درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
99/08/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی ادله عدم جواز الزام حکومت اسلامی بر حجاب / بررسی روایات باب
اقوال علما در مورد مسئله جواز نظر به وجه و کفّین یا عدم وجوب تستّر وجه و کفین سه قول میباشد که عبارتند از:
1- قائلین به منع که شاید نظر مشهور همین قول باشد.
2- قول جواز نظر به وجه و کفین مَرأه است، البته بدون قصد رِیبه و عدم وجوب تستر وجه و کفین بر مرأه که شاید بشود گفت اکثر علمای زمانناهذا قائل به قول دوم هستند.
3- قول تفصیل به اینکه نگاه اول جایز و نگاه دوم به بعد جایز نیست و این قول بیشتر ناظر به نگاه بود نه ناظر به تستر و پوشش زن.
[ ٢٥٦٨٧ ] ٣ ـ وعنه ، عن أحمد ، عن عليّ بن الحكم ، عن عليّ بن سويد قال : قلت لأبي الحسن عليهالسلام : إنّي مبتلى بالنظر إلى المرأة الجميلة فيعجبني النظر إليها ، فقال : يا علي ، لا بأس اذا عرف الله من نيتك الصدق وإياك والزنا فانه يمحق البركة ويهلك الدين.[1]
أقول: يمكن حمل النظر على ما كان بقصد التزويج أو بغير تعمد أو غير ذلك من الاقسام المذكورة سابقا لما مضى و يأتي.
در این روایت منظور از «عنهُ» محمدبن یعقوب مرحوم کُلِینی و منظور از «احمد» احمدبن محمدبن عیسی میباشد و سند این روایت سند صحیحه است. آیتالله خویی در این روایت به صحیحه علیبن صوید تعبیر میکند. ایشان میفرماید هم سند این روایت قوی است و هم دلالتش کَالصریح میباشد و اگر ما ادله قائلان به منع را تمام و کامل بدانیم، به خاطر این روایت باید دست از ظهور آنها در حرمت برداریم و همه آنها را حمل بر کراهت کنیم.
صحيح ابن سويد محمول على إرادة إني مبتلى باتفاق وقوع النظر إلى الامرأة الجميلة، وأنه يحصل له بعد ذلك لذة ، فأجابه بنفي البأس إذا عرف الله من نيتك الصدق، وأنك غير متعمد لذلك، ثم حذره عن الزنا، أى عن النظر الذي يخاف منه ذلك، أو أن المراد إياك وزنا العين، أى تعمد النظر للتلذذ و نحوه، لا أن المراد الرخصة له في النظر إلى الامرأة الجميلة التي يعجبه النظر إليها الذي يمكن دعوى الضرورة على عدم جوازه، والضرورة على عدم وقوع ذلك من الامام عليهالسلام الذي من عادته الحث والترغيب في عدم ذلك، قال الصادق عليهالسلام «من نظر الى امرأة فرفع بصره الى السماء أو غض بصره لم يرتد اليه طرفه حتى يزوجه الله من حور العين» وفي خبر آخر «حتى يعقبه الله إيمانا يجد طعمه» والمراد بمن نظر الى آخره من وقع نظره اتفاقا ، ومنه ينقدح احتمال إرادة ذلك من أدلة الجواز، ودعوى ـ عدم صلاحية النظر الاتفاقي لأن يكون موضوعا لحكم شرعي ولو الإباحة ـ يدفعها منع ذلك باعتبار مقدماته بالمعنى الذي ذكرناه سابقا.
ایشان هم این روایت را از نظر سندی صحیحه میدانند، ولو آیتالله فاضل لنکرانی در تفضیلالشریعه از این روایت به روایت علی بن سوید تعبیر میکنند. صاحب جواهر میفرمایند إنّی مُبتلی یعنی اتفاقی اینطور میشود و اتفاقاً یا به طور اتفاقی چشمم میافتد، نه اینکه خودم عمداً نگاه کنم. یعنی چون با زنها سر و کار دارم، گاهی که در حال حرف زدن با آنها هستم، یک دفعه چشمم به آنها میافتد. حضرت میفرماید اگر اتفاقی چشمت افتاد و عمدی در کار نبود، اشکالی ندارد. بنابراین صاحب جواهر این روایت را حمل بر معنای غیر عمد کرده است. یعنی به خاطر شغلش مبتلا به نظر و نگاه اتفاقی است و به عمد نگاه نمیکند. یعنی چشم افتادن است نه چشم انداختن و واقعاً اساس کارش بر نگاه کردن است، ولی گاهی به طور اتفاقی و غیرعمد چشمش میافتد.
ایشان میفرماید اگر واقعاً نگاهش، نگاه اتفاقی بوده، اشکالی ندارد، ولو کیف هم کرده باشد. لذا صاحب جواهر میفرماید این روایت به درد استدلال نمیخورد. چون در این روایت از نگاه عمدی حرفی به میان نمیآید. ایشان میفرماید او عمداً نگاه نکرده و نگاهش اتفاقی بوده است. پس اینکه حضرت فرمودند مواظب زنا باش یعنی مواظب نگاه عمدی باش که ممکن است تو را به زنا بکشاند. البته شاید در اینجا منظور حضرت از زنا، زنای چشم باشد. چون زنای اعضا هم داریم. زنای چشم یعنی انسان نگاه آلوده داشته باشد. وقتی عمدی نگاه میکنید و کیف هم میکنید، این نگاه، نگاه عمدی و آلوده میباشد.
ضرورت مذهب بر عدم جواز نگاه عمدی اقتضا میکند که انسان خوشش هم بیاید. در اینجا ممکن است کسی اشکال بگیرد و بگوید نظر اتفاقی که صلاحیت ندارد موضوعِ حکم شرعی باشد. چون نظر اتفاقی، فعل اختیاری نیست. ایشان میفرماید مقدمات نگاه، اختیاری است. مقدمات نگاه عبارتند از اینکه مثلاً زنها را به مغازه خود راه ندهد یا پشت به زنها بایستد یا نگاهش به چهره زنها نیفتد. یعنی بالاخره مقدماتی را انجام دهد.
آیتالله خویی در مورد این روایت میفرمایند:
1- سند این روایت صحیحه است.
2- دلالت این روایت کالصریح است.
3- صاحب جواهر مراد و منظور را به وجه دیگری (بحث اتفاقیت نظر) حمل کرده است.
4- آیا این احتمال از سیاق روایت بعید نیست؟
آیتالله خویی میفرمایند این روایت با جمله فيعجبني النظر إليها جور در نمیآید. چون این جمله ظهور در این دارد که در حال نظر خیلی شگفتزده میشود که معمولاً همراه با قصد است و منفک و جدا از قصد نیست.
صاحب جواهر میفرماید فلان شخص شغلی دارد که با زنها زیاد سر و کار دارد و اتفاقاً لازمه شغل او این است که گاهی غیر عمد چشمش به زنها میافتد و آن لحظه که چشمش به زنها میافتد، دلش میرود و کیف هم میکند. در این موقعیت چه کار کند؟ آیا این شغل را به طور کلی رها کند؟ حضرت میفرماید خیر، اگر واقعاً نیتش صادقانه است، یعنی اولاً، اولین نگاهش از روی عمد نیست و دوماً، اگر واقعاً یک لحظه خوشش میآید، دیگر ادامه ندهد و نگاهش را برگرداند.
لذا آیتالله خویی به خودش اشکال میگیرد و میگوید اگر کسی بگوید نگاهش اتفاقی میافتد، بعداً که یاد آن چهره میافتد، کیف میکند. یعنی نظر، نظر اتفاقی است، ولی یعجبنی بعداً اتفاق میافتد. ایشان میفرماید مورد دیگری هم هست و آن اینکه بگوییم شخص اضطرار داشته است. مثلاً نگهبان حرم است و زنها وقتی میخواهند داخل شوند، احتمال دارد بمبی با خودشان داخل ببرند و زنی هم نباشد که کنترل کند و نگهبان مجبور است به زنها نگاه کند.
استعمال ابتلا در معنای اضطرار، استعمال درست و شایعی نیست و آیتالله خویی احتمالات دیگر را نفی میکنند و احتمال خودشان را کالصریح مینامند. ایشان میفرماید اطلاق ابتلا به اضطرار در محاورات، استعمال غیرمأنوس است. پس دو معنی باقی میماند:
1- حمل ابتلا بر ابتلاء نفسانی. یعنی من مبتلا و بیچاره هستم و آنقدر نفس امّاره بر من غالب شده است که مرتب به زنهای جوان نگاه میکنم و خوشم میآید. البته این احتمال قطعاً درست نیست، چون حضرت میفرمایند لا بأس.
2- این روایت کاملاً نظر عمدی را بیان میکند. اما این نظر عمدی از ابتدا قصد شهوانی ندارد و اعجابش هم نشانه از شهوت نیست.
نتیجه اینکه از این ادله، جواز استفاده نمیشود.