< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

99/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجاب / جواز الزام حکومت اسلامی بر حجاب / بررسی دلیل پنجم (قاعده لطف)

بحث ما در این بود که به عنوان یک بحث مستقل فقهی فارغ از آنچه در عالم خارج وجود دارد، آیا الزام کردن حکومت به حجاب امر صحیحی است یا خیر؟

تکرار می‌کنیم آنچه در خارج وجود دارد یا ندارد مربوط به بحث ما نیست و همچنین فارغ و از جایگاه ولی فقیه و ولایت مطلقه فقیه بحث می‌کنیم. چراکه اگر قائل به ولایت مطلقه فقیه شدیم اینطور می‌گوییم که او ولایت مطلق دارد و از سلطه ولایت مطلقه او این است که این کار را انجام بدهید یا ندهید. البته ولی فقیه برای هر امر و نهی خود مبانی خاص خود را دارد. منتهی به عنوان یک بحث فقهی مستقل به ادله مراجعه می‌کنیم.

تاکنون چهار دلیل برای قائلان به جواز الزام بیان کردیم و چهار دلیل را همراهی نکردیم.

محل نزاع

نکته مهم این است که اصل وجوب حجاب از ضروریات دین می‌باشد و بحث ما در اصل وجوب آن نیست. اصل محل نزاع از این قرار است که الزام عریان نبودن هم در سر جای خود بدون مناقشه است؛ زیرا یک هنجارشکنی عظیم است که همه عقلا بر این مطلب صحه گذاشته‌اند.

خلاصه مباحث گذشته

اجماع

دلیل اول اجماع بود و گفتیم که اجماع مدرکی است و یا محتمل المدرک است.

سیره ائمه (علیهم السلام) نسبت به تعزیر در بعضی از گناهان

دلیل دوم سیره معصومین بود که ائمه (علیهم السلام) بر بعضی از گناهان تعزیر می‌کردند. در جواب گفتیم که اولاً بر ترک همه دستورات دین که تعزیر نکردند بلکه بر بعضی تعزیر صورت گرفته است و دلیل شما برای تسرّی در سایر موارد چیست؟! علاوه بر اینکه گفتیم سیره دلیل لبّی است و در دلیل لبی در موارد اجمال باید به قدر متیقن رجوع کنیم و قدر متیقن در این موارد، همان گناهانی است که معصوم (علیه السلام) بر آنها تعزیر می‌کرده است. به علاوه اینکه متمم جعل دیگری وجود دارد که باید ثابت شود وآن اینکه هر آنچه که معصوم (علیه السلام) انجام داده است، آیا برای فقیه هم جواز انجام آن عمل وجود دارد؟ این هم دلیل دوم بود که گذشت.

اهتمام ویژه اسلام بر حفظ نظام اجتماعی خود

دلیل سوم هم که بعضی از آقایان به آن اشاره کردند این بود که گفتند اسلام بر حفظ نظام اجتماعی خود اهتمام ویژه دارد و هر چه با نظام و هرچه با نظام اجتماعی آن منافات داشته باشد با آن مقابله می‌کند و این طور پاسخ دادیم که اگر خانمی قدری از سر او برهنه باشد و همین‌گونه رفت و آمد داشته باشد در جامعه، با کدام نظام اجتماعی اسلام منافات دارد؟

تازه اگر اینگونه باشد، پس باید نسبت به ترک تمام واجبات و بر فعل تمام محرمات باید تعزیر شوند. اسلام چقدر به مسئله نماز جماعت اهتمام دارد؟ چقدر به مسئله پرداخت خمس و زکات اهتمام دارد؟ به رعایت حق همسایه اهتمام دارد؟ پس اگر کسی شبانه در خیابانی سر و صدایی ایجاد کرد و همسایه از خواب بیدار شد و مورد اذیت قرار گرفت باید تعزیر شود. آیا در تمام این موارد می‌توان اینگونه گفت؟

به عنوان صغرای بحث گفتیم واقعاً اگر در یک روستا همه بانوان محجبه هستند و تنها یک خانم هست که موهای خود را کامل نمی‌پوشاند و بی حجاب است. {البته گفتیم از نظر فقهی فرقی بین بی‌حجاب و بدحجاب وجود ندارد. اینطور نیست که تمام قوانین و احکام فقط متوجه بی حجاب باشد اگرچه در عرف این دو با هم شاید متفاوت باشد اما از لحاظ ملاک حکم فقهی و بازگشت به مجرای واحد بین این دو عنوان تفاوتی وجود ندارد.}

اهتمام اسلام نسبت به تنفیذ و اجرا تمام احکامش در جامعه

دلیل چهارم این بود که اسلام اهتمام دارد که احکامش در جامعه تماماً تنفیذ و اجرا شود. یکی از لوازم اهتمام این است که اگر حکمی قرار است در سطح جامعه اجرا نشود به اجبار باید اجرا شود. آیا واقعاً مبنا و برنامه اسلام اینگونه است؟! که حتماً احکامش را به زور و اجبار در همه جای جامعه اجرا شود و اگر این طور است آیا از نماز واجب‌تر داریم؟ در جلسه گذشته گفتیم که حقیقت نماز همان ولایت امیر مومنان (صلوات الله علیه) است. پس باید هر کس که مثلاً نماز صبحش ترک شود، مورد عقاب قرار بگیرد. آیا یک بار در سیره امیر مومنان (صلوات الله علیه) داشتیم که حضرت از اشخاص بپرسند آیا نماز صبح را خوانده‌ای یا نه؟

بله در برابر ظلم مواردی در روایات وجود دارد[1] . مثلاً اگر جای ظلمی صورت گرفته باشد اسلام بسیار نسبت به عقاب آن ظالم اهتمام دارد، اما نسبت به احکام فردی و غیره واقعاً همین طور است؟! لذا گفتیم که بحث توجه به مقاصد شریعت بسیار مهم است.

قاعده لطف

(قاعده لطف در هر موردی کیفیت استفاده و استدلالش متفاوت است) کیفیت استقلال در اینجا اینگونه است که قاعده لطف قاعده‌ای است مسلم و عقلی. عقل می‌گوید شارع مقدسی که اوّلا ما را خلق کرده و ثانیاً ما مکلف به تکالیفی هستیم و ثالثاً پس باید ما را هدایت کند[2] ، چهارم این است که لازمه اینکه خداوند از ما تکلیف خواسته است و باید ما را هدایت کند این است که خداوند متعال زمینه عمل به دستورات دینش را هم در جامعه محقق کنند. زمینه مناسب را فراهم کند، و فراهم شدن زمینه مناسب به این است که آیا جامعه بی‌حجاب باشد یا خیر؟! پنجم پس اگر قرار باشد جامعه، جامعه محجبه نباشد با این تکالیف پزوزدگار منافات دارد. در نتیجه حاکم اسلامی باید مجازات کند و این زمینه و شرایط عمل به دستورات دین را فراهم کند.

از اساس می‌گوییم چه کسی گفته قاعده لطف به این بیان شما بر شارع مقدس لازم و واجب است؟ در واقع اصل وجود قاعده لطف بر شارع مقدس محل کلام است. بله بر شارع واجب است که محدوده احکام و دقایق شرایط احکام را به مکلف برساند و تبیین کند و همان ویژگی‌ها و شرایطی را هم که به مکلف نرسید، بازهم قواعدی همچون برائت برای او جعل کرده است. اصل بیان حکم بخصوصه بر شارع واجب نیست، شاهد کلام اینجاست که در این همه موارد برائت عقلی و شرعی و اصل عدم جاری می‌کنیم.

شاید شارع مقدس بنا بر مصالحی خود حکم و شرایطش را از مکلفین مخفی کرده است. آیا تمام احکامی که به مکلفین در اعصار اولیه رسیده به ما هم رسیده است؟ بعضی گفتند که اصل آن چیزی که از باب قاعده لطف بر شارع واجب است همان بیان احکام است اما عمل کردن به آن احکام بیان شده خیر. لیکن به نظر ما، ترقی می‌کنیم و می‌گوییم اصلاً خود بیان احکام و شرایط آن هم بر شارع مقدس واجب نیست.

آن هدایت اول هم مربوط به هدایت فطری است و به فرض هدایت تشریعی هم که باشد هدایت تشریعی در محدوده‌ای است که خالق لزوم بیان آن را درک کند و تشخیص دهد. هرچند در واقع اجبار خداوند قابل تصور نیست، چراکه کسی خودش را نمی‌تواند مجبور کند و اگر لو فرض کسی بخواهد خداوند متعال را مجبور کند، آن کسی نیست جز خود خداوند و این به معنای اجبار مصطلح بین ما نیست بلکه به معنای جعل و قرارداد است.

به تعبیر استاد ما مرحوم آیت الله فلسفی حقٌ علی الله[3] نه حق لللّه. یعنی آن برنامه و قانون و قراردادی که بسیار بسیار برای شارع مقدس اهمیت دارد که تخطی از آن برنامه را روا نمی‌دارد و حتماً به آن برنامه عمل می‌کند.

