درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / شهادت ثالثه در اذان و اقامه

حدود یک سال و نیم اصل شعائر و معنای شعائر در لغت و در اصطلاح و اینکه شعائر و تعظیم شعائر چیست؟ اهانت به شعائر چیست؟ کدام واجب است یا مستحب. عرض کردیم تعظیم شعائر یا واجب است یا مستحب، اهانت به شعائر حرام است، بعد مواردی شبهات در مسئله، مفصَّل این ها را بررسی کردیم و تمام شد. در انتهای سال دراسی گذشته، وارد بحث های مصداقی شدیم، اولین مصداق شهادت ثالثه در اذان و اقامه است. حال که این شعار شیعه شده است، می‌خواهیم بحث کنیم آیا این شعار به درست است یا العیاذ بالله سر از بدعت در می‌آورد؟

در امر اذان و اقامه اولاً، اذان و اقامه از شعائر دین هستند، اصلا جنبه شعاریت دارد، شعار هم اگر یادتان باشد از دو معنا می‌آید، یکی معنای علامت از شِعار و یکی هم از شعیره می‌آید. شِعار یعنی علامت، اذان و اقامه هم علامت این هستند که اینجا مسلمان است. الان وقت نماز است، لذا اذان و اقامه از شعائر دین می‌شوند.

اذان و اقامه یک امر عبادی است زیرا تشریع آن از سوی خداوند متعال صورت گرفته است.

[ ٦٨١٤ ] ١ ـ محمّد بن يعقوب ، عن عليّ بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن عمر ابن اُذينة ، عن زرارة والفضيل، عن أبي جعفر عليه‌السلام قال: لمّا أُسري برسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله إلى السماء فبلغ البيت المعمور ، وحضرت الصلاة ، فأذّن جبرئيل عليه‌السلام وأقام ، فتقدّم رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله ، وصفّ الملائكة والنبيّون خلف محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم.

در معراج، در آسمان چهارم و حضرت الصلاة، وقت نماز شد، فأذَّن جبرئیل و أقام، جبرئیل هم اذان و هم اقامه را گفت. مرحوم کلینی به سند صحیح نقل می‌کند که اذان و اقامه را اول جبرئیل در آسمان چهارم گفت. جبرئیل هم از سمت خدای متعال می‌گوید. پس حرف اول این بود اذان و اقامه از شعائر هستند.

حرف دوم این است که امر عبادی هستند و تشریع‌شان توسط خدای متعال صورت گرفته است. اما نسبت به تشریع در زمین هم سند صحیح داریم که لمّا هَبَطَ جبرئیلُ بالاذان علی رسول الله، جبرئیل، اذان را بر رسول خدا آورد، اذان از ناحیه خدای متعال، کان رأسه فی حجرِ علی، سر مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در دامن علی بود. حجر یعنی آغوش. فأذَّن جبرئیل و أقام، در زمین هم باز جبرئیل اذان و اقامه گفت، فلمّا انتبه رسول الله، پیامبر اکرم وقتی بیدار شدند و سر مبارکشان را از دامن امیر مؤمنان برداشتند، قال یا علی سمعت؟ قال نعم. قال حفظت؟ قال نعم. قال ادعُ بلالاً فدعا علیٌّ بلالاً فعلَّمه، آقا امیر مومنان بلال را صدا زدند و اذان و اقامه را به بلال یاد دادند، پس تشریع اذان و اقامه در آسمان و زمین توسط خداوند متعال با واسطیت جبرئیل بوده است و بعد تعلیمش هم توسط امیر مومنان به بلال.

روایت دیگر در صحیح بخاری جلد یک صفحه 220، حدیث 581، می‌گوید لَمَّا كَثُرَ النَّاسُ قَالَ ذَكَرُوا أَنْ يَعْلَمُوا وَقْتَ الصَّلَاةِ بِشَيْءٍ يَعْرِفُونَهُ فَذَكَرُوا أَنْ يُورُوا نَارًا أَوْ يَضْرِبُوا نَاقُوسًا فَأُمِرَ بِلَالٌ أَنْ يَشْفَعَ الْأَذَانَ وَأَنْ يُوتِرَ الْإِقَامَةَ، وقتی مردم زیاد شدند، گفتند یک علامتی بگذاریم. گفتند یک چیزی که می‌شناسیم علامت بگذاریم برای وقت نماز، بیایید یک آتشی بیافروزیم، یا ناقوس بزنیم، این ها گفتند یا آتش بیفروزیم بنابر آن چه که فُرس، فارس ها در آن زمان رسم داشتند، یا ناقوس بزنیم طبق آن چه که مسیحیان رسم داشتند، فأُمِرَ بلال، بلال امر شد، بلال جفت و جفت اذان را بگوید و یکی یکی اقامه را.

پس در اینجا ثابت شد که اذان و اقامه از شعائر هستند و تشریعشان توسط خود خدای متعال صورت گرفته است.

حالا اشهد ان علیا ولی الله را چرا شما در اذان و اقامه تان می‌گویید؟ اولا که این آقا امیر المومنین ولی خدا هستند تردیدی نیست، امیر مومنان ولیُّ الله هستند. ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[1] ، ولی شما فقط الله و رسول الله و کسانی که نماز می‌خوانند و رکوع می‌کنند و در حال رکوع زکات و هدیه می‌دهند به آن فرد، الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون، شیعه و سنی نوشته اند که این در حق آقا امیرمؤمنان (علیه السلام) نازل شده است.

اولا کلمه انما از اداوت حصر است، دوماً ولیّ به معنای أولی بالأمراست. سوماً، حصر با ولایت به معنای اولی بالتصرف و اختیار داشتن است، و الا اگر معانی دیگر باشد حصر معنا ندارد، رفیق و دوست و اینها به قول ایشان آدم زیاد دارد. پس اینکه حصر آمده است، همین معنای ولیّ است، نه معنای محب و ناصر و امثال این ها.

نکته چهارم، حکم آیه از قبیل احکام کلیه شرعی نیست که بگوییم مستحب است آدم در رکوع زکات بدهد. اینجا آیه شریفه نمی‌خواهد یک حکم تکلیفی شرعی را بیان کند که در آن زکات دادن حالا واجب که نیست، مستحب است، خیر، این در واقع اشاره به یک قضیه خاصی است. الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون، نه قبلش آمده است این کار مستحب است، نه بعدش پیامبر فرموده اند که این کار مستحب است، پس این صفات و خصوصیات در مقام سوم آیه ناظر به چه هست؟ ناظر به یک قضیه خارجیه است.

نکته بعد این قضیه حقیقیه اصطلاحا نیست، قضیه شخصیه است. نکته بعدی مفسِّران و محدِّثان و مورِّخان با روایت خود حضرت امیر و ابن عباس و ابوذر و أنسِ بن مالک و غیره نقل کرده اند که این جریان مربوط به آقا امیر مومنان (علیه السلام) است.

نکته بعدی شواهد التنزیل حاکم حسکانی است، کتابی دارد به نام شواهد التنزیل که شاهد های قرآنی در فضیلت آقا امیر مومنان نوشته است، ولو سنی بوده، اما شواهد التنزیل را نوشته است. ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه، واحدی در اسباب النزول، فخر رازی در تفسیرش و غیره این ها اشاره کرده اند که این در شأن آقا امیر مومنان علیه السلام نازل شده است. مرحوم علامه امینی در الغدیر جلد3 از صفحه 156 تا صفحه 162، 66 عالم سنی را نام می‌برند که این ها اعتراف کرده اند که این آیه در شأن آقا امیر مومنان (علیه السلام) نازل شده است.

پس ثابت شد که آقا امیر مومنان سلام الله علیه ولیُّ الله هستند. به نصِّ آیه شریفه و به اعتراف مورخان و مفسران و محدِّثان که در شأن آقا نازل شده است و به نصِّ إنَّما که دالّ بر حصر است و الی آخر این مجموعه امیر مومنان ولیُّ الله است. پس این جمله، جملة درست و صحیحی است.

پس تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که آیه گفت انما ولیُّکم الله حصر داشت. دو، معنای ولی چیست. سه، در شأن چه کسی نازل شده است. حالا شیعیان به چه اعتبار در اذان و اقامه شهادت ثالثه را داخل کردند؟

مطلب اول: خود شما سنی‌ها چطور در اذان و اقامه کم و زیاد کردید؟! شما الصلاة خیرٌ من النوم را مگر اضافه نکردید؟! شما حیَّ علی خیر العمل را کم نکردید؟! پس اشکال اول متوجه به خود شماست. این جواب اصطلاحا نقضی.

مطلب دوم: صحت یک عمل معنایش این است که یک معصوم باید آن عمل را خود انجام داده باشد. دو چیز دیگر هم داریم، یک تصریح به جواز، ولو خودشان آن عمل را انجام ندهند و یکی هم تقریر، یعنی در مرأی و منظرشان انجام بشود و از آن نهی نکرده باشند. این هم دال بر صحت عمل هست.

مطلب سوم: مرحوم شیخ صدوق در علل الشرایع می‌آورند که إن الله لم يدع الارض إلا وفيها عالم يعلم الزيادة والنقصان من دين الله عزوجل فإذا زاد المؤمنون شيئا ردهم ، وإذا نقصوا أكمله لهم ، ولولا ذلك لالتبس على المسلمين أمرهم.

خدا زمین را رها نکرده است مگر این که در زمین یک عالمی هست که آن زیاده و نقصان در زمین را در همه ابعاد می‌داند که منظور امام معصوم است. اگر مومنین یک چیزی را در دین اضافه کنند آن ها را از هر طریقی که صلاح بداند رد می‌کند، اگر یک چیزی را کم بگذارند، برایشان کاملش را بیان می‌کند، اگر این عالم نباشد چه می‌شود؟ ملتبس می‌شود، مشتبه می‌شود علی المومنین امورهم و لم یفرِّقوا بین الحقِّ و الباطل.

از این روایت استفاده می‌کنیم که اگر یک روش و منش و شیوه ای در بین مومنین باشد که همه مومنین به یک مسیری بروند که غلط باشد، امام معصوم و آن عالم این ها را از آن مسیر باز می‌دارد و یا اگر همگی در مسیری نروند که باید می‌رفتند، آن ها را به آن مسیر متنبِّه می‌کند. اینکه همه شیعیان اشهد أنَّ علیا ولی الله را گفته و می‌گویند، اگر قرار بود کار صحیحی نباشد امام زمان یا ائمه قبل باید یک جوری و با یک بیانی این را نفی می‌کردند در حالی که طرد و نفی و رد از هیچ کدام از معصومین و از وجود اقدس امام عصر صادر نشده است.

اخبار عامی داریم که از عمومیت این ها صحت اشهد انَّ علیّاً ولیُّ الله در اذان و اقامه را استفاده می‌کنیم.

مرحوم طبرسی در احتجاج جلد اول صفحه 31 نقل می‌کنند، معصوم فرمودند اذا قال احدکم لا اله الا الله محمدٌ رسول الله فلیقل علیٌّ امیر المومنین. پس خودمعصوم گفته است اگر شهادت به یکتایی خدا دادید، شهادت به رسالت پیامبر دادید، شهادت به ولایت امیر مومنان هم بدهید، این جمله اطلاق دارد. به اطلاقش شامل اذان و اقامه هم می‌شود.

اگر بگویید احتجاج مرسل است، قاعده تسامح در ادله سنن این مشکل را حل می‌کند. تسامح در ادله سنن که این یعنی سنتی به ما رسیده است و ما نمی‌دانیم این سنت آیا سندش قطعی است یا ظنی یا در ظرف شک، تسامح در ادله سنن می‌گویند شما عمل کن، اگر ثوابی نقل شده بوده، ولو در عالم واقع این ثواب نبوده باشد، به شما آن ثواب اعطا می‌شود..

تمام اشکالات شما سنی ها بر شهادت ثالثه این است که ما شهادت ثالثه را به قصد جزئیت گفته باشیم؛ در حالیکه ما به قصد جزئیت نمی‌گوییم، بلکه رجاء محبوبیت می‌گوییم. رجائش هم از امثال همین روایات و ادله ای که اشاره کردیم آمده است.

یک عالم سنی هست به نام استاد خلیل عظمی. کتاب الشیعة و السنة دارد در صفحه 90 چاپ بغداد می‌گوید زیادتهم علی الاذان، جملةَ أشهدأنَّ علیّاً ولیُّ الله باعتبار أنَّها لم تکن داخلةً ضمنَ الأذان بعهدِ رسول الله. اگر این ها اینطوری می‌گویند داخل در اذان نبوده ولی ما رجاءاً می‌گوییم و به امید کسب ثواب می‌گوییم و الی آخر، فأیُّ ضررٍ یتأتَّی،چه ضرری حاصل می‌شود من اضافةِ هذه الجملة، از اضافه کردن این جمله چه مشکلی ایجاد می‌شود، طالما استحسنها جمهورٌ من المسلمین، این در حالی است که زمانی طولانی هست که عده ای از مسلمانان این را استحسان می‌کنند و می‌گویند چیز خوبی است ( ماشیعیان ) کما استحسن جمهورٌ آخر (سنی ها) ادخال کلماتٍ لم تکن ضمن الاذان فی عهد رسول الله مثل الصلاة خیرٌ من النوم در اذان! می‌گوید چطور شد که ما سنی ها که یک چیز را مستحسن دانستیم در اذان اضافه کردیم و این کار بدی نیست شیعیان هم که گروهی از مسلمان هستند، یک جمله ای را مستحسن دانستند و اضافه کردند به این ها که رسید کار مشکل شد. خود این ها بعضی به این جهت اعتراف کرده اند. البته ما از استحسانی که از جمله ادله استنباطیه سنی ها است جلو نرفتیم. استحسان و سدّ ذرایع و مصالح مرسله و فتح ذرایع و اینها اما این با فهم خودش استحسان گفته است، شاهد عرض من چیز دیگری است. می‌خواهم بگویم خودشان هم به این مطلب اعتراف کردند.

در کتب سِیَر و تاریخ نوشته شده است آقایی بود به نام اسود العنسی، اسمش عهلة بن کعب، این در یمن بود و زمانی که مسیلمه کذاب در یمامه ادعای پیغمبری کرد این هم در یمن ادعای پیغمبری کرد. پیامبر به معاذ بن جبل نامه دادند که برو با این اسود عنسی بجنگد، فیروز دیلمی ایرانیّ او را کشت، در تاریخ طبری و تاریخ دمشق وغیره نقل می‌کند که سنی ها در اذانشان گفتند اشهد ان محمداً رسول الله و أنَّ عبهلة کذابٌ. نامه به رسول الله نوشتند که ما این فاسد را کشتیم، وقتی نامه رسید که پیغمبر اکرم رحلت کرده بودند، می‌خواهم بگویم در زمان خود رسول خدا حتی در زمان قرین به رحلت رسول خدا مسلمان این دأب را داشته اند که گاهی یک چیز هایی شعار های این چنینی در اذان اضافه می‌کردند، البته نمی‌خواهم بگویم که این کارشان درست بوده یا غلط، ممکن است کارغلطی بوده باشد، اما می‌خواهم بگویم در ارتکاز مسلمان ها این بوده است که بعضی از چیزهایی که جنبه شعاری دارد می‌شود اضافه کرد، شاهدش هم همین است که در اذان گفتند أشهدأنَّ محمدا رسول الله و أنّ عبهله کذابٌ.

بلاذری در جلد اول فتوح البلدان، صفحه 114 می‌گوید قیس بن هبیره، رأس این أسود را گرفت و بالای دیوار مدینه رفت و گفت الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لااله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و ان الأسود العنسی عدوُّ الله. این هم رفت روی دیوار مدینه اینطوری گفت و سر این خبیث را آورد و روی دیوار، این هم گفت و أنَّ الاسود العنسی عدوُّ الله.

تکرار می‌کنم که عمل آن ها برای ما حجت نبوده است، چون عمل آن ها که حجت نیست. اما می‌خواهم بگویم که ارتکاز ذهنی افراد در عصر پیغمبر اکرم این بوده است که گاهی این چیز ها را می‌شود در اذان اضافه کرد، اما استدلال ما این نیست؛ استدلال ما مجموعه آن چیزی بود که آمد و آن چه نیامد، ان شاء الله جلسه آینده بررسی می‌کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo