< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1400/03/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجاب بانوان / بررسی محدوده حجاب بانوان / حکم مصافحه با زن‌های نامحرم (اعم از مسلمان و اهل کتاب)

مصافحه با زن نامحرم که در روایات صحیحه از آن نهی شده و از قالب لمس بدن نامحرم نیز منهی است، آیا اختصاص به زن‌های مسلمان دارد یا شامل زن‌های اهل کتاب هم می‌شود؟ ما انصراف به زن‌های مسلمان را نپذیرفتیم و حکم اولیه شامل زن مسلمان و غیر مسلمان می‌شود. آنچه آمده، گفته با غیر محرم مصافحه نکنید، چون غیر محرم اعم است.

عنوان ثانویه بحث این است که از باب ضرورت، اضطرار، اکراه و امثالهم حکم مصافحه مرد و زن نامحرم چگونه است؟ احکامی که شارع در ظرف اضطرار جعل کرده، به تعبیری که در علم اصول می‌خوانیم حکم واقعی ثانویه است. چرا واقعی؟ چون وظیفه واقعی مضطر حین اضطرار همان حکم است. چرا ثانویه؟ چون حالت ثانویه مکلف است. در شرایط عادی افراد حالت اضطرار ندارند و اضطرار گاهی حاصل می‌شود.

مثلاً ممکن است کسی تمام عمر مضطر به ترک نماز و روزه نشود. اما ممکن است اضطرار به خوردن میته نیاز پیدا کند به گونه‌ای که اگر آن را نخورد، در معرض تلف و هلاکت قرار می‌گیرد، در اینجا اشکال ندارد. یا مثلاً زنی در حال غرق شدن در دریاست، ما وظیفه داریم انقاد نفس محترمه کنیم و در اینجا اضطرار و ادله‌اش مقدم است. طبعاً نه تنها حرمت لمس بدن نامحرم نیست، بلکه وجوب انقاد بدن نامحرم است.

مثلاً در من لایحذر جلد 3 صفحه 374 پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌فرمایند اگر لازم شد قسم دروغ بخور و برادر مؤمن خود را نجات بده. در کافی و تهذیب از حضرت سؤال شد که به خاطر حفظ مال برادرش قسم دروغ بخورد، حضرت فرمود اشکال ندارد. یا در کافی جلد 5 ابوحمزه ثمالی نسبت به معالجه می‌فرمایند وقتی اضطرار به مراجعه به پزشک مرد دارد، اشکال ندارد. ادله اینکه احکام در ظرف اضطرار تغییر و تبدیل پیدا می‌کند، آنقدر زیاد است که برای این حکم نیاز به بررسی سندی نداریم.

ضرورت اسم مصدر اضطرار است، یعنی حاجت و نیاز شدید و هر چه که سبب می‌شود انسان کاری را ترک کند یا کاری را انجام دهد، مثل خوردن میته به خاطر گرسنگی. لذا مضطر یعنی آن شخص، اضطرار یعنی آن حالت و ضرورت می‌شود اسم مصدرش. ضرورت حاجت و نیاز شدیدی است که اگر رعایت نکند سبب هلاکت شخص می‌شود. مثلاً در علم لغت و در بعضی از کتاب‌های فقهی آقایان می‌گویند ضرورت اسم مصدر اضطرار است، یا مثلاً ضرورت چیزی است که منجر به اضطرار می‌شود. اسباب اضطرار اکراه، تقیه، ضرر و ضرورت است. اضطرار حالتی است که در انسان مشقت و نیاز شدید ایجاد می‌کند.

ضرورت‌ها را از کجا باید تشخیص دهیم؟ بعضی از موارد ضرورت شخصیه و بعضی نوعیه است. ضرورت شخصیه مثل اینکه کسی احساس می‌کند الان باید روزه‌اش را بخورد و ضرورت نوعیه مثل اینکه فلان کار برای جامعه اسلامی خطر دارد ولو ضرورتش برای شخص من ثابت نباشد. گاهی هم اکراه است، اکراه عامل بیرونی است که انسان را وادار می‌کند که کاری را انجام دهد.