پس به نظر ما اصل قاعده لطف اول کلام است. ثانیاً به فرض وجوب قاعده لطف، لطف در کجا واجب است؟ محدوده لطف کجاست؟ لطف در محدوده هدایت، آن هم هدایت با فرض اینکه تکلیف خواسته است. هرچند شارع مقدس هدایت هم کرده است و گفتیم تبیین تمامی احکام هم لازم نیست. شاهدش اینکه مگر تدرّج در احکام نداشتیم، چه طور مصلحت بالاتر که در تدرج در احکام باشد آمد و جایگزین تبیین احکام شد؟ و چطور می‌گوییم بعضی از احکام وجود دارد که آقا ولی عصر (سلام الله علیه) بیان می‌کنند. (اگرچه در اینجا اختلاف است، آیا ائمه (علیهم السلام) حق تدوین احکام و تبیین دقیق احکام را دارند؟ و یا از اساس احکام نیست که جدیداً بیان خواهند کرد و جعل می‌کنند؟) و طبق تحقیق بسیار قاصری که انجام شده، اعتقاد داریم که امام زمان (صلوات الله علیه) احکامی را هم بیان می‌کنند، چراکه بنا بر مبنای ما، ائمه (علیهم السلام) حق جعل احکام و تشریع احکام را دارند و حال اینکه آیا از این حق استفاده کردند یا نکردند بحث دیگری است؛ که مبنای متخذ ما با فرمایش آیت الله فیاض (حفظه الله) هماهنگ است. بنا بر فرمایش ایشان ائمه (علیهم السلام) حق تشریع دارند و مستقلاً می‌توانند جعل حکم کنند اما عملاً جعل حکم نکردند. اگرچه در این جا اختلاف نظر داریم مثل جعل وجوب زکات بر اسب که در زمانی پرداخت زکات بر اسب را واجب کردند و بعد دوباره ساقط شد. آیا این جز جعل حکم است؟

الحسین بن محمد الأشعری، عن معلی بن محمد، عن أبی الفضل عبد الله بن إدریس عن محمد بن سنان قال: کنت عند أبی جعفر الثانی (علیه السلام) فأجریت اختلاف الشیعة، فقال: یا محمد إن الله تبارک وتعالی لم یزل متفردا بوحدانیته ثم خلق محمدا وعلیا وفاطمة، فمکثوا ألف دهر، ثم خلق جمیع الأشیاء، فأشهدهم خلق‌ها وأجری طاعتهم علیها وفوض أمورها إلیهم. فهم یحلون ما یشاؤون ویحرمون ما یشاؤون ولن یشاؤوا إلا أن یشاء الله تبارک وتعالی، ثم قال: یا محمد هذه الدیانة آلتی من تقدمها مرق ومن تخلف عنها محق ومن لزمها لحق، خذها إلیک یا محمد.

الشرح: قوله (فأجریت اختلاف الشیعة) لعل المراد اختلاف مذاهبهم. قوله (ألف دهر) الدهر اسم للزمان الطویل ومدة حیاة الدنیا، وقیل الدهر إذا عرف باللام یراد به الزمان الطویل وإذ أنکر یراد به مدة الدنیا.[4]

پس گفتیم لطف، در اصل جعل احکام بر خدا لازم نیست، اگر هم واجب باشد، در ایصال احکام به مکلفین لطف واجب نیست. چه برسد به الزام بر عمل به احکام.

ثانیاً شما می‌گویید الزام به احکام باید در بستر مناسبی برای عمل به احکام باشد که جز با رعایت حجاب میسور نیست؛ در حالیکه در بسیاری از ممالک دیگر می‌بینیم که زن‌های بی‌حجاب هستند و در عین حال بانوان محجبه‌ای هم با رعایت کامل حجاب زندگی می‌کنند (ولو اینکه زمینه مناسب برای رعایت حجاب هم فراهم نیست). لذا قاعده لطف هم وافی یه این غرض نیست.


[1] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج49، ص276. کشف: قال الآبی فی کتاب نثر الدر: دخل علی الرضا بخراسان قوم من الصوفیة فقالوا له: إن أمیرالمؤمنین المأمون نظر فیما ولاه الله تعالی من الامر فرآکم أهل البیت أولی الناس بأن تؤموا الناس، ونظرفیکم أهل البیت فرآک أولی الناس بالناس، فرأی أن یرد هذا الامرإلیک والامة تحتاج إلی من یأکل الجشب ویلبس الخشن، ویرکب الحمار، ویعود المریض، قال: وکان الرضا متکئا فاستوی جالسا ثم قال: کان یوسف نبیا یلبس أقبیة الدیباج المزورة بالذهب ویجلس علی متکئات آل فرعون ویحکم، إنما یراد من الامام قسطه وعدله: إذا قال صدق، إذا حکم عدل، وإذاوعد أنجز، إن الله لم یحرم لبوسا ولامطعما، وتلا «قل من حرم زینة الله آلتی أخرج لعباده والطیبات من الرزق» .
[3] تفسير القران الكريم، أبو معاش، سعيد، ج1، ص134. حقیق علی اللَّه ان لایدخل الجنّة مَن کان فی قلبه مثقال حبة من خردل من حُبِّهما .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo