درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
99/08/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی ادله عدم جواز الزام حکومت اسلامی بر حجاب / بررسی دلیل دوم
وارد بحث روایاتی شدیم که نگاه به زن نامحرم حکمش چیست؟ و از باب ملازمهای که بین حرمت اظهار (وجوب تستّر) وجود دارد که بزرگانی مثل مرحوم آقای خوئی هم تاکید دارند مثلاً در این موسوعشون جلد 32 که مبانی در شرح عروهٔ الوثقی است صفحه 42 ایشون همینو که من بارها گفتم تصریح می کنن
و حیث عرفت أنّ حرمة الإظهار و وجوب التستر تلازم حرمة النظر إلیها، فتکون الآیة الکریمة أوْلی بالاستدلال بها علی عدم الجواز من الاستدلال بها علی الجواز. [1]
یعنی اگر گاهی در تعبیری حرمت نظر آمده باشد، این با وجوب تستر (حرمت اظهار) ملازمه دارد. این ملازمه مفروغ عنه. دیروز وارد بحث روایات شدیم و عرض کردیم طوائفی در این قضیه موجود است. ما اشاره کردیم روایاتی که فارغ از آیه و تفسیر به نحو مستقل در قضیه مطرح شده است. عرض کردیم چند طائفهاند. طائفه اولی روایاتی بودند که به صراحت و به دلالت المطابقیه همین مطلب رو اشاره میکنند.
روایت دوم: و عنه، عن أحمد، عن علی بن الحکم، عن علی بن سوید قال: قلت لأبی الحسن علیهالسلام: إنّی مبتلی بالنظر إلی المرأة الجمیلة فیعجبنی النظر إلیها، فقال: یا علی، لا بأس اذا عرف الله من نیتک الصدق وإیاک والزنا فانه یمحق البرکة ویهلک الدین. [2]
این اباالحسن طبق تحقیقی که کردیم هم میتواند به آقا امام کاظم (علیه السلام) و هم به حضرت رضا (علیه السلام) ناظر باشد. چون راوی قبل از علی بن سوید که علی بن الحکم است. علی بن الحکم نمیتوانسته مستقیماً از امام کاظم (علیه السلام) نقل روایت کند.
این روایت اتفاقاً از نظر سند هم تمام است، فرمایشات بزرگان در برداشت از این روایت تفاوتهایی دارد.
مرحوم آیت الله خوئی میفرمایند که صحیحه است. مرحوم شیخ برای قول به جواز نظر، اتفاقاً به همین روایت استدلال کردند. البته پرواضح است جواز نظر بدون قصد ریبه و تلذذ. مرحوم آیت الله خوئی میفرمایند ما باید این صحیحه را حمل کنیم. زیرا یک روایات دیگری داریم که نهی میکند از نگاه کردن با آن کیفیت.
إلّا أنّه لا بدّ من حمل هذه الصحیحة کما هو لیس ببعید علی اقتضاء عمله لذلک، وأنّ النظر إلیها یکون اتفاقیاً، بمعنی أنّه یقع نظره علیها من دون قصد أو تعمّد.
و بذلک فتکون الصحیحة أجنبیة عن محل الکلام، ولا تدلّ علی جواز تعمّد النظر إلی وجه المرأة، وإلّا فلا بدّ من رد علمها إلی أهلها، لأنّها دالّة علی جواز النظر إلیها حتی مع قصده التلذّذ من الأول، کما یظهر من قوله: (فیعجبنی النظر إلیها) و هو مما لا یمکن الالتزام به ولم یقل به أحد منّا. علی أنها غیر مختصة بالوجه والیدین فتشمل الشعر أیضاً وهو مقطوع البطلان.
و مما یؤید ما ذکرناه من حملها علی عدم التعمد والقصد أنّ من البعید جدّاً أن یفعل علی بن سوئد علی جلالة قدره وعظم شأنه ذلک قاصداً متلذّذاً، ثم ینقله بکل صراحة للإمام (علیه السلام). [3]
اولاً شغل و کارش اقتضاء این را دارد چون میگوید انی مبتلی. من مبتلا هستم، ان النظر الیها یکون اتفاقیا. چون مبتلا بهم، عرض کردیم شغل بزازی دارد، شغل طلافروشی دارد، مثلاً مبتلاست به آمد و شد زنها در مغازهاش و نظرش هم نظر اتفاقی است؛ یعنی نظرش به زن بدون قصد و تعمد است.
آقای خوئی میگویند اگر اینطور باشد دیگر این روایت از محل بحث ما خارج است، زیرا محل بحث ما این است که با عمد و قصد آیا میشود به چهره زن نامحرم (البته بدون تلذذ) نگاه کرد یا نه؟ اینجا اصلاً عمد و قصد نیست و اتفاقی است، زیرا نگفت با تعمد. چون مبتلابه من است و یعجب للنظر الیها و خدا از نیت تو بیابد صدق را، یعنی نیت تو صادقانه باشد که نگاهت نگاه عمدی نبوده و نگاهت، نگاه اتفاقی بوده اشکالی ندارد.
مرحوم آقای خوئی میفرمایند اگر این باشد دیگر اصلاً ربطی به محل کلام ما ندارد چون محل کلام ما این است که عمداً به صورت زن نامحرم نگاه کند. در ادامه مرحوم آقای خوئی میگویند در روایت نگفت فقط به صورتش بلکه ممکن است موهایش هم بیرون باشد و موهایش هم خیلی زیبا باشد فیعجب للنظر الیها. لذا اگر موها و اینها را بگوییم که دیگر احدی این را قبول نمیکند، یعنی جواز نظر به موی زن نامحرم استفاده نمیشود.
بعد مرحوم آقای خوئی ادامه میدهند که مؤیدی هم داریم که یقیناً بحث تلذذ نباید باشد، زیرا علی بن سوید خیلی جلیله القدر است و شخصیتی عظیم الشأن است. خیلی بعید است که با این جلالت قدر و عظمت شأن قصد تلذذ داشته باشد و بعد به این واضحی هم بیاید به امام (علیه السلام) بگوید.
لذا باز بعضی حمل بر همین معنا کردند که به قصد ازدواج باشد. اگر به قصد ازدواج باشد و مقدمات ازدواج فراهم باشد اشکالی ندارد. لا بأس اذا عرف الله بنیتک الصدق، یعنی اینکه صادقانه قصد ازدواج داشته. این معنا با انی مبتلی بالنساء سازگار نیست.
اگر واقعاً شما نیت بدی نداشته باشی، چطور؟ یعنی اینکه هدفت کذایی نبوده باشد. آیا تعمد در نگاه تلذذ منع شده یا اصل تلذذ منع شده؟ میگویند اگر تلذذ نباشد و یا خوف وقوع در فساد نباشد اشکالی ندارد.
مرحوم صاحب وسائل: أقول: يمكن حمل النظر على ما كان بقصد التزويج أو بغير تعمد أو غير ذلك من الاقسام المذكورة سابقا لما مضى ويأتي. [4]
3- وعنهم ، عن أحمد ، عن إسماعيل بن مهران ، عن عبيد بن معاوية بن شريح ، عن سيف بن عميرة ، عن عمرو بن شمر، عن أبي جعفر عليهالسلام ، عن جابر بن عبدالله الانصاري قال: خرج رسول الله صلىالله عليه وآله يريد فاطمة وأنا معه، فلما انتهينا إلى الباب وضع يده عليه فدفعه ثم قال: السلام عليكم، فقالت فاطمة عليهاالسلام: وعليك السلام يا رسول الله، قال: أدخل؟ قالت: ادخل يا رسول الله، قال: أدخل انا ومن معي؟ قالت : ليس عليّ قناع، فقال: يا فاطمة خُذي فضل ملحفتك فقنعي به رأسك، ففعلت ثم قال : السلام عليك، فقالت: وعليك السلام يا رسول الله ، قال : ادخل؟ قالت : نعم يا رسول الله ، قال : أنا ومن معي؟ قالت : ومن معك، قال جابر : فدخل رسول الله صلىاللهعليهوآله ودخلت وإذا وجه فاطمة عليهاالسلام اصفر كأنه بطن جرادة، فقال رسول الله صلىاللهعليهوآله: ما لي أرى وجهك اصفر، قالت: يا رسول الله، الجوع، فقال رسول الله صلىاللهعليهوآله: اللهم مشبع الجوعة ودافع الضيعة اشبع فاطمة بنت محمّد، قال جابر: فو الله لنظرت إلى الدم يتحدر من قصاصها حتى عاد وجهها احمر فما جاعت بعد ذلك اليوم. [5]
اگر زنهای محرم هم هستند ولی زن محرم شوهردار. مثلاً خواهرش ازدواج کرده و آدم میخواهد وارد اتاقش بشود دیگه باید استئذان کند.
مرحوم آیت الله خوئی میفرمایند این سند هم ضعیف است. چون عمر بن شمر، مرحوم نجاشی در دو جا تضعیفش کرده است که روایت عمرو بن شمر نقل میکند از امام باقر (علیه السلام) از جابر. عمرو بن شمر در 2 جا نجاشی تضعیفش کرده است. یکی آن جایی که داشته زندگی او را توضیح داده یکی هم جاییکه زندگی جابر ابن عبدالله انصاری را شرح داده است. در هر 2 جا تضعیفش کرده است.
اشاره کردم آقای مکارم میفرمایند دلالت خود حدیث هم قابل قبول نیست.
تعبیر آیت الله خوئی این است: على أنّ متنها غير قابل للتصديق، فإنّ مقام الصديقة الزهراء(عليها السلام) يمنع من ظهورها أمام الرجل الأجنبي بحيث يراها قطعاً، فإنّ كل امرأة شريفة تأبى ذلك فكيف بسيدة النساء(عليها السلام)؟! ومما يؤيد ما قلنا أنّ مضمون هذه الرواية من أنّها(عليها السلام)ما جاعت بعد ذلك اليوم معجزة عظيمة فكيف لم يروها غير عمرو بن شمر!! [6]
مضمون این روایت میگوید ماجاء بعد ذلک الیوم. بی بی میگوید بعد از آن روز گرسنه نشدم. آیت الله خوئی می گویند این معجزه عظیمه است چجوری شده این معجزه عظیمه را تنها کسی که برای حضرت زهرا (س) نقل کرده از امام باقر (علیه السلام) فقط عمربن شمر است. یک نفر در طول تاریخ امامیه راویان حدیث از ائمه همچین چیزی را نقل نکردند برای حضرت زهرا (س).
پس معلوم میشود که اگر این بود لااقل یک نفر دیگر از اصحاب ائمه از مجموعه امامان باید آن را نقل میکردند. پس نمیتوان به متن این روایت اخذ کرد.