درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/02/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی محدوده حجاب بانوان / موارد استثناء حرمت نظر و یا لمس / حکم القواعد من النساء
یکی از موارد استثنا از حرمت نظر به جنس مخالف و نامحرم، القواعد من النساء است و در این مورد 2 دسته ادله داریم که در بعضی از روایات جلباب و در بعضی از روایات جلباب و خمار استثنا شده، ولی در مجموع نتیجه میگیریم که جلباب و خمار و حتی ذراع و مقداری از ساق پا هم استثنا شده است.
آیتالله حکیم در مستمسک عروه جلد 12 صفحه 30 به بعد میفرماید وقتی در بعضی از روایات فقط جلباب استثنا شده، جلباب را باید بر استحباب حمل کنیم، یعنی مستحب است که این مقدار را رعایت کند و مازاد بر جلباب را برهنه نکند. اما در عین حال از نظر اصل جوار هم جلباب است و هم خمار. ایشان میفرماید آنچه را که خمار میپوشاند، طبعاً جایز است که مکشوف شود. خمار یا مقنعههای آن زمان باید شعر، رغبه، بعضی از قسمتهای سر و حتی بعضی از قسمتهای سینه یعنی قسمتهای ابتدایی پایین گردن را بپوشاند.
صاحب عروه میفرماید باید بعضی از مو و ذراع را بپوشاند، ولی آیتالله حکیم همه شعر، رغبه و بعضی از صدر را اضافه میکند چون خمار اینها را میپوشانده و وقتی بتواند خمار را کشف کند، پس اگر کل موی سر هم دیده شود، اشکال ندارد.
سؤال: ذراع از کجا آمد؟ آیتالله حکیم ذراع را از اینجا استفاده میکند که چون ذراع معمولاً زیر جلباب قرار میگرفته، ایشان معتقد است که تا حدود ذراع، آستین داشتهاند، چون زنهای آن زمان اهل کار بودند و مثلاً آرد و نان درست میکردند، به همین خاطر آستینهایشان تا مچ نبوده و جلباب آنها را میپوشانده و طبعاً ذراع هم اشکال ندارد، لذا ایشان میفرماید اینکه صاحب عروه میفرماید من کشف بعض الشعر، این اشکال است.
به علاوه در صحیحه بزنطی در قرب الاسناد در مورد شعر از امام رضا(علیهالسلام) سؤال کرد و صحبت از همه شعر بود نه بعض الشعر. در این روایت به ذراع تصریح شده و شعر هم کامل آمده است نه بعض الشعر و قسمتی از جلوی مو. لذا ایشان میفرماید از این روایت استفاده میکنیم که ذراع هم هست، ولو جلباب در آن زمان همه ذراع را هم نپوشانده باشد که بگوییم اگر جلباب کنار برود، همه ذراع آزاد است و اگر پوشاندن همه ذراع با جلباب بوده و جلباب کنار برود، پس مشخص میشود که همه ذراع آزاد است.
ایشان میفرماید اگر جلباب هم همه ذراع را نمیپوشانده، پوشاندن نصف ذراع با پیراهن بوده و جلباب نصف دیگر ذراع را میپوشانده و اگر جلباب کنار برود، کمی از مچ تا ذراع آزاد میشده و مقدار بالاتر از وسط ذراع تا آرنج آزاد نمیشده، چون جلباب نصف پایینتر ذراع را میپوشانده و بقیه ذراع را پیراهن میپوشانده است. لذا ایشان میفرماید ولو جلباب هم همه ذراع را نمیپوشانده، ولی پوشش بعضی از ذراع با پیراهن بوده و پوشش بقیه ذراع با جلباب بوده و در عین حال وقتی در این روایت ذراع تصریح شده، چه جلباب ساتر بوده و چه نبوده، ملاک خود ذراع است.
سؤال: چرا شعر و ذراع آمده است؟ چون معمولاً اهتمام به این دو بیشتر بوده وإلا اگر کمی از ساق پا هم معلوم شد، اشکال ندارد. وقتی معصومین در مقام بیان بودند و به جلباب و ذراع تصریح کردند ولی سخنی از ساق پا به میان نیاوردند، یعنی توسعه مطلب به ماسوای اینها سخت است.
صاحب عروه نسبت به شعر، بعض را میگوید اما بعد، نحو ذلک را هم اضافه میکند و اگر منظور از نحو ذلک، سینه باشد، تصریح نمیکند، یعنی صاحب عروه نمیگوید تمام شعر را جایز است، ولی میگوید سینه جایز است. اگر مراد از نحو ذلک ساق پا باشد، صاحب عروه، شعر را که تصریح شده، منحصر میکند در بعض الشعر، به چه دلیل صاحب عروه ساق پا را اضافه میکند، در حالیکه سخنی از آن، در روایات نیامده است.
شاید این دو نوع تعبیر صاحب عروه با هم تهافت داشته باشند. لذا آنچه که یقین داریم، همان محدودهای است که جلباب و خمار معاً کل شعر و مقداری از گردن تا سینه را میپوشانده و از آنجا به پایین را پیراهن میپوشانده، دستها تا مچ مشخص است و از مچ تا آرنج هم اشکال ندارد، اما ماسوای این قسمتها که ساق پا و غیره باشد، در روایات نیامده است.
سؤال: آیا شوهردار بودن و شوهردار نبودنش زنهای پیر و مسنه مدخلیت دارد یا خیر؟ خیر. چون در روایات تفصیلی داده نشده است. یعنی در مقام بیان بود و مانعی از تقیید نبود. چرا مدخلیت ندارد و توهم مدخلیت شده است؟ در آیه قرآن که میفرماید لایرجون نکاحا و در روایتی که میگوید قعدن أن النکاح، ممکن است از این دو استفاده شود که اصلاً شوهر نداشته باشد، در حالیکه مراد از لایرجون نکاحا و قعدن أن النکاح این است که آن قدر سن بالا رفته و پیر و مسن شدهاند که زمینه ازدواج این چنینی در آنها نیست، اما اگر از قبل ازدواج کرده بوده و این ازدواج کماکان پایدار مانده و زن و شوهر پیر هستند، اشکال ندارد، یعنی منظور از لایرجون نکاحا و قعدن أن النکاح احداث نکاح نیست که اینطور باشد که حدوث نکاح برایشان نباشد، بلکه منظور این است که اینها به گونهای باشند که اگر قرار بود الان ازدواج کنند، نه خودشان تمایلی به ازدواج دارند و نه دیگران رغبتی به ازدواج با آنها دارند.
شاهدش این مطلب این است که در روایت صحیحه حریز بن عبدالله کلمه مسنه آمده است. در روایت چهارم باب 110 جلد 20 صفحه 203 حضرت کاملاً به مسن بودن قید میزنند و نمیگویند مسن غیر ذات البعل، بلکه مراد از لایرجون نکاحا یعنی مسن بودن نه اینکه بالفعل شوهر نداشتن و ذات البعل نبودن.
سؤال: آیا با زنهای مسلمه مؤمنه مسنه میشود مسافحه کرد؟ خیر، چون آنچه که استفاده میشود، حداکثر جواز کشف و جواز نظر است و سخنی از لمس به میان نیامده، لذا وجهی در این جهت ندارد.
سؤال: اینکه میگوییم به مقدار مشخص میشود وضع ثیاب کرد و ثیاب را کنار گذاشت، آیا این مربوط به داخل منزل است و یا در بیرون از منزل هم همینطور است؟ محذوری ندارد و اطلاق دارد و اطلاقش شامل همه موارد میشود. لذا صاحب جواهر چون به این جهت توجه داشته، عمداً تصریح کرده که یعنی در خارج منزل هم این حکم وجود دارد. ایشان اصل خروج را به عنوان تبرج گرفته که خروج به این شکل خروج تبرجی نباشد که بخواهد به دیگران خودنمایی کند، بلکه به خاطر تأمین حوائجش باشد.