درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
99/12/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی محدوده حجاب بانوان / حکم تلذذ و ریبه در نگاه به زنهای ذمیه و بوادی
نظر به نساء اهل ذمه جایز است، البته مطلق الکفار و به قصد لذت و زمینه ریبه نباشد.
سؤال: اگر تلذذ و ریبه باشد، چرا نگاه به زنهای ذمیه و همچنین زنهای بوادی و غیره که به آنها ملحق بودند، جایز نیست؟ بعضیها مثل صاحب عروه فرمودند هو مشکل. یعنی نظر چه با ریبه و چه بدون ریبه اصلاً جایز نیست. در نساء برض و شهرنشینی که بروز و ظهور میکنند و خود را خیلی نمیپوشانند (بد حجاب)، اگر میگفتیم اصلاً جایز نیست، به اینها تعمیم دارد. کافره ذمیه قدر متیقن است و بعضیها زنهای اعراب و علوج و بعضیها زنهای شهرنشین و حتی زنهای زمان ناهذا را هم اضافه کردند.
سؤال: آیا با قصد تلذذ و ریبه جایز است یا خیر؟ در جهت سلب همه اتفاق نظر دارند که قصد تلذذ و ریبه جایز نیست.
سؤال: به چه دلیل جایز نیست؟ آیتالله خویی در موسوعه جلد 32 صفحه 25 میفرمایند خلافی در مسئله وجود ندارد.
سؤال: دلیل شما بر این مطلب چیست که بدون قصد لذت و ریبه و خوف وقوع در حرام باشد؟ ایشان میفرمایند در آیه 30 سوره نور دلالت دارد بر اینکه کفّ نظر باید کرد و نباید نگاه کرد چه يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (اصل چشم بستن) باشد و چه با گوشه چشم نگاه کردن (تیز و دقیق نگاه نکردن).
ایشان میفرمایند دلالت بر لزوم کف نظر دارد و اصلاً نگاه کند. لذا نسبت به تمام زنها که نگاه زمینهساز هر گونه استمطاعی شود و اصلاً نگاه نکند. در اینجا مملوکه و زوجه به دلیل خاص خارج شده. پس يَغُضُّوا من ابصارهم معنای اطلاقی و عمومی دارد (به هیچ نامحرمی نگاه نکند) چه با لذت و چه بدون لذت و خوف وقوع در حرام.
ایشان میفرمایند اگر با دلیل ثابت شد که میشود به بعضی از اعضاء زن نگاه کرد، طبیعی قضیه است که مراد نظر محض و خالص است نه نظر آمیخته به استمطاع و تلذذ. ایشان میفرمایند نظر و غض بصر امران وجودیان متضاددان هستند، یعنی هم نگاه کردن و هم چشم بستن و نگاه نکردن. غض بصر یک امر وجودی است یعنی حادث میشود پس چشمت را ببند و یا چشم باز کردن و نگاه کردن.
لذا اولاً هر دو امر وجودی و متضاد هستند، دوماً هیچ کدام وجودشان مقدمه ترک دیگری نیست، چون دو امر وجودی و ضدان هستند که جمع نمیشوند، اما دو ضد اینطور نیست که وجود یکی مقدمه عدم وجود دیگری باشد. مثلاً وجود سپیدی مقدمه عدم سیاهی باشد. وجود سپیدی یعنی نبودن سیاهی و وقتی سیاهی هست، سپیدی نیست.
ثالثاً ترک یکی مقدمه وجود دیگری نیست و اصطلاحاً برای هم مقدمه نیستند. در بحث متضاددان ترک یکی مقدمه وجود دیگری نیست و مقدمیتی در کار نیست. یعنی ضدان هستند و با هم قابل جمع نیستند و دو امر وجودی هستند. مخصوصاً اگر متضاددان ضدان لاثالث نباشند و ضدان لهماثالث باشند. آیا ترک یکی از این دو مقدمه تحقق دیگری است؟
لذا ایشان میفرمایند «خصوصاً» و میفرمایند تضاد بین غض بصر (به معنای حقیقی یعنی دو پلک را روی هم قرار دادن) و نظر تضاد منحصر بین این دو نیست چون بین این دو ضدانی است که لهماثالث است. لهماثالث یعنی نه میبیند و نه غض بصر کرده است.
ایشان میفرمایند بنابراین غض بصر مقدمه ترک نظر است و چون امر به مقدمه ابلغ از امر به ذی المقدمه است، امر به غض بصر منظور ترک آن ضد دیگر یعنی ترک نظر است. بعضیها گفتهاند غض بصر چون مقدمه ترک نظر است و امر به مقدمه در افاده معنای وجوب و لزوم از امر به خود ذی المقدمه ابلغ است، لذا منظور شارع غض بصر نبوده، بلکه ترک نظر و نگاه نکردن بوده و بنا بر آنچه که گفتیم این سخن، سخن درستی نیست و استعمال غریبی است و هر چه گشتیم، چیزی پیدا نکردیم و این استعمال متعارف نیست، خصوصاً اگر ضدان لاثالث لهما باشد. بعضیها گفتهاند چرا این استعمال شده است؟ در روز قیامت که میگویند امر به غض بصر شدیم، تعبیر مراد حقیقیش ترک نظر بوده است ایشان میفرمایند واقعاً استعمال حقیقیش است و استعمال حقیقیش این است که پلکهایش را روی هم بگذارد نه اینکه به او نگاه نکند بلکه میتوانی به اینور و آنور نگاه کند.
آیتالله خویی میفرمایند معنای حقیقی آیه فوق یقیناً این نیست که چشمهایش را ببندد چون انسان نمیتواند در خیابان چشم بسته راه برود، ولی فرقی نمیکند که منظور کدام معنا مراد باشد، چون بالاخره مراد از این آیه این است که نگاه و دقت نکند یعنی از غیر زوجه و مملوکه صرف نظر کند، یعنی فرض کند که آنها وجود ندارند، یعنی اصلاً نگاه خود را متوجه سایر زنها نکند.
ایشان میفرمایند يَغُضُّوا به معنای چشم بستن است اما در اینجا مراد چشم بستن نه بر مرد و نه بر زن نیست، پس منظور این است که اصلاً صرف نظر از غیر زوجه و مملوکه کند یعنی فرض کند که آنها وجود ندارند.
شاهد این مطلب این است که در آیه فوق کلمه مِن با تفسیر ما سازگار است، چون من تبعیضیه است، یعنی آنچه که مأمورًبه هستیم، صرف نظر از غیر زوجه و غیر مملوکه است ولی نه به نحو مطلق، بلکه مأمورٌبه حصه خاصه است یعنی صرف نظر از غیر زوجه و مملوکه در خصوص استمطاعات جنسیه است. یعنی فرض کنید غیر زوجه و مملوکه در مسائل استمطاعات جنسیه وجود ندارند. اصلاً نسبت به مسائل استمطاعیه در غیر زوجه و مملوکه هیچ نظری نداشته باشید.
سؤال: این مسئله با کلمهی من چه وجهی دارد؟ ایشان میفرمایند منظور همه نگاهها نیست، بلکه منظور بعضی از نگاههای شهوتناک است و اگر مراد از غض بصر ترک نظر و نگاه کردن به این معنایی که برداشت میشود، باشد (نگاه نکن و ترک نظر کن) با معنای تبعیض سازگار نیست. ایشان میفرمایند مگر اینکه بگوییم آنچه که مأمورٌبه است، ترک نظر به نحو مطلق نیست، بلکه حصه خاصی است. ولی کدام حصه خاصه؟ ممکن است آن حصه خاصه به بدن یا با شهوت و تلذذ باشد. لذا آیه فوق مجمل میشود.
حصه خاصه اطلاق دارد اما نه اطلاق فوقانی بلکه اطلاق تحتانی. یعنی تمام نگاههای عالم به این زنها نیست، بلکه 1- نگاه با شهوت و 2- نگاه به مواضع خاص بدن است که اشکال دارد.
سؤال: چه اشکالی دارد که این را اطلاق بگیریم؟ یعنی طبق اطلاق آیه بگوییم به هیچ جای بدن زن نامحرم جایز نیست نگاه کنیم، نه با شهوت و نه بدون شهوت. اشکالش این است که کلمه من را چه کنیم؟ مخصوصاً که من ظهور در تبعیض دارد.
ممکن است بگوییم از بعضی از نگاهها دست بردارند. مثلاً نگاه برای غیر معالجت. يَغُضُّوا من ابصارهم در مسئله حجاب میگوید از نگاههایشان کم کنند و نگاهها را محدود کنند و تیز نگاه نکنند. یعنی از دایره نگاه کم کنند.
نتیجه میگیریم که امر میکند به قطع نظر از هر کدام از دو جنس به جنس دیگر و نسبت به جنس دیگر نسبت به استمطاعات جنسیه طمع نکند.