< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

99/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجاب بانوان / بررسی محدوده حجاب بانوان / حکم وجوب پوشاندن قدمین در نماز

زن‌ها در نماز باید بدن را بپوشانند، ولو هیچ ناظری هم نباشد. در اینجا صورت و دست‌ها از سر انگشتان تا مچ استثنا شد. اما آیا پوشاندن پا و قدم از نوک انگشتان تا ساق و مچ پا در نماز واجب است یا خیر ؟

مشهور، قائل هستند که پوشاندن پا در نماز واجب نیست. البته صاحب حدائق می‌فرمایند هم پوشاندن دو دست از سر انگشتان تا مچ (کفّین) و هم دو پا از سر انگشتان تا مچ (قدمین) واجب است. چون می‌فرمایند آنچه که دلیل بر استثنا هست، دِرع، خِمار، مقنعه و امثالهم است که در خصوص نماز به آنها اکتفا شده و ادعای قائلان به عدم وجوب پوشش دست و پا تا مچ این است که درع و خمار، بدن را (دست و پا تا مچ) نمی‌پوشانده و ایشان می‌فرمایند می‌توانستیم بگوییم که لباس‌های آن زمان، هم آستین بلند و هم دامن بلند داشته است.

پس دست و پا حتی از سر انگشتان تا مچ هم پوشانده می‌شده است. لذا ایشان می‌فرمایند این مطلب قابل قبول نیست و اشکال دارد و دست و پا هم تا مچ باید پوشانده شود. آن روایتی که بحث از تَجَلُّل داشت، چیزی بیشتر از روایاتی که بحث درع و خمار بود را نداشت و درع هم ساتر قدمین نبوده، لذا از این جهت محذوری نیست.

مرحوم محقق صاحب شرایع تعبیری دارند که در آن بین کفین و قدمین تفصیل داده‌اند. یعنی ظاهر عبارت مرحوم محقق این است که باز بودن و نپوشاندن کفین زنان در نماز محذوری ندارد، اما باید قدمین را بپوشانند.

دلیل این مطلب روایت صحیحه علی‌بن جعفر است که ایشان در این روایت می‌فرمایند لیس تَقدِر، یعنی اگر قدرت دارد و مشکلی ندارد، باید پا را بپوشاند. پس مشخص می‌شود که استثناء دست قبول است اما استثناء پا به خاطر مفهوم جمله در پایان روایت مورد قبول نیست.

پس مقتضای مفهومِ ذیلِ این روایت وجوب ستر رِجل است. در مقام پاسخ می‌گوییم که در این روایت حضرت در مقام تَحوید نبوده که بفرماید پوشاندنش چه مقدار واجب و چه مقدار واجب نیست. اگر اینطور بود که تعبیر به رجل نمی‌کردند. چون رجل شامل ساق می‌شود و پوشاندن ساق حتماً واجب است. به علاوه اگر قرار باشد وجوب پوشاندن منوط به قدرت شود، یعنی بگوییم هر وقت که بتواند باید بپوشاند، اختصاص به قدمین و رجل ندارد، بلکه شامل تمام اجزاء بدن می‌شود. حتی اگر ساتری هم نداشته باشد، آیت‌الله خویی می‌فرمایند عاریتاً نماز بخواند.

البته ما با این کلام همراهی نمی‌کنیم، چون مشخص است که علت اینکه حضرت صحبت از رجل و پا کرده‌اند، این است که ایشان می‌فرمایند ملحفه را روی سرش بیندازد و وقتی روی سرش انداخت، طبعاً ملحفه گاهی آنقدر بلند نیست که همه‌ی بدن از جمله پا را هم بپوشاند.

لذا اختصاص دادن پا به بیرون بودن از ملحفه در این روایت به این جهت است. علی‌ای حال همین که یک ملحفه دارد که همه‌ی بدن را نمی‌پوشاند، یا باید طرفِ سر برهنه باشد و جانب پا پوشانده شود و یا بر عکس. حضرت می‌فرمایند جانب سر پوشانده شود و پا برهنه باشد.

پس ما با فرمایش آیت‌الله خویی همراهی می‌کنیم که دلیل صحبت حضرت از پا به این خاطر است. پس نتیجه می‌گیریم که این روایت اصلاً ناظر به بحث قدم نیست، چون در مقام بیان وجوب ستر پا نیست که بگوییم اطلاق دارد و اطلاقش شامل قدمین هم می‌شود و این جهت را همراهی نمی‌کنیم.

نکته بعدی این است که مرحوم شهید در کتاب دُروس تصریح می‌کند و می‌فرمایند پا که در نماز استثنا است و پوشاندنش واجب نیست، آیا روی پا (ظاهر پا) و کف پا (باطن پا) هم پوشاندنش در نماز واجب نیست؟ ایشان در دروس می‌فرمایند آنچه استثنا شده و پوشاندنش واجب نیست، هم ظاهر و هم باطن قدمین است.

البته بسیاری از آقایان می‌گویند فقط ظاهر قدمین استثنا شده است. مثل شیخ طوسی در مبسوط، مرحوم علامه در کتب متعدد، شهید اول در بیان، مرحوم صاحب مدارک، مرحوم کاشف اللسان و غیره. عده‌ای از آقایان هم گفته‌اند قدمین استثنا است و اسمی از ظاهر و باطن نیاورده‌اند. مثل مرحوم ابن ادریس در سرائر، مرحوم محقق اردبیلی در مجمع الفاهده و البرهان، مرحوم علامه حِلّی در ذکری و غیره.

سؤال: کدام یک ملاک است، ظاهر یا باطن؟ کسانی که گفتند فقط ظاهر، دلیلی که آورده‌اند، قصور دلیل است از اینکه بخواهد شامل باطن شود. یعنی دلیلی که استثنا کرد و گفت قدمین اشکالی ندارد، این ادله را از کجا استفاده کردیم؟ از ادله‌ای استفاده کردیم که گفت با درع و خمار می‌شود نماز خواند و درع و خمار حداکثر روی پا را نمی‌پوشانده و کف پا با درع پوشانده می‌شده،

لذا کف پا استثنا نیست و باید پوشانده شود. چون معمولاً در تمام حالات نماز کف پا خودبخود پوشانده می‌شود، یا در حالت ایستاده و یا در حال رکوع که با زمین پوشانده می‌شود، یا در حالت نشسته و یا در حال سجده که با لباس پوشانده می‌شود. پس آنچه که از وجوب ستر استثنا می‌شود و می‌گویند پوشاندنش لازم نیست، چیزی است که اقتضا و شأنش تَستُّر است و صلاحیت تستر را دارد، حضرت می‌فرمایند مانعی ندارد و سترش واجب نیست.

اما چیزی که خودبخود مستور و پوشیده است، اگر بخواهد دلیل بیاورد که سترش واجب نیست، در واقع این دلیل از مثل این مورد انصراف دارد. در مقام پاسخ می‌گوییم که ما در محل کلام خود گفتیم اینکه کف پا با زمین پوشیده شود، ارتباطی به پوشش نماز ندارد، چون نماز پوشش و لباس مخصوص به خودش را دارد. شاهد مطلب این است که مثلاً اگر کسی برهنه باشد و در گودالی نماز بخواند، ولو هیچ ناظری او را نبیند، ولی در عین حال همه می‌گویند در حال نماز باید لباس بپوشد. آیا واقعاً می‌شود دلیل برای مطلب باشد؟ خیر. لذا اینکه بگویید کف پا در حالت ایستاده و رکوع با زمین و در حالت نشسته و سجده با لباس پوشانده می‌شود، ملاک نیست.

مرحوم همدانی در مصباح الفقیه در کتاب الصلوه می‌فرمایند زمین در جایی که بخواهد استقلال در ساتریت داشته باشد، ساتر صلاتی نیست، مثل گودال. اما اگر زمین و لباس با هم ضمیمه شوند، چه اشکالی دارد؟ اگر کسی در لباسی نماز بخواند که شلوار نداشته باشد، ولی لباسش بلند باشد و تا پایین پا را بپوشاند، نمازش صحیح است، ولو اینکه عورتش از زیر مستور نباشد مگر به وسیله زمین. اگر بعضی از قسمت‌های بدنِ زن در حالت نشسته برای تشهد با زمین تماس داشته باشد، اشکالی ندارد.

مرحوم همدانی می‌خواستند دفاع کنند و بگویند لباس‌هایی که درع و خمار بوده، ظاهر بدن و قدم را نوعاً می‌پوشانده و باطن قدم خودبخود با نماز یا لباس پوشانده می‌شود و اشکالی ندارد که در نماز به این نوع از ستر اکتفا شود. پس در اینجا به خاطر این مسئله، فقط ظاهر استثنا می‌شود.

آیت‌الله خویی می‌فرمایند ممکن است لباسی از همه‌ی اطراف و جوانب بلند باشد و مجموعه‌ی پا و حتی ظاهر و روی پا را هم بپوشاند و بگوییم مجموعه با لباس و زمین پوشانده می‌شود و روی پا را استثنا کرده‌اند. ولی فرض بر این است که لباس‌هایی که در آن زمان وجود داشته، اینگونه بوده که معمولاً فقط پشت لباس بلند بوده و حداکثر کف پا پوشیده می‌شده و این مقدار از ستر، ستری که کافی در نماز باشد، نبوده است.

پس تا اینجا دلیل آقایانی که گفتند فقط روی پا پوشانده شود، این بود که دلیلِ اکتفا به درع و خمار شامل باطن قدم و کف پا نمی‌شود. چون آن معمولاً و خودبخود پوشیده است لذا حداکثر روی پا استثنا شده است.

پاسخ دوم این است که به فرض هم کف پا با زمین پوشانده شود، زمانی است که پا روی زمین ثابت باشد، اما اگر بخواهد پا را از زمین بردارد، در اینجا دیگر ستری وجود ندارد. از آن طرف در حالیکه نصوصی که می‌گوید درع و ملحفه کافی است، اطلاق دارد و شامل این حالت هم می‌شود.

پس مشخص می‌شود که پوشاندن کف پا در نماز واجب نیست. اشکال سوم این است که آیت‌الله خویی می‌فرمایند باطن قدمین و کف دو پا معمولاً مستور است، ولی گاهی هم در حالت نشسته و سجده پوشیده نیست، مخصوصاً وقتی در حالت نشسته نماز بخواند و روی پای راست را روی کف پای چپ قرار بدهد، در این صورت پاها از زیرِ زمین بیرون است و خیلی از اوقات کف پا دیده می‌شود. لذا آیت‌الله خویی می‌فرمایند ما قائل می‌شویم که در نماز پوشاندن کف پا هم مثل پوشاندن روی پا لازم نیست.

نکته ای که مرحوم فاضل در تفصیل الشریعه در کتاب الصلوه می‌فرمایند، که مؤید این مطلب است که چون فقط روی پا استثنا نشده، این است که اگر قرار بود فقط روی پا استثنا شود، فایده ای نداشت، چون لباس‌های متعارفی که کف پا باید به وسیله آن پوشانده شود، روی پا را هم می‌پوشاند. لباس‌های زن‌های عرب گاهی از پشت بلند بوده و لذا وقتی در حالت نشسته یا سجده بودند، کف پا را می‌پوشانده، ولی از قسمت جلو بلند نبوده و لذا اگر ایستاده نماز می‌خواندند روی پا و خصوصاً سر انگشتان پا گاهی بیرون می‌مانده و شاید به خاطر همین هم ایشان تعبیر به مؤید کرده‌اند و تعبیر به دلیل نشده است. پس در نماز صورت استثنا شده و همچنین پوشاندن دست و پا از سر انگشتان تا مچ لازم نیست. البته احتیاط مستحب این است که علی‌الظاهر کف پا را در حال نماز بپوشانند.

نکته بعدی این است که برای اینکه زن بداند آن مقداری که واجب است بپوشاند، حتماً پوشانده و فقط به اندازه‌ای که استثنا و جایز بوده که نپوشاند، به همان مقدار اکتفا کرده، طبعاً از باب تحصیل مقدمه واجب چون واجب بود که همه‌ی بدن را بپوشاند، إلا مستثنیات، از باب اینکه مقدمه علمی برایش حاصل شود که آن مقداری که واجب بوده بپوشاند، حتماً پوشانده، باید مقداری از دور و بر مستثنیات را هم بپوشاند. یعنی آستین را کمی روی مچ بیاورد تا یقین کند که فقط به آن مقداری که می‌شد استثنا کرد، اکتفا کرده و مقدار واجب الستر را پوشانده و یا در ساق پا، پاچه شلوار کمی بلندتر باشد که از استخوان دو طرف مفصل پایین‌تر باشد تا یقین کند که ساق پا را پوشانده و یا در اطراف صورت، چادر یا مقنعه کمی اطراف صورت را بگیرد تا یقین کند مقداری که واجب بوده، پوشانده و فقط اکتفا نکند به مقداری که جایز بوده، نپوشانده است. در وضو هم همینطور است. به این صورت که اگر دست‌ها را که از آرنج به طرف سر انگشتان باید بشوید، کمی بالاتر از آرنج را هم بشوید، یقین می‌کند که آن مقداری را که شستنش واجب بوده، انجام داده است.

وقتی یک حکمِ الزامی داریم که شرع یک حدّی برایش بیان کرده، طبعاً از باب اینکه اشتغال یقینی مستدعی فراغ و برائت یقینی است، لذا باید مقدار بیشتری را احتیاطاً انجام دهد و بپوشاند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo