درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
99/06/31
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی ادله جواز الزام حکومت اسلامی بر حجاب / بررسی دلیل یازدهم (اولویت احکام توصلیه نسبت به احکام تعبدیه)
کلام ما در این بحث بود که آیا اجبار و الزام به حجاب از ناحیه حکومت اسلامی معنا دارد یا ندارد؟
فعلا وارد بحث ادله قائلین به عدم الزام نشدیم، ولو اگر ادله قائلین به الزام پاسخ داده بشود، کافی است؛ اما در عین حال قائلین به عدم الزام علاوه بر اینکه ادله الزام را پاسخ میدهند ادلهای هم بر عدم جواز الزام اقامه میکنند.
ادامه کیفیت استدلال به الغاء خصوصیت
گفتیم از موارد منصوصه الغاء خصوصیت میکنیم؛ یعنی میگوییم مواردی در شریعت وجود دارد که در آن موارد شارع مقدس تعزیر قرار داده است. تعزیر هم جریمهای بود که امرش به ید حاکم است. بهخلاف حدود که شرایطش را خود شارع بیان کرده است.
مستدل میگوید بعضی از آن موارد فقط حق الله است مثل العیاذ بالله استمناء، و بعضی از انها فقط حق الناس است مثل فحش و ناسزا و بعضی گناه کبیره است و بعضی صغیره است و گفتیم بعضی از انها موجب اختلال نظام میشود مثل ربا و اختلاس و احتکار. و بعضی هم گناه دوطرفه است اما هرکدام ماتزم به گناه خودش است. جمع زن و شوهر در روز ماه رمضان طوعا و همراه با رضایت طرفین.
روایات زیادی هم وجود دارد که در این موارد شارع مقدس برای حاکم حق تعزیر قرار داده است.
مستدل میگوید این موارد خصوصیتی ندارند، لذا در موارد دیگری هم که گناهی مرتکب شود یا واجبی را ترک کند که از جمله آن واجبات، وجوب حفظ حجاب و ستر است، لذا حاکم میتواند تارک این واجب را تعزیر کند. تعزیر هم در این مورد یعنی اجبار به رعایت حجاب.
حاصل دلیل این شد که مواردی وجود دارد که احکام غیرالزامی است و از مستحبات و مکروهات است و شارع بر انجام این مستحبات اجبار میکند و بر ترک مکروهات هم اجبار میکند؛ مثل اینکه کسی در مسجد قصه و افسانه بگوید مکروه است و شارع برای این عمل تعزیر قرار داده است. پس وقتی برای احکام غیرالزامی زمینه اجبار از سوی شارع وجود دارد، پس در احکام الزامی بطریق اولی این حق تعزیر و الزام وجود دارد که یکی از احکام الزامی (چه الزام به فعل چه الزام به ترک) لزوم رعایت حجاب است.
در واقع این یک نحو از بحث اولویت است، اولویت ملاک نیست بلکه اولویت خود حکم الزامی بر حکم غیرالزامی است.
جواب: شاهد عدم جواز تعزیر این است که شارع باید با یک بیان عامی میگفت و چرا در یک مورد هم اشاره نشده است.
ثانیا چرا کلام شما در خصوص این بحث حجاب است، آیا نسبت به غیبت الزام به ترک وارد نشده است؟! پس باید نسبت به فعل غیبت تعزیر صورت بگیرد درحالیکه احدی قائل به این نظریه نیست.
جواب ۲: این موارد واردشده در آن جایی است که اصل دین درخطر بوده است.
نسبت به ترک مکروه هم میگوییم آن موارد زمینهساز این است که مسجدی که اینقدر پایگاه مهمی است و در اسلام اینقدر به مسجد بها داده شده است، اگر کسانی موجب رواج این مکروهات (قصهگویی و ...) شوند، کمکم خلل به اصل وظایف مسجد میشود.
بهنظر ما تمام این موارد جز شعائر اسلام هستند، مثل زیارت ائمه معصومین و مسجد و اذان و ... .
لذا نسبت به بلندی صدای اذان و اذیت همسایهها از فقهای عظام استفتاء شده است که آیا قطع صدای اذان جایز است؟ در جواب میفرمایند پیشخوانی را پخش نکنید اما اذان را پخش کنید. زیرا شعار است.
اشکال: حجاب هم از شعائر دین است.
جواب: اصل حجاب از شعائر دین است، اما محدوده حجاب هم آیا از شعائر دین است؟ ثانیا ما نمیگوییم هر چه که از شعائر دین است حاکم میتواند نسبت به آن اجبار کند، بلکه میگوییم تمام مواردی که حاکم نسبت به آنها اجبار کرده است از شعائر دین اسلام است.
ثالثا اجبار در این موارد حداکثر بهنحو وجوب و الزام کفایی است. اما حجاب که محل بحث ماست، از مقوله الزام کفایی خارج است.
چرا در موارد دیگر حساسیت وجود ندارد، مثلا نسبت به سیگار کشیدن نوجوانان که شاید در آینده تبعات بسیار خطرناکی داشته باشند چنین الزام و اجباری وجود ندارد که مثلا به افراد زیر ۲۰ سال سیگار نفروشید و الا کذا. یا تبعات اینکه چند تار مو بیرون باشد بیشتر است یا شایعهپراکنی و شبههافکنی؟ بحث من استخفاف به حجاب نیست خدایی نکرده اما چرا در سایر موارد همین الزام و اجبار را نمیگویید؟!
نسبت به کبرای تعظیم شعائر میگوییم اصل تعظیم شعائر مطلوب شارع است و موارد شعائر هم متفاوت هستند از حیث اهمیت. بعلاوه اینکه بهفرض وجوب هم وجوب تعظیم شعائر بهنحو کفایی است. بله وهن و اهانت به شعائر حرام است به حرمت عینی، نه کفایی.
سوال: اگر بگوییم بهفرض مثلا بیحجابی هتک به شعائر است.
جواب: پس باید بگویید فعل هر حرامی هتک شارع است و باید تعزیر شود.
اولویت احکام توصلیه (حجاب) نسبت به احکام تعبدیه (حج)
روایاتش هم در کافی و تهذیب آمده است. پیامبر اکرم برای کسانی که در نماز جماعت شرکت نمیکردند هم عقوبت تعیین کردند. پس انجام واجب تعبدی (نماز) اجباری شد. ولو اینکه کیفیتش بهنحو جماعت مستحب است.
مستدل میگوید در مواردی مثل حج و نماز جماعت که واجب قربی و تعبدی هستند و پیامبر اکرم بر انها اجبار کردند. پس نسبت به انجام واجب تعبدی میشود الزام کرد. پس حکومت اسلامی میتواند به طریق اولی به انجام واجب توسلی اجبار بکند. اذا اجتمع الناس علی ترک الحج، من الواجبات علی الحاکم اجبارهم علی الذهاب
پس دولت اسلامی هم اگر حق دارد بر ادای واجب تعبدی اجبار کند، بطریق اولی میتواند بر انجام واجب توصلی اجبار کند.
نکته: در تعبدی امر مولی داعی اوست برای انجام عمل، درحالیکه اجبار برای او داعی است. علیرغم اینکه ممکن است اجبار خللی به قصد قربتش وارد کند، اما باز هم حاکم اسلامی میتواند اجبار کند؛ لذا حاکم اسلامی بطریق اولی میتواند نسبت به توصلیات اجبار کند.
جواب: اولا اجبار در همه واجبات تعبدی وارد نشده است. پس شاید خصوصیت تعبدی و توصلی دخیل در این اجبار نباشد. و همان شعار بودن آن واجبات و اهمیت آنها موجب جواز اجبار بوده.
ثانیا اولویت را از کجا آوردهاید؟! شاید اولویت معکوس باشد (هرچند اولویت از حیث تعبدی و توصلی درست بود) یعنی واجبات مهماند که قصد قربت نیاز دارند، لذا اجبار در انها معنا دارد بخلاف توصلیات که امر در انها سهل است و به ید خود مکلف است.
ثالثا اجبار با قصد قربت منافات ندارد بلکه داعی بر داعی است و اجبار رسول الله (صلی الله علیه و آله) یعنی اجبار خداوند. (جواب به اولویت)
رابعا اصلا اجبار نبوده بلکه زمینهسازی بوده برای ایجاد انگیزه مضاعف تا مکلیفین ترغیب شوند برای رفتن به حج.