سؤال: در مصافحه، کدام یک از این اسباب برای اضطرار محقق می‌شود؟ مثلاً با زن نامحرم یا زن مسلمانی در سفر است و بخواهد با مرد نامحرمی در کشور خارجی مصافحه کند. در اینجا اکراه معنا ندارد مثلاً دانشجویی که در خارج از کشور درس می‌خواند، ولی کسی وادارش نمی‌کند که با دختر نامحرم دست بدهد. اکراه زمینه اضطرار را فراهم نمی‌کند چون محقق نمی‌شود.

تقیه هم معنا ندارد و این حکم در نزد همه مسلمانان معروف است. شاهد این مطلب این است که بسیاری از زن‌ها و مردهای مسلمان از دست دادن با زن و مرد نامحرم ولو اهل کتاب اجتناب می‌کنند و تقیه‌ای در کار نیست. اگر کسی در جایی گیر افتاد که یک مسیحی در آنجا بود و اگر آن مسیحی می‌فهمید که او مسلمان است، در آنجا برای حفظ جان تقیه معنا پیدا می‌کند ولو لازم باشد دست بدهد. اما در روال عادی اگر تقیه یا اکراه بود، درست است. اما تحقق تقیه و اکراه در روابط عادی اول کلام است، یعنی آیا به همین راحتی و به زودی مصافحه کند و بگوید مجبور بودم؟

ضرورت از امور شخصیه است. اگر واقعاً کسی ضرورت احساس کرد و وهن مسلمان بود، از باب وهن ممکن است، یعنی اگر من دست ندهم، وهن مسلمانان است. شاهد این مطلب این است که مثلاً زن یا مرد ورزشکاری که برای اخذ مدال روی سکو می‌روند و یک زن یا مرد می‌خواهد به آنها مدال بدهد، آن زن یا مرد ورزشکار دست خود را روی سینه‌شان می‌گذارند و مصافحه نمی‌کنند و تشکر می‌کنند و با این کار، آن زن یا مرد هم می‌فهمند که آنها مسلمان هستند و این کار وهن تلقی نمی‌شود.

یعنی در زمانناهذا با ارتباطاتی که هست، وهن تلقی نمی‌شود. خصوصاً دستکش به دست کردن زن مسلمان در شرایط عادی هم یک امر عادی است، مثلاً بسیاری از زن‌ها در سخنرانی در کشور خارجی دستکش به دست می‌کنند، البته خلاف عرف است که مردها در شرایط عادی دستکش به دست کنند.

لذا اگر واقعاً دفع ضرورت به این باشد و از باب ضرورت تشخیص دهد، اشکال ندارد. ولی تحقق ضرورت و وهن اول کلام است و تشخیص آن با خود مکلف است، ولی در این زمان وهن تلقی نمی‌شود.

در استفتائات آقایان مثلاً در استفتائات آیت‌الله گلپایگانی از ایشان سؤال می‌شود که مسئولیت بالایی در دولت ظالم دارم و طبق وظیفه شغلی خود گاهی مجبور هستم با زن نامحرم دست بدهم و اگر از این کار امتناع کنم، سبب حرج شدید، یا اخراج از آن شغل و یا سبب تمسخر من می‌شود، ایشان می‌فرمایند داخل شدن به کاری که موجب ارتکاب حرام باشد، جایز نیست، مگر اینکه ورود به این کار اهم باشد.

آیت‌الله تبریزی می‌فرمایند دست دادن جایز نیست و وزر بر مسلمان است، چون عدم جواز مصافحه با اجنبی از شعائر دین است و تا حد ممکن باید رعایت شود.

از آیت‌الله خویی سؤال شد که کسی وارد مجلسی می‌شود و با همه مجلس ولو زن‌ها باید مصافحه کند و اگر امتناع کند، اهل مجلس حمل بر بی ادبی آن شخص می‌کنند و تحقیر می‌شود، آیا می‌شود در اینجا مصافحه کرد؟

آیت‌الله خویی می‌فرمایند جایز نیست، مگر اینکه امتناع از رفتن به آن مجلس موجب مفسده یا ضرر شود. آیت‌الله سیستانی می‌فرمایند ضرر طاقت‌فرسا داشته باشد. لذا صرف ضرر مجوز مصافحه با نامحرم نیست.

سؤال: آیا وهن هست یا نیست؟ واقعاً تشخیص اینکه وهن اسلام یا مسلمین باشد، کار سنگین و مهمی است که آیا من اگر دست ندهم، سبب وهن اسلام یا مسلمین است؟ اتفاقاً اگر دست ندهد ولی احترام را رعایت کند، سبب احترام بیشتر اسلام و مسلمین است و مشخص می‌شود حریمی را برای زن در نظر گرفته‌اید.

به قول آیت‌الله تبریزی وقتی از شعائر دین اسلام باشد، رعایت شعائر دین اسلام نه تنها اشکال ندارد، بلکه گاهی واجب هم می‌شود. در بحث فقه شعائر، رعایتش مستحب یا واجب است، لذا در این زمینه مجوز نمی‌شود. پس با توجه به روایات صحیحه از روی لباس یعنی پارچه یا دستکش مصافحه اشکال ندارد، فقط نباید فشار دهد و حتی اگر این کار به قصد ریبه یا خوف وقوع در فتنه باشد، باید ترک شود. لذا به تبع اولی دست دادن با زن و مرد نامحرم حرام می‌شود، إلا از روی پارچه بدون فشار و در موارد ضرورت.

اما آیا واقعاً الان ضرورت هست یا نیست؟ اول کلام است. آیا برای مسلمین و اسلام وهن تلقی می‌شود؟ اول کلام است. خصوصاً با توجه به تعبیر آیت‌الله تبریزی که می‌فرمایند از شعائر دین و تحفظ بر شرف اسلام است.

از آیت‌الله سیستانی هم همین سؤال شده و ایشان می‌فرمایند اگر با پوشیدن دستکش و امثالهم نمی‌شود از آن مشکل رهایی یافت، در جایی که ترک چنین کاری موجب ضرر و زیان طاقت‌فرسا می‌شود، جایز است مرد یا زن مسلمان با دیگری مصافحه کند.

مرحوم سید در مسئله 41، 3 چیز را متعرض شده است:

    1. ابتدا به سلام برای مرد نسبت به زن،

    2. دعوت زن به غذا،

    3. اگر زن شابّه باشد.

دلیل این مطلب روایات کتاب وسائل جلد 20 باب 131 است.

١٣١ ـ باب انه يكره للرجل ابتداء النساء بالسلام ودعاؤهن إلى الطعام وتأكد الكراهة في الشابة

[ ٢٥٥١٦ ] ١ ـ محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن هارون بن مسلم ، عن مسعدة بن صدقة ، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال : قال أمير المؤمنين عليه‌السلام : لا تبدأوا النساء بالسلام ولا تدعوهنّ إلى الطعام ، فانّ النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله قال : النساء عيّ وعورة فاستروا عيهن بالسكوت واستروا عوراتهن بالبيوت.[1]

[ ٢٥٥١٧ ] ٢ ـ وعن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن محمد بن يحيى ، عن غياث بن إبراهيم ، عن أبي عبدالله عليه‌السلام ، انه قال : لا تسلم على المرأة.[2]

[ ٢٥٥١٨ ] ٣ ـ وعن عليّ بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن حمّاد بن عيسى ، عن ربعي بن عبدالله ، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال : كان رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله يسلم على النساء ويرددن عليه ، وكان أمير المؤمنين عليه‌السلام يسلم على النساء وكان يكره أن يسلم على الشابة منهن ويقول : أتخوف أن يعجبني صوتها فيدخل عليّ أكثر ممّا طلبت من الأجر.[3]

روایت اول که آقایان متعرض شده‌اند، حدیث دوم و موثقه است. روایت دوم هم صحیحه است. وقتی در روایت می‌گویند النساء عَیٌّ یعنی ناتوان از تکلم (نه از نظر جسمانی، بلکه از نظر عاطفی یعنی شرع زمینه تکلم را برای زن فراهم نمی‌کند) و ظاهر این روایت تعلیل است.

پس لازمه این تعلیل این است که اصلاً با زن‌ها حرف نزنید، نه اینکه فقط سلام نکنید بلکه ابتدا به سلام نکنید. به خاطر اینکه در صدر روایت حضرت می‌فرمایند لاتبدأ النساء بالسلام، می‌فهمیم که این علت فقط ناظر به اینجاست، اما برای تعمیم علت به سایر موارد در اینجا باید استفاده کرد. تا حد ممکن هم استفاده می‌کنیم که با زن‌ها نباید صحبت کرد.

سؤال: وقتی می‌فرمایند لاتبدأ النساء بالسلام، یعنی در روایت در محرم و نامحرم فرقی نگذاشته، در اینجا چه کنیم؟

آیت‌الله خویی می‌فرمایند نسبت به زن محرم این حکم مقطوع العدم است چون سیره قطعیه بر جواز داریم. سیره می‌شود دلیل لبّی و مخصص اطلاق این روایت قرار می‌گیرد و اطلاق روایت هر زنی چه محرم و چه نامحرم است، لذا مراد از این روایت زن نامحرم است. این نهی است و نهی ظهور در حرمت دارد. پس، از یک ظهور رفع ید کردیم که ظهور اطلاقی است و از یک ظهور دیگر هم باید رفع ید کنیم و آن، ظهور در حرمت است، به خاطر وجود یک سیره مخالفش و آن سیره مخالف این است که پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و حضرت علی(علیه‌السلام) ابتدا به سلام به نساء می‌کردند.

پس آنچه که استفاده می‌کنیم این است که برای پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و حضرت علی(علیه‌السلام) ماضی استمراری است و مشخص می‌شود که اصل سلام کردن دارای اجر و مزد و مستحبی بوده و سلام به زن دارای اجر است، إلا جوانی که زمینه ریبه و خوف وقوع فتنه در او باشد.

آیت‌الله خویی می‌فرمایند با توجه به این قضیه مشخص می‌شود که به تبع اولی دارای اجر است، إلا مواردی که به زن جوان باشد، پس معنایش این است که برای بقیه هم دارای اجر است و اشکال ندارد. وقتی معصومین نهی صریح می‌کنند و می‌گویند لاتبدئو، در اینجا حکم عدم جواز ابتدا به سلام به زن است. مگر اینکه کسی بگوید بحث سلام کردن ویژگی خاصی نداشته که از احکام اختصاصی پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و حضرت علی(علیه‌السلام) محسوب شود و چون حکم خاصی نداشته، پس فعل آنها می‌شود دلیل بر جواز.

اگر فعلشان دلیل بر جواز است، بالاخره یا مرجوح است یا راجح، اگر راجح است پس مستحب می‌شود و اگر مرجوح است، پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و حضرت علی(علیه‌السلام) دائماً کار مکروهی را مرتکب می‌شدند. لذا این نحوه از برخورد مشکل دارد. یک راه این است که بگوییم حکم برای همه علی‌السویه است و اگر مرحوم سید می‌فرمایند برای ما مکروه است، همین کار مکروه را پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و حضرت علی(علیه‌السلام) انجام می‌دادند.

راه دوم این است که حکم ما با پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و حضرت علی(علیه‌السلام) یکی است و برای ما و آنها مستحب بوده، ولی مرحوم سید این را نمی‌گوید، بلکه می‌فرمایند یُکره. راه سوم این است که بگوییم آن احکام، احکام اختصاصی آنهاست که در این صورت نهی است و نهی ظهور در حرمت دارد و باید برای ما حرام باشد نه مکروه.

پس جمع بین اینها این است که آیت‌الله خویی می‌فرمایند ابتدا به سلام اشکال ندارد و امر مستحب و مرغوب شرعی است و تقیّد به محارم و غیر محارم هم نشده است. ایشان می‌فرمایند مکروه هم نیست.

اگر مکروه نیست این نهی را چه کنیم؟ در اینجا آن روایت اطلاق دارد و سیره پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و حضرت علی(علیه‌السلام) که می‌گوید بر زن سلام می‌کرد و حضرت علی(علیه‌السلام) می‌فرمایند بر جوان نه، این می‌شود مقیدش.

نتیجه این است که سلام کردن ظاهراً بر مجموعه زن‌ها اشکال ندارد إلا زن‌های جوان. سلام به زن‌های جوان مکروه است یا حرام؟ با توجه به مجموعه دین و اینکه دین حفاظ زیادی در این مسائل دارد، می‌گوید اگر مرد و زن نامحرمی در مکانی واقع شوند که دیگری زمینه رفت و آمد نداشته باشد و خوف وقوع در فساد باشد، اگر جوان باشد و اینچنین خوفی باشد، جایز نیست. جمع بین مجموعه روایات شاید به این باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo