درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
99/09/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی محدوده حجاب بانوان / ادله قائلان به وجوب ستر وجه و کفین / بررسی روایات باب
آیا لازم است که زن صورت و دستانش (تا مچ) را از مرد نامحرم بپوشاند یا خیر؟ و آیا نگاه مرد نامحرم بدون قصد رِیبه به صورت و دست زن نامحرم از سر انگشتان تا مچ (کفّین) اشکال دارد یا خیر؟
در این مورد قولی را که انتخاب کردیم، قول جواز بود نه لزوم سَتر و حرمت نظر و به سراغ ادله مانعین (کسانی که با وجوب ستر و حرمت نظر قائل هستند) رفتیم. دلیل اول مانعین آیات قرآن (6 آیه) بود. ولی دلالت بر مدعایشان ثابت نشد.
دلیل دومشان سنت و روایات بود. روایاتی مثل زن عورت است، النظر سهمُ من سهام ابلیس و زنای نظر. یکی دیگر از روایاتی که محل کلام قرار گرفته است، مکاتبه صَفّار به امام حسن عسکری(علیهالسلام) است.
3347 وَ- كَتَبَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فِي رَجُلٍ أَرَادَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَى امْرَأَةٍ لَيْسَ لَهَا بِمَحْرَمٍ هَلْ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْهَا مِنْ وَرَاءِ السِّتْرِ وَ يَسْمَعَ كَلَامَهَا إِذَا شَهِدَ عَدْلَانِ أَنَّهَا فُلَانَةُ بِنْتُ فُلَانٍ- الَّتِي تُشْهِدُكَ وَ هَذَا كَلَامُهَا أَوْ لَا تَجُوزُ الشَّهَادَةُ عَلَيْهَا حَتَّى تَبْرُزَ وَ تُثْبِتَهَا بِعَيْنِهَا فَوَقَّعَ ع تَتَنَقَّبُ وَ تَظْهَرُ لِلشُّهُودِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[1]
این مکاتبه در مورد مردی است که بر علیه مرأئی شهادت میدهد که برای او محرم نیست. سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که آیا جایز است که از وراء پرده یا ستر بر علیه او شهادت بدهد یا خیر؟ یعنی قبلاً کلام و صدای آن زن را شنیده و شهادت بدهد که صدای آن زن را شنیده که آن زن اعتراف کرده و محل کلام در اینجاست. حضرت نوشتند که آن زن باید نقاب بزند و برای شهود ظاهر شود. از حیث سند، سند این روایت محظوری نیست إلّا بحث مکاتبه بودن آن.
در بحثهای رجالی اعتقاد ما این است که مکاتبه بودن و نبودن فرقی نمیکند، یعنی راوی چه بگوید از آقا و چه بگوید آقا نامه نوشتهاند. در اینجا ممکن است این سؤال پیش بیاید که خط نامه به خط حضرت نباشد ولی عرف و عقلا معمولاً به این احتمالات اعتنا نمیکنند. چون وقتی نامه را به صاحبش رسانده و بعد با وسائط پس گرفته، ولو زمان تقیّه و مشکلات بوده، وقتی برای خودِ راوی قرینههایی به گونهای بوده، برای ما هم مشکلی ندارد. لذا از حیث سند میتوان به این روایت اعتماد کرد.
از نظر دلالتِ این روایت، کلمه تَتَنَقَّب در مقام انشا، خبری است. یعنی باید نقاب بزند و در مقابل شهود ظاهر شود. پس، از این کلمه، وجوب نقاب زدن را استفاده میکنیم. بنابراین پوشاندن صورت بر زن واجب است.
آیتالله خویی میفرمایند نقاب همه صورت را نمیپوشاند یعنی فقط از بالای بینی تا پایین چانه را میپوشاند و چشمها، ابروها و پیشانی مکشوف و باز است. پس این دلیل اخص از مدعاست. مدعا این است که کلّ صورت باید پوشانده شود. در حالیکه در اینجا بعضی از قسمتهای صورت پوشانده میشود و ایشان میفرمایند وجوب و عدم وجوب ستر محتمل نیست و بین بعضالوجه و تمامالوجه فرقگذاشته شده است.
ایشان میفرمایند این بحث یک بحث اخلاقی است. خصوصاً اگر مرأه، جلیله باشد. بعضی دیگر از آقایان گفتند دلالتش خالی از اشکال نیست. چون مفروض کلام راوی یک مرأه مستوره است که نمیخواسته و برایش سخت بوده است. ایشان میفرماید شاید هم آن نقاب، نقابی بوده که ساتر همه صورت بوده، یعنی همه صورت را میپوشانده است. ولی همانطور که در فوق اشاره شد، نقاب ساتر همه صورت نیست و نمیتواند همه صورت را بپوشاند چون نقاب به چیزی گفته میشود که از بالای بینی تا پایین چانه را میپوشاند. لذا ایشان میفرماید دلیل اخض از مدعاست.
آیتالله فاضل لنکرانی در تفصیلالشریعه خود میفرمایند اگر این خانم بخواهد در مقابل شهود ظاهر شود تا او را بشناسند، مستلزم این است که شهود قبلاً او را دیده باشند. اگر نظر به صورت زن حرام باشد، اتفاقاً شهود با این کار از عدالت خارج میشوند و اگر این کار حرام نباشد، پس پوشاندن صورت زن واجب نبوده است. ایشان میفرمایند اتفاقاً در باب شهادت این مقدار از نظر، استثنا شده است. چون بحث شهادت از نظر، اهم است. لذا اگر هم از باب تَزاحَم بخواهیم لحاظ کنیم، مشکلی ندارد.
نکتهای که در اینجا مطرح است، این است که اگر نقاب زدن واجب نیست و بحث، بحث شهادت دادن است، حضرت باید میفرمودند نقاب نزند تا خوب دیده و شناخته شود. آیتالله خویی در این مورد میفرمایند فرض این است که دو عادل آن زن را شناختهاند، به همین خاطر نقاب زده و به فرض هم از قبل او را دیده و میشناخته، برای شهادت او این مقدار از نگاه کافی است.
یکی دیگر از روایات، روایت سعد إسکافی از امام باقر(علیهالسلام)
[ ٢٥٣٩٨ ] ٤ ـ وعن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن علي بن الحكم ، عن سيف بن عميرة ، عن سعد الاسكاف ، عن أبي جعفر عليهالسلام قال : استقبل شاب من الانصار امرأة بالمدينة وكان النساء يتقنعن خلف آذانهن ، فنظر اليها وهي مقبلة ، فلما جازت نظر إليها ودخل في زقاق قد سمّاه ببني فلان فجعل ينظر خلفها واعترض وجهه عظم في الحائط أو زجاجة فشق وجهه ، فلما مضت المرأة نظر فإذا الدماء تسيل على ثوبه وصدره ، فقال : والله لآتين رسول الله صلىاللهعليهوآله ولاخبرنه ، فأتاه فلمّا رآه رسول الله صلىاللهعليهوآله قال : ما هذا؟ فأخبره فهبط جبرئيل عليهالسلام بهذه الآية : ﴿قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم ويحفظوا فروجهم ذلك أزكى لهم ان الله خبير بما يصنعون﴾[2]
سندش هم مشکلی ندارد. در این روایت یک جوان انصاری زنی را در بازار دید که مقنعه خود را پشت گوشش انداخته بود و آن جوان چنان محو تماشای آن زن بود که صورتش به شیشهای برخورد کرد و شکافته شد و وقتی آن زن از جلوی دید آن جوان رد شد، تازه فهمید که صورت آسیب دیده است و به همین خاطر پیش حضرت رفت تا از آن زن شکایت کند که چرا آن زن صورت خود را نپوشانده و باعث صدمه دیدن صورت من شده است.
روایت بعدی
[ ٢٥١٠١ ] ٢ ـ وعنه ، عن أبيه ، عن محمد بن أبي عمير ، عن هشام بن سالم وحماد بن عثمان وحفص بن البختري كلّهم ، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : لا بأس بأن ينظر إلى وجهها ومعاصمها إذا أراد أن يتزوجها. [3]
کیفیت استدلال این روایت این است که میگویند حضرت این روایت را با قضیه شرطیه بیان کرده و فرموده که مرد زمانی میتواند به صورت زن نگاه کند که بخواهد با او ازدواج کند. پس اگر قصد ازدواج ندارد، حقّ نگاه کردن به صورت زن را هم ندارد.
در مقام پاسخ میگوییم که آیتالله فاضل لنکرانی میفرمایند 1- اگر قضیه شرطیه مفهوم ندارد، 2- اگر شرط برای بیان موضوع است، چون اراده ازدواج باعث میشود موضوع نظر محقّق شود وإلّا بدون اراده ازدواج، داعی و مدعایی بر این نگاه نبوده است. یعنی این نگاه، نگاه خاص است و نگاه خاص با زمانی که زیباییهای زن را ببیند، مشروط بر اراده ازدواج است. در حالیکه محل کلام ما از نوع نگاه معمولی است نه نگاه خاص و خریدارانه و همراه با لذت. لذا ربطی به بحث ما نحن فیه ندارد.
آیتالله فاضل لنکرانی روایات را طایفه طایفه میکنند و تا الان 3 طایفه از روایات را طبق تعبیر خودشان بیان کردهاند.
1- طایفه اُولی، روایاتی هستند که میگویند زن، عورت است.
2- طایفه ثانیه، روایات مربوط به بحث نظر به اجنبیه هستند.
3- طایفه ثالثه، روایات مربوط به جواز نظر به محاسن مرأه و وجه او هستند.
4- طایفه چهارم، روایاتی است که در موارد مختلفه وارد شده است.
اولین روایت که مدرک آن از اعل سنت است، در صحیح بخاری از ابن عباس جلد 2 حدیث 1855 صفحه 265 میگوید فضل یعنی پشت سر و ردیف یعنی در کنار پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و یا سوار بر مَرکَب. در این روایت نقل شده است که فریضه الهی حج پدرم را درک کرده است، ولی پدرم پیرمردی است که نمیتواند راه برود یا سوار مرکب شود و به حج برود. آیا من میتوانم از طرف پدرم حج ایشان را انجام دهم؟ حضرت فرمود بله. فتحالباری که شرح صحیح بخاری است، میگوید یک پسر و دختر نوجوان را دیدم و ترسیدم که شیطان بین آن دو داخل شود.
کیفیت استدلال این روایت این است که اگر نگاه به صورت مرأه حرام نبود، پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) صورت فضل را بر نمیگرداند. پس وقتی که صورتش را برگردانده است، مشخص میشود که نگاه به صورت مرأه حرام است.
در مقام پاسخ میگوییم که سند این روایت اولِ کلام است و ایشان بحث سند را مطرح نمیکند و شاید به وضوحش واگذار کرده باشد. اما دلالت بر اعتبار این بوده که شاید اصل نگاه مشکل داشته یا پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نگران بوده که شیطان نگاههای آن را به حرام بکشاند. چون محل کلام ما این بود که نگاه هوسآلود و خوف وقوع در فتنه نباشد. چون خوف وقوع در فتنه که در فتحالباری هم در مورد آن دو نوجوان آمده، نگاهی بوده که زمینه فتنه در آن بوده است. لذا پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) صورت فضل را برگرداندهاند. بنابراین از محل کلام ما خارج است. چون محل کلام ما جایی است که هیچ نگاه آلودهای وجود ندارد. ایشان میفرماید اگر ستر بر آن زن واجب بود، چرا حضرت به آن زن امر نکرد که صورتش را بپوشاند و چرا صورت آن مرد را برگرداند که یعنی فقط مرد نگاه نکند؟ پس مشخص میشود که پوشاندن صورت زن واجب نبوده و به آن مرد گفتند که نگاه نکند، چون چشم در چشم بوده است. لذا در اینجا ایشان میفرماید شاید پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) صورت مرد را برگردانده، به خاطر حرمتش نبوده، بلکه به خاطر این بوده که نفسِ این کار در محضر پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) جالب نیست و مثلاً کراهت داشته است. چون حرمت محضر پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) این است که انسان چیزهایی را که ولو مکروه هم هست، در محضر پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رعایت کند.