درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / شهادت ثالثه در اذان و اقامه

در جلسه قبل به اولین شعار و شعیره از شعائر رسیدیم و آن هم اذان بود، جمله مبارکه اشهد ان علیاً ولیُّ الله بود. در این زمینه ما عرض کردیم که متهم هستیم به بدعت، شما بدعت گذاشتید و این اشهد ان علیا ولی الله نبوده است و چرا اضافه کردید؟!

ما در این زمینه چند نکته را بیان کردیم، یک نکته این بود که امیر مومنان علی سلام الله علیه قطعا ولیُّ الله هستند، پس این جمله بما هی مشکلی ندارد، در ادامه عرض کردیم که ولی در این فقره و این فراز مستفاد از ایه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[1] ، و ادله دیگر که انما ولیکم الله و رسوله، از این آیه استفاده می‌شود که ولایت به معنای اولی بالأمر بودن است. بعد به سراغ ادله موجود رفتیم و در ما نحن فیه در آخر رفتیم به سراغ ادله این بحث که شهادت ثالثه در اذان و در اقامه اشکالی ندارد. چند دلیل را اشاره کردیم. امروز کلام در بقیه ادله است. چند دلیل را فقط یاد آوری کنم.

یکی عمومات از روایات بود که معصوم فرمود اذا قال احدکم لا اله الا الله محمدٌ رسول الله فلیقل علیٌّ امیر المومنین. هر وقت یکی از شما شهادت به یکتایی خدا و رسالت پیامبر خدا داد، بگوید امیر المومنین. ما هم در اذان واقامه همین کار را می‌کنیم. پس یک دلیل مثبِت به اطلاق و شمولش، شامل اذان و اقامه می‌شود، حال آیا در تشهد هم می‌توان گفت یانه؟!

دیگری تسامح در ادله و سنن هست، گفتیم جمله اشهد ان علیا ولی الله مستحب است و در ادله سنن تسامح داریم.

دیگر اینکه بحث کردیم استاد خلیل عظمی در این زمینه چه گفت. در کتب سِیَر و تاریخ گفتیم خود آن ها در عصر رسول خدا گاهی در اذان اضافاتی داشتند، اسود عنسی در این زمینه گفت زمانی که او به مسیلمه کذاب ادعای نبوت کردند در فتوح البلدان بلاذری، قیس بن حبیره رأس أسود را گرفت و بالای دیوار مدینه رفت و گفت الله اکبر الله اکبر اشهد ان لا اله الا الله و اشهد محمدا رسول الله و ان الاسود العنسی عدوُّالله. پس معلوم می‌شود در آن زمان ها هم این حساب و کتاب ها بوده است.

در ادامه از جمله نکاتی که عرض می‌کنیم خود اینها می‌گویند عثمان برای روز نماز صبح جمعه تشریع اذان کرد، یعنی گفت یک اذانی هم به علاوه این اذان باید گفته شود، از باب مصالح مرسله.

نکته بعد حیَّ علی خیر العمل است که عمر حذف کرد، امام کاظم علیه السلام فرمودند دعوةٌ للولایة بوده است، خود حیَّ علی خیر العمل دعوت به ولایت است، لذا در وسائل جلد 5 صفحه 420 حدیث 6977، سأل أبا الحسن عليه‌السلام عن حيّ على خير العمل ، لم تركت من الأَذان ؟ قال : تريد العلّة الظاهرة أو الباطنة ؟ قلت : اُريدهما جميعاً ، فقال : أمّا العلّة الظاهرة فلئلاّ يدع الناس الجهاد اتّكالاً على الصلاة ، وأمّا الباطنة فإنّ خير العمل الولاية ، فأراد من أمر بترك حيّ على خير العمل من الأَذان أن لا يقع حثّ عليها ودعاء إليها. عمر نه دعوت به ولایت را می‌خواست و نه دیگران را به دعوت ولایت بر می‌انگیخت. زیرا او خود فراری از ولایت امیر مومنان علیه الصلاة و السلام بود.

اشکال: اذان خارج از حقیقت نماز است و زیان ونقصان در اذان راه دارد، اصلا اذان به معنای اعلام است. حالا در اعلام شهادت ثالثه را هم اضافه کند. اما اقامه که اینطور نیست. اقامه در واقع داخل نماز است و زیاده و کم در اقامه معنا ندارد؟! پرواضح است که صلاة ذکر است، حیَّ علی الصلاة و حیَّ علی الفلاح، حیَّ علی خیر العمل ذکر هستند؟! خیر. پس داخل در نماز نیستند. این ها که داخل نماز نیستند پس داخل اقامه هستند لذا معلوم می‌شود که اقامه صلاة نیست. پس این تفسیر شما پاسخ داده می‌شود که هم در اذان و هم در اقامه درست است. حیَّ علی خیر العمل امر است نه ذکر.

به اضافه ما احکامی در نماز داریم که بنابر آن احکام اقامه داخل نماز نیست. یکی از آن احکام در استبصار آمده است که راوی می‌گوید سئلت اباعبدالله علیه السلام عن الرجل یتکلَّمُ فی اذانه أو فی اقامته، چه در اذان و اقامه اگر تکلم کند چه حکمی دارد. حضرت فرمودند لابأس. اگر قرار است اقامه نماز باشد که پس تکلُّم عمدی در نماز سبب بطلان نماز می‌شود. در حالی که حضرت می‌فرمایند لابأس، پس از احکامش هم مازاد بر ذکر بودن استفاده می‌کنیم. اقامه نماز نیست. پس آن چه را که شما گفتید شاهدش این است که اقامه گفتنش واجب نیست. اگر قرار بود گفتن اقامه واجب باشد باید می‌گفتیم و اگر نمی‌گفتیم نماز باطل می‌شد. در حالی که باطل نیست. سنی ها این اشکال را به ما می‌کنند که اقامه جزء نماز است و شما نباید اضافه ای در آن بیاورید.

شخصی به نام حسن بن شهاب می‌گوید، سمعت اباعبدلله علیه السلام یقول لَا بَأْسَ أَنْ يَتَكَلَّمَ الرَّجُلُ وَ هُوَ يُقِيمُ الصَّلَاةَ وَ بَعْدَ مَا يُقِيمُ إِنْ شَاءَ. یعنی در وسط اقامه تکلم اشکالی ندارد. حتی بعد از اقامه هم اشکال ندارد، البته پر واضح است بعد از اقامه و قبل از ورود در صلاة. تا اینجا ما ادله متعددی را اشاره کردیم که بعضی مستقلا اشاره دارند و برخی حداقل مؤَیِّد مطلب می‌توانند باشند در اینکه اشهد ان علیاً ولیُّ الله کلام درست هست و در اذان گفتنش هم محذوری نیست، البته بعدا بحث اصلی را می‌کنم که آیا اشهد ان علیا ولی الله در اذان و اقامه گفتن سنت است یا بدعت.

مرحوم شیخ صدوق وقتی اذان را در من لایحضره الفقیه جلد اول صفحه 289 حدیث 897 که وسائل جلد 5 صفحه 422 بیان می‌کنند، مرحوم شیخ صدوق می‌گویند هذا هو الاذان الصحیح، اذان صحیح این اذانی است که من گفتم، لا یزاد فیه و لا ینقص منه، نه باید اضافه و نه باید کم بشود. این نفی در مقام نهی است، نه باید کم بشود و نه باید اضافه بشود. و المفَوِّضة لعنهم الله، قد وضعوا اخبارا و زادوا فی الاذان. مفوضه اخبار و روایاتی را وضع کردند، می‌دانید که وضع با دروغ گفتن فرق می‌کند، وضع یعنی جعل، یعنی طوری ساخته اند که به ظاهر سلسله سندش هم درست است. این را اصطلاحا می‌گوییم وضع، اما کذب یعنی دروغ ساختن و به گونه ای وقتی راوی کاذب است یعنی دیگر ما به روایتش اخذ نمی‌کنیم و معلوم است.

شیخ صدوق می‌گوید قد وضعوا اخبارا، جعل و وضع خبر کردند، و زادوا فی الاذان و گفتند محمدٌ و آل محمد خیر البریة ، و فی بعض روایاتهم بعد اشهد ان محمداً رسول الله اشهد انَّ علیا ولی الله مرتین، ایشان دارند نسبت می‌دهند شهادت ولایت امیر مومنان را به مفوضه که لعنهم الله هستند. پس یکی شد محمد و آل محمد خیر البریه، یکی اشهد ان علیا ولی الله، و منهم من روی بعد ذلک اشهد ان علیا امیر المومنین حقا مرتین، بعضی می‌گویند اشهد ان علیا امیر المومنین حقا و دوبار این شهادت را تکرار می‌کنند، سه تعبیر هر کدام دوبار، لازم نیست در هر هر سه تا گفته شود، بعضی اولی را اضافه کرده اند بعضی دومی و بعضی سوم را.

شاهد بحث ما این است که مرحوم شیخ صدوق می‌فرماید مفوضه لعنهم الله زادوا فی الاذان وضعوا اخبارا و به وسیله آن اشهد ان علیا ولیُّ الله را دو بار در اذان اضافه کردند.

شیخ صدوق است، رئیس المحدِّثین است، به دعای امام عصر ارواحنا فداه متولد شده است. ایشان می‌فرماید و لاشکَّ أنَّ علیّاً ولیُّ الله. ما هم شکی نداریم که آقا ولی خدا هستند و أنه امیر المومنین حقا، شکی نداریم که آقا امیر مومنان حق هستند، و أنَّ محمدا و آله خیر البریه، ما هم قبول داریم که بهترین مخلوقات پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان هستند، و لکن ذلک لیس فی اصل الاذان، این در اصل اذان نبوده است، انما ذکرت ذلک لیُعرَف بهذه الزیاده المتَّهمون بالتفویض، با این اضافه کسانی که متهم به تفویض هستند بشناسید، المدلَّسون انفسهم فی جملتنا، کسانی که آمدند و تدلیس کردند و خودشان را (مفوضه) داخل در ماشیعیان جا زدند. این کلام مرحوم شیخ صدوق.

سه جمله از کلام ایشان استفاده می‌شود، یک شهادت ثالثه فعلِ مفوِّضه است. دو، زادوا اخبارا، زادوا به نحو جزئیت زادوا. سه، می‌گوید اخبار در مورد شهادت ثالثه وضع کرده اند، یعنی می‌خواهد بگوید سند ضعیف نیست، سند به ظاهر درست است اما خبر ساختگی است. این کلام مرحوم صدوق است.

ما عرض می‌کنیم به مرحوم شیخ صدوق که اولا دست شما رو می‌بوسیم، به شما کمال علاقمندی را داریم و شما شخصیت درجه یک هستید و ... ، اما در کتاب شریف اصول کافی هم هست، ایاک ان تنصب رجلاً دون الحجَّة، فتصدِّقه فی کل ما قال. بپرهیز از اینکه کسی را نصب العین خودت قرار بدهی غیر از حجت الهی فتصدِّقه فی کل ما قال، هر چه می‌گوید بگویی راست می‌گوید. شما احترامتان لازم است اما فرمایش شما برای ما سند قطعی نیست که الاًّ و لا بدّ به کلام شما باید ملتزم بشویم.

نکته اول

بحث علمی سرجای خودش هست و نگران نباشید حتی با شخصیتی مانند شیخ صدوق.

نکته دوم

ایشان نگفتند هر کس قائل به شهادت ثالثه است مفوِّضه است، گفت مفوِّضه آمدند و شهادت ثالثه را در اذان گفتند، مفوِّضه زادوا، المفوِّضه لعنهم الله قد وضعوا اخبارا و زادوا فی الاذان، گفت مفوِّضه این کار را کردند، اما نگفت هر کس شهادت ثالثه را می‌گوید حتما مفوِّضه هست.

نکته سوم

ما یک روایاتی داریم که به نحو تفسیری بیان کردند و نصوص صریحی هستند که خود روح ولایت در اذان و اقامه هست. عرض کردیم حیَّ علی خیر العمل روح ولایت است.

نکته چهارم

برخی از بزرگان مثل جناب استاد آقا سید علی شهرستانی در کتاب مفصَّلی که در بحث اذان تألیف کردند و واقعا قابل استفاده است، دیدم این بزرگوار می‌گویند اصلا شاید صدوق در این کلامش تقیه کرده است، البته من نمی‌خواهم بگویم حتما، ایشان می‌گوید شاید من هم می‌گویم شاید، می‌گوید این من لایحضر را در بلخ که شمال افغانستان است نگاشته و آن جا سنی ها هستند شاید این جمله را تقیةً اضافه کرده است. بنده نه نفی می‌کنم و نه به این می‌خواهم تمسک کنم، خیلی نمی‌شود اثباتش کرد. شاید دیده است که مفوضه مقید به این شهادت هستند، این را به عنوان جزء واجب اذان می‌دانند، لذا گفت لیس فی اصل الاذان.

حالا مفوضه چه کسانی هستند و چه اعتقاداتی دارند را بیان می‌کنم. مرحوم شیخ مفید در کتاب تصحیح الاعتقاد، یک کتابی شیخ صدوق دارند به نام عقائد الامامیه، عقائدنا، مرحوم شیخ مفید دیدند که شیخ صدوق حرفهایی زده اند که خیلی با مبانی اهل بیت شاید خیلی همراه نباشد و آمدند کتابی نوشتند به نام تصحیح الاعتقاد، این اعتقاداتی که شیخ صدوق گفتند را داریم تصحیحش می‌کنیم. مثلا مرحوم شیخ صدوق می‌گویند اسهاءُ النبی اشکال ندارد، یعنی خدا پیامبر را به فراموشی بیندازد که چیزی را فراموش کند اشکالی ندارد. بعد واقع هم شده است. سهو النبی نه، اسهاءُ النبی.

شیخ مفید این کتاب را نوشتند و به مناسبت که مفوِّضه را توضیح می‌دهند می‌گویند و المفوِّضه صنفٌ من الغلاة، این ها گروهی از غلاة بودند و قولهم الذی فارقوا به مَن سواهم من الغلاة، آن جمله ای که سبب می‌شود مفوِّضه را از سایر غلاة تشخیص بدهیم و جدا کنیم، اعترافهم بحدوث الائمه و خلقهم می‌باشد. مفوضه می‌گویند ائمه علیهم السلام حادث اند و خلق شده اند اما غلاة می‌گویند ائمه حادث نیستند، و نفی القِدَمِ عنهم، مفوضه می‌گویند ائمه قدیم نیستند و اضافة الخلق و الرزق مع ذلک الیهم و دعواهم، اما این ها قائل هستند که خلق و رزق از آن ائمه است و دعواهم ان الله سبحانه و تعالی تفرَّد بخلقهم، خود خدا این ها را خاصَّتاً آفرید، و أنَّه فوَّض الیه خلقَ العالم بما فیه و جمیع الافعال. اهل بیت بودند که عالم را خلق کردند و ... . ایشان می‌گویند این ها اعتقادات مفوضه است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo