدالله علیه‌السلام : المرأة أتزوجها، أیصلح لی أن أواقعها ولم أنقدها من مهرها شیئا؟ قال: نعم، إنما هو دین علیک.[15]

این هم مثل روایت قبل است و ظهور در این دارد که اگر مواقعه شد مهریه دین می‌باشد.

روایت یازدهم (ضعیفه)

[۲۷۰۳۹] ۱۱ ـ وبإسناده عن محمد بن أحمد بن یحیی، عن أبی جعفر، عن أبی الجوزاء عن الحسین بن علوان، عن عمرو بن خالد، عن زید بن علی، عن آبائه، عن علی علیهم‌السلام ، إن امرأة أتته ورجل قد تزوجها ودخل بها وسمی لمهرها أجلا، فقال له علی علیه‌السلام : لا أجل لک فی مهرها إذا دخلت بها فأد إلیها حق‌ها.[16]

روایت ضعیفه است و در دلالت آن بحث نمی‌کنیم.

روایت دوازدهم (راوی مهمل دارد و معتبر نیست)

[۲۷۰۴۰] ۱۲ ـ وبإسناده عن محمد بن علی بن محبوب، عن الحسن بن علی، عن عبد الحمید الطائی، عن عبد الخالق قال: سألت أبا عبدالله علیه‌السلام عن الرجل یتزوج المرأة فیدخل بها قبل أن یعطیها شیئا؟ قال: هو دین علیه.[17]

روایت سیزدهم (صحیحه)

[۲۷۰۴۱] ۱۳ ـ وبإسناده، عن الحسن بن محبوب، عن علی بن رئاب، عن أبی عبیدة عن الفضیل، عن أبی جعفر علیه‌السلام ، فی رجل تزوج امرأة فدخل بها فأولدها ثم مات عنها، فادعت شیئا من صداقها علی ورثة زوج‌ها، فجاءت تطلبه منهم وتطلب المیراث، قال: فقال: أما المیراث فلها أن تطلبه، وأما الصداق فإن الذی أخذت من الزوج قبل أن یدخل علیها فهو الذی حل للزوج به فرجها، قلیلا کان أو کثیرا، إذا هی قبضته منه وقبلته ودخلت علیه، فلا شیء لها بعد ذلک.[18]

حلیت فرج خانم برای شوهر منوط به اخذ از زوجه است و ظهور در وجوب دارد.

روایت چهاردهم (صحیحه)

[۲۷۰۴۲] ۱۴ ـ وبإسناده عن محمد بن أحمد بن یحیی، عن محمد بن الحسین، عن محمد بن سنان، عن المفضل بن عمر قال: دخلت علی أبی عبدالله علیه‌السلام فقلت له: أخبرنی عن مهر المرأة الذی لا یجوز للمؤمنین أن یجوزوه؟ قال: فقال: السنة المحمدیة خمسمائة درهم، فمن زاد علی ذلک رد إلی السنة ولا شیء علیه أکثر من الخمسمائة درهم، فإن أعطاها من الخمسمائة درهم، درهما أو أکثر من ذلک ثم دخل بها فلا شیء علیه، قال: قلت: فإن طلقها بعدما دخل بها؟ قال: لا شیء لها، إنما کان شرط‌ها خمسمائة درهم، فلما أن دخل بها قبل أن تستوفی صداق‌ها هدم الصداق فلا شئ لها، إنما لها ما أخذت من قبل أن یدخل بها، فإذا طلبت بعد ذلک فی حیاة منه أو بعد موته فلا شیء لها.[19]

به نظر ما چیزی در ما نحن فیه ندارد، دخول اگر انجام شد مهریه منهدم می‌شود و هر چه بوده برای قبل از دخول است و جواز و عدم جواز استفاده نمی‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